جاده نرفته
شبنم نيكخو
هنرمند: طرفداري از جنگ جهاني اول تاملبرانگيز است. پيش از شروع اين جنگ بسياري فكر ميكردند كه چند ماه نشده فيصله مييابد و چه بسا تعدادي از هنرمندان هم از جنگ استقبال كردند!
منتقد: به اين خاطر كه معتقد بودند سيستم حكومتهايي كه قدرت در آنها بر اساس رابطه خوني به ارث ميرسيد با اين جنگ برانداخته ميشود. به جز ماجراجويانه و هيجانانگيز بودنش، اين مسير به سمت دنيايي ميرفت كه كمتر ماديگرا بود و به دنبال صلح و آزادي بيشتري بود.
هنرمند: اما چطور به اين فكر نكرده بودند كه جنگ افزارهاي قدرتمند و صنعتي دنيا را به هر طرف ميبرد، جز صلح.
منتقد: غافلگير شدند، مثل همه. در آثار اين دوره دنيايي تصوير ميشودكه مدرن است اما متمدن نيست. بعد از فجايع جنگ جهاني اول، پيش از اينكه احزاب فاشيست در آلمان و ايتاليا جرقه جنگ بعدي را بزنند، هنر آوانگاردي كه پيشتر نيز كنترل آكادميك را پس ميزد، بيپردهتر و واضحتر شد. هنرمندي كه خود در جبههها جنگيده بود يا مستندسازي كرده بود با دنياي پيش از جنگ غريبه شد.
هنرمند: به هر حال ديد مثبتي كه برخي به جنگ اول داشتند در منطق من نميگنجد. هنر آوانگارد پيش از جنگ هيجان دوره تغييرات و اختراعات قرن بيستم را داشت، مثلا كوبيسم با شوري پرانرژي دنيا را به اشكال ساده هندسي ميشكست. اما پس از جنگ، آن هيجان با شدت بيشتري تبديل به نوميدي شد. سبكهايي كه در مسير پيشرفت و اوجگيري بودند متوقف شدند و جنبشهايي كه در حول و حوش شروع جنگ شكلگرفته بودند، مثل داداييسم و سوررئاليسم، صحنه نمايش روي ديگر دنياي صنعتي و مدرن شدند؛ روي سياه و البته اجتنابناپذير آن.
منتقد: شعر «جاده نرفته» رابرت فراست1 را خواندهاي؟ نميشود بر سر دوراهي هردو راه را رفت. جنگ مسير هنر را به گونهاي تغيير داد كه غير از پشتسر گذاشتن جنگ چنين نميشد و چون نتيجه راه نرفته را نميدانيم، نميتوانيم مقايسهشان كنيم.
(1.1The Road Not Taken(1915 )i‚Robert Frost