يك پايان نقد بهتر از نسيه بيپايان است
شهرام شهيدي
وزير بهداشت در تاريكخانه را باز كرد و گفت: به همه كسبه گفتم به شما هم ميگم. از اين لحظه ميتوانيد آزادانه ما را نقد كنيد و به جرات ميگم اولين دستگاهي هستيم كه در طول عمر كشور، از مردم ميخواهيم آزادانه عملكرد ما را نقد كند.
راستش اهالي تاريكخانه از وقتي اين حرف را شنيدند اول كلي ذوق كردند طوري كه عمو حسام فوري استعفا داد و موسيو شيطان سر به بيابان گذاشت و خانم باجي وقت جراح زيبايي گرفت و مادموازل ناتو هم اشك شوق ريخت. بعد از چند دقيقه موسيو شيطان كه خاك و خلي از بيابان برگشت، پرسيد: يعني واقعا آزادانه آزادانه؟ و با شنيدن اين حرف اين بار همه اشك شوق ريختند. اولين پاتك را اما عموحسام زد وقتي پرسيد ببخشيد دكتر منظورتان از نقد كالاي نقد است؟ ما عيدي و حقوقمان را نريختهاند هنوز. نميشود نسيه باشد؟ خانم باجي گفت: حالا كه اين حرف پيش آمد ميشه من هم سوال كنم جرات چيه؟ فروختنيه؟ خوردنيه؟ تو اين چند سال اخير ساخته شده يا كلاسيكه؟
موسيو شيطان خاك لباسش را تكاند و گفت بيزحمت به من هم واژه مردم را توضيح بدهيد. اين مردم كه ميگوييد چي هست؟ مادموازل ناتو گفت پس من هم سرم بي كلاه نماند. ميشود به من هم بگوييد عملكرد چيه؟ خوردنيه؟ بردنيه؟ صداي ناشناسي در تاريكخانه گفت: هاپولي شدنيه.
همه دنبال منشا صدا ميگردند. منشا خيلي چيز مهمي است. اگر منشأ صدا معلوم بود دايي جان ناپلئون هرگز با آقاجان درگير نميشد. اگر منشا پارازيت معلوم بود هيچوقت بحث بيماريهاي مختلف پيش نميآمد. اگر منشا گراني معلوم بود جلويش را ميگرفتند ميگفتند اخوي كجا با اين عجله؟ نگهدار ما پياده شويم. چون ما كه توان خريد چيزي مثل چغاله بادام را نداريم. حتما ميدانيد كه امسال چغالهبادام زودتر از سالهاي قبل و پيش از آمدن بهار به بازار تهران رسيده و قيمت نوبرانه آن كيلويي 80 هزار تومان است كه تقريبا با بهاي 10 كيلوگرم گوشت مرغ و سه كيلوگرم گوشت قرمز برابر است!
موسيو شيطان از آن طرف تاريكخانه پرسيد: با سه كيلوگرم چي؟ گوشت قرمز؟ چقدر اسمش آشناست؟ حالا اين گوشت قرمز چي هست؟
وزير بهداشت گفت: هيچي هيچي. نقد نخواستيم.
عموحسام گفت: خب نسيه بده مشتري بشيم !