• 1404 پنج‌شنبه 27 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3199 -
  • 1393 يکشنبه 17 اسفند

گفت‌و‌گو با مصطفي معين وزير وقت علوم :

من آن شب در كوي بودم

  ساسان آقايي  / نخستين‌باري كه به اسم مصطفي معين رسيديم تا روبه‌رويش بنشينم و زندگي و عمر سياسي او را به چالش يك گفت‌وگوي سخت درباره آنچه انجام داده، فرا بخوانيم، بيش از تمام بزنگاه‌هاي عمر سياسي او، يك برهه بود كه مي‌توانست پيشاني اين گفت‌وگو شود. مصطفي معين، 20 سال عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، يكي از نهادهاي تاثيرگذار بر روند كشور بود، سه دور وزارت علوم را تجربه كرده و در نهايت پا به انتخاباتي گذاشت كه احمدي‌نژاد از آن سر بر آورد اما تمام اينها زير بار سنگين «18 تير 78» پنهان مي‌شود. آن رويداد تلخ نه‌تنها سرنوشت بسياري را تغيير داد كه بر تمام گذشته وزير علوم دولت اصلاحات و بر همه آينده‌اش تاثير گذاشت و بخش مهمي از مصطفي معيني كه مي‌شناسيم، مرهون نقش و حضور او در حادثه كوي دانشگاه است. آن حادثه چنان شگرف و تعيين‌كننده شد كه روند مديريت تكنوكرات و باثبات او در وزارتخانه را به چالش كشيد و بي‌جهت نيست وقتي از او پرسيدم كه آيا توانست از زير سايه 18 تير 78 خارج شود، با مكثي طولاني گفت: «پشتوانه مديريت من تحرك در فضاي دانشگاهي بود و وقتي اين پشتوانه كمتر شد شكي نيست كه قدرت مديريتي وزارت هم كاهش پيدا مي‌كند». كانديداي انتخابات رياست‌جمهوري 84، يكي از نخستين چهره‌هايي بود كه در كوي دانشگاه تهران حاضر شد و آنجا كنار دانشجويان ماند. او گفتني‌هاي بسياري از آن شب‌ها و روزهاي تلخ دارد اما همه آن گفتني‌ها، قابل گفتن نيست. وقتي از نخستين نشست «شوراي عالي امنيت ملي» درباره آن حادثه مي‌پرسم، مي‌گويد كه به دليل «محرمانه بودن نشست‌ها» نمي‌تواند «وارد جزييات» شود و همين نشاني بر آن است كه راز كوي شايد براي سال‌هاي سال ديگر هم سر به مهر باقي بماند. معين البته از آن رازهايي كه ممكن بود گفت و بيشتر از گذشته هم درباره مهم‌ترين حادثه دوران وزارت علوم خود حرف زد. گفت كه پس از نخستين ديدارش از كوي دانشگاه تهران، صحنه را چقدر «تكان‌دهنده» يافته و آن چيزي كه به چشمش ديده را با انگاره‌اي تاريخي تفسير كرد كه نمي‌توان آن را نوشت. آيا نمي‌شد از اين نقطه تاريك هميشه ماندني در تاريخ كشور پيشگيري كرد؟ از او مي‌پرسم كه پيش از آن روز آيا قرايني از اينكه امكان دارد حادثه‌اي براي دانشگاه پديد آيد، به دست وزارتخانه نرسيد و او خبر مي‌دهد كه حراست از يك شواهد و نه قراين متوجه شده بود «فضا مقداري ملتهب شده و ممكن است اتفاقي بيفتد، آن شواهد ناكافي، شامگاه 17 تير و در نخستين ساعت‌هاي 18 تير تبديل شد به قراين و وزير علوم در «دعاي كميل» بود كه خبرش را شنيد: «معاون من تماس گرفت و اعلام كرد كه اتفاقي در كوي افتاده است. بعد هم حراست تماس گرفت كه من از جزييات بيشتري باخبر شدم و جلسه را ترك كردم تا بروم وزارتخانه و كارها را پيگيري كنم. حراست خيلي تاكيد داشت كه مساله به‌شدت حادي به وجود آمده و درگيري‌هاي شديدي ميان دانشجويان و پليس در جريان بوده كه اصلا قابل انتظار نيست». وقتي گزارش‌ها رسيد نخستين دستور وزير علوم چه مي‌توانست باشد؟ اينكه «همه بايد تا صبح بيدار باشند و كار را پيگيري كنند و ساعت به ساعت، هر زمان كه لازم است به من گزارش دهند». خود وزير هم به دفتر رييس‌جمهور اطلاع مي‌دهد كه چه پيش آمده، آن‌وقت شب رييس‌دفتر رييس‌جمهور را پيدا مي‌كند و خبر را به او مي‌دهد اما چه آن شب، چه فردايش و چه روزهاي بعدي، هرگز رييس دولت با وزير علومش تماس نخواهد گرفت، چرايش را معين اين‌گونه توضيح مي‌دهد؛ «واكنش ايشان براساس قاعده از طريق وزير اطلاعات پيگيري مي‌شد. از طرف من اين وظيفه بود كه به ايشان اطلاع بدهم و بعد از آن، اينكه به من اطلاع بدهند كه چه كرده‌اند و چه مي‌خواهند انجام بدهند، انجام نشد». وزير علوم اما كار خودش را انجام مي‌دهد، «دانشجويان» را مي‌يابد تا از آنها دلجويي كند و بعد به همراه موسوي لاري، وزير كشور، دكتر فرهادي ، وزير بهداشت و همچنين قايم‌مقام وزير اطلاعات به سمت قلب حادثه مي‌روند. فردايش تصميم مي‌گيرد استعفا دهد؛ «فكر كردم كه ديگر نمي‌توانم به مسووليتم ادامه دهم و صبح شنبه نخستين كاري كه كردم اين بود، رفتم وزارتخانه و استعفايم را دادم». به گفته خودش استعفايش «هم واقعي بود و هم يك اعتراض بسيار بسيار جدي، يك نشان صداقت من بود با دانشجويان». رييس دولت اما اين استعفا را نمي‌پذيرد و مصطفي معين مي‌ماند تا وقتي امروز از او مي‌پرسم چرا نتوانستيد «براي دانشجويان كار موثري انجام دهيد؟» پاسخ مي‌دهد: «متاسفم از اين نظر خيلي دستمان باز نبود.
 كار خيلي دست ما نبود كه بتوانيم به‌صورت موثر در اين موردها وارد شويم. دانشجوها به‌راستي بي‌پناه بودند». بي‌پناه بودند و آنچه بر آنها گذشت «تلخ‌ترين و بدترين حادثه تمام عمر» مصطفي معين بود، مردي كه 40 هزار كلمه گفت‌وگو با او درباره زندگي‌اش فراز و نشيب بسياري داشت؛ از مسووليتش در «گزينش» شوراي عالي انقلاب فرهنگي تا سه دوره حضور كوتاه‌مدت در مجلس و در آخري كانديداتوري انتخابات 84. درباره اين آخري به من گفت، «پشيمان» نيست كه در آن انتخابات تا آخر ماند و تن به ائتلاف با ديگران كانديداهاي اصلاح‌طلب و ميانه‌رو نداد، خودش را در به قدرت رسيدن احمدي‌نژاد «مقصر» نمي‌دانست، همچنان كه از فصل طولاني حضور خود در شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم دفاع سرسختانه‌اي داشت، هر چند انتقادهايم را شنيد و برخي را پذيرفت و درباره تضييح حقوق افراد گفت: «چرا به احتمال زياد شده است، شك نكنيد! مي‌گويند در انقلاب‌تر و خشك با هم مي‌سوزند و اين نبوده كه ما بتوانيم جلوي تمام تضييع حقوق افراد را بگيريم اما من فكر مي‌كردم و مي‌كنم كه اين مي‌توانست حداقلي باشد». مصطفي معين شايد داوري درباره خيلي از مسووليت‌ها و مسندهايش را نپذيرد اما اگر بخواهيد او را قضاوت كنيد بايد به گفته خودش «زمان» و «شرايط» را هم دخالت دهيد، صادقانه به من گفت: «با نگاه امروزم اگر برگردم، آن مسووليت‌ها را مي‌پذيرفتم منتها نوع نگاه و رفتارمان را تغيير مي‌داديم، اگر شما بپرسيد كه اگر دوباره به گذشته بازگردم و در همان جايگاه قرار بگيريم، باز هم همان كارها را مي‌كنم، مي‌گويم بله مي‌كردم چون قصد و غرضي نداشتيم، منتها بله، اگر با علم امروز مي‌گوييد، طبيعي است كه در خودم و نگاهم و رفتارم تغيير مي‌دادم».
مشروح گفت و گو با مصطفي معين را در سالنامه « اعتماد»  بخوانيد

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون