خلوت هنرمند
شبنم نيكخو
هنرمند: اثر «تنهايي» جورجيو دِ ژريكو تاثير غمانگيز عجيبي بر من دارد. با نگاه كردن به اين اثر، همزمان حس غريبگي با دنياي مدرن و صنعتي را دارم و فضاي سوررئال آن حس فلجگونه ناتواني براي فرار از تنهايي را به وجودم منتقل ميكند.
منتقد: موضوع تنهايي و خلوت، گيرايي ويژهاي براي هنرمندان دارد اما تنهايي انواع دارد و با حسهاي گوناگون ديگري همراه است. مثلا تنهايي در آثار ون گوك با ادوارد هوپر يا دگا تفاوت دارند. حسي كه مشخصا از اثر ژريكو دريافت كردهاي تاثيري است از زمانه و دنياي پيرامون او.
هنرمند: بله، جالب اينكه تنهايي در نگاهي ديگر، يكي از عناصر مهم براي خلق اثر هنري است و معمولا با آرامشي همراه است كه در جمع نميتوان به آن دست يافت. به نظر شما «تنهايي» با «فردگرايي» در هنر ارتباط دارد؟
منتقد: تنهايي هنرمند براي خلق اثر دلايل ديگري هم به جز آرامش دارد. تقدس تنهايي براي هنرمندان بزرگ در طول تاريخ حياتي بوده است و فقط مختص دوره مدرن نيست؛ مثلا ميكلآنژ، تينتورتو، گويا و داوينچي در هنگام كار كردن كسي را به خلوت خود راه نميدادند و پيش از اتمام اثر كسي اجازه ديدن آن را نداشت. در رابطه با ارتباط تنهايي و فردگرايي در هنر نيز بيشك ارتباط مستقيمي وجود دارد كه فارغ از موضوعي يا فيگوراتيو بودن و نبودن هنر، هنرمند در خلوت و تنهايي خودش را به دنيا ميآورد و پرورش ميدهد.
هنرمند: تنهايي همواره براي من با جدلي دروني همراه بوده است و تغييراتي را در آثار و سبك من به دنبال داشته كه ارزيابي از خودم را برايم مشكل ميسازد.
منتقد: به ياد صحبتهاي هنري ماتيس در «يادداشتهاي يك نويسنده» افتادم. ماتيس كه خود در پي آزادي هنر خود بود مينويسد كه هر هنرمندي به ساخت قوانين خود ميپردازد و تنها براساس قوانين خود اوست كه ميتواند اثر هنرياش را خلق كند، اما افكار وي روز به روز در حال تغييرند و اين تلاشي فردي است.