فوتبال و عقل
محمد زينالي اُناري
زندگي انسانها بيرون از ميدانهاي بازي و كنشگري شكل نگرفته است، هر چند ممكن است آنها واقعا يك بازيكن يا كنشگر نباشند. بازي زندگي، شايد شباهتهايي به فوتبال هم داشته باشد، اما به نظر ميرسد بازي فوتبال، بيش از اينكه قواعد زندگي را اجرا كند، به آن رنگ و بوي آرامش و راحتي ميدهد.
بازي فوتبال، عليالخصوص تماشاي آن، ميتواند براي از بين بردن تكانهها و كاهش هيجانها كمك كند. از اين رو به دنيا آمدن در جهاني كه در آن فوتبال وجود دارد، تفاوتي با دنياي پيش از فوتبال خواهد داشت. همهچيز، حتي دعوا و قهر، داراي معنايي در زندگي آدمي است و نميتوان به صرف درست يا غلط بودن، در خصوص آن قضاوت كرد. بايد ديد جاي خالي فوتبال را در زندگي عادي چه چيزي ميگيرد؟ با رواج فوتبال، ميتوان دنيايي را تصور كرد كه به سبب تخليه آلام روحي و ذهني، زمانهاي زيادي براي آرامش و راحتي پيدا ميشود. عقلانيت مربوط به فوتبال، تفريحات تند و هيجاني، اگرچه عقلانيتي در پي توليد صنعتي و معاملات سودآور نيست، اما ميتواند عقلي در پي كسب آرامش باشد. كار، تضادهاي صنفي و تعاملهاي روزمره، ميتواند حجمي از عصبانيت و سرخوردگي را در ما ايجاد كند، اما ورزشهاي مهيج و شاديآور، ميتواند ما را از اين شرايط آزاد كند. عقلانيت كنشگراني كه به فوتبال نگاه ميكنند يا بازي ميكنند، در سازمانهاي اقتصادي و صنعتي، با تخليه تكانههاي آنها ميتواند روند عادي خود را پيگيرد و به اين صورت زندگي در جهان اجتماعياي كه توام با ميدانهاي فوتبال شكل گرفته باشد، ميتواند با پيش از آن تفاوتي اساسي داشته باشد. البته مشروط به اينكه خود اين تكانهها از فوتبال به دنياي زندگي سرايت نكند.