این زائر آواره
ناصر فیض
حالا که شده نوبت وام من، از اينرو
اينقدر مشو جان رضا، ضامن آهو!
زُوّار تو هستند ز هر قوم و ز هر رنگ
سرگرم طواف تو به هر شکل و به هر بو
پرسيد کسي: ميرسد آيا به جلو دست؟
گفتم که: من اينجا، چه خبر دارم از آن تو؟!
چون قوّت چشمان مرا حدّ و حدوديست
حتي اگر اقدام کنم با خم ابرو!
در صحن هم، آقا! به خدا بود نصيبم
گه دسته جارو و زماني خود جارو
پهلوي ضريح توام اما به چه وضعي!
خدّام تو نگذاشت برايم پک و پهلو!
با فلسفه و منطق و طب کار ندارم
بيمار تو را نيست نيازي به ارسطو
صد بار براني اگرم از درت، آقا!
اين زائر آواره مگر ميرود از رو؟!
محض رضایت!
حسین رضویفرد
غیر از تو که در دیدهی ما جا شده پایت
جا هست برای حسنین و رفقایت
هرکس که تو را، ضامن آهو! بشناسد؛
در حد کبوتر، شده جزو عرفایت
راه کس و ناکس به در بزم تو باز است
از لطف تو ناکس شود اصحاب کسایت
چندیست تکان خورده کمی در دل ما آب
چند است مگر تعرفه آببهایت؟
دیدیم خواص تو به دریا زده دل را
ما نیز ندادیم مگر دل به غذایت
ترسم که بماند به دلم، شاه خراسان!
یک تکه طلا از در ایوان طلایت
منباب تبرک بده رخصت که بگیرم
باری کت و شلوار ز هیأتامنایت
حجِ فقرا! زائر تو هرچه که دارد
باید بدهد پول هتل، محض رضایت!
با هجمه جمعیت مشتاق ضریحت
افتادم و غش کردم و رفتم به کمایت!
در قافیه جا نیست به اندازه دامن
این است که میگویم: دستم به عبایت
گفتند برو نذر کن و حاجت از او خواه
چون پول ندارم بدهم، جان به فدایت!
تشکر میکنیم
ملیحه خوشحال
از خداي مهربان متشکریم
داده دندان، داده نان، متشکریم
داده انواع بلا را در زمین
هرکجا در هر زمان، متشکریم
سیل برده کل محصولات را
زین سبب از آسمان متشکریم
کرده ویران این دهِ آباد را
از عنایتهای خان متشکریم!
از همانها که خسارت میزنند
بابت حجم زیان، متشکریم
از هرآنکس که به ما لطفی کند
از فلان بن فلان متشکریم
از جمیع خادمان متشکریم
از تمام خائنان متشکریم