گروه اجتماعي
قديمي ترها هنوز هم كه به ياد درس و مدرسه ميافتند ترس نمره و كارنامه گاهي دلشان را خالي ميكند و به ياد اضطراب شبهاي امتحان كه ميافتند يك نفس راحتي ميكشند كه چقدر خوب شد كه آن دوران را پشت سر گذاشتند.
داستان كارنامه و نمره و شبهاي امتحان براي دانشآموزان ابتدايي بيش از همه غمانگيز بود. گذشته از تنبيههاي معلم و مدرسه بايد فكري به حال تنبيه پدر و مادر و خانه هم ميكردند و استرسهاي ناشي از آن، چه آسيبهايي كه بر ذهن و روان دانشآموزان وارد نميكرد.
اين واقعيتهاي تلخ و آسيبهاي ناشي از آن كارشناسان را بر آن داشت تا چارهاي براي اين مساله بينديشند؛ چارهاي كه از دل آن طرحي به نام ارزشيابي كيفي توصيفي بيرون آمد و به دنبال تجربه موفق كشورهاي ديگر در اين هم اجرايي شد و به جاي نمره از چند اصطلاح كيفي استفاده ميشد تا استرسهاي ناشي از كميتهاي ناكارآمد از بين برود و رقابتهاي بيحاصل كمي جاي خود را به اجراي يك فرآيند كارآمد آموزشي بدهد.
حالا چندين سال است كه از اجراي اين برنامه ميگذرد و حرف و حديثهاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد اينكه اين برنامه چيست و چه بر سر آن در اجرا آمده است، موضوع گفتوگوي ما با دكتر بهمن قرهداغي، پژوهشگر، مولف و مدرس كشوري و از موثرترين بانيان برنامه ارزشيابي كيفي- توصيفي در ايران است. اين گفتوگو را در معرض نقد و نظر خوانندگان «اعتماد» قرار ميدهيم و از آنجا كه پاسخهاي ايشان به دليل طبع شاعرانه بسيار ادبي و خاص بود ما هم بر آن شديم تا رسم امانت را رعايت كنيم و همان عبارتها را پياده سازيم.
گفتوگو را با اين پرسش و به اين بهانه آغاز كنيم؛ شنيديم داريد مدرسهاي كه الگوي ارزشيابي كيفي توصيفي باشد را ايجاد ميكنيد نخست در اين زمينه توضيحي ميدهيد؟
سالهاي دوري اين جمله «جان هالت» را كه گفته بود اگر حرف زدن را به كودكان درس ميداديم، هرگز زبان باز نميكردند خواندم و سالها است كه اين جمله با من است كه چرا مدارس، بايد آني نباشند كه بايد باشند؟ چه چيز در اين چرخه مفقود است كه آنچه عرضه ميدارد مشتري ندارد؟ تا جايي كه تعطيلي آن براي كودكان و حتي مادران و پدران! بشارت باران است و شادماني روشن. چرا بچهها از مدارس ما فراري و گريزانند؟ آيا مدارس ما جايي است كه كودك را از طبيعت خود بازميدارند؟ چه بايد كرد و چراهاي بسيار. وقتي خودم معلم شدم و هزار بذر رويش با خود به مدارس بردم و خواستم آنها را بكارم تا رشد كنند و به بار بنشينند ديدم اين خاك توان روياندنش نيست، نياز به نوسازي دارد و ابتدا بايد برنامههاي نازا و خلاقيتسوز و قيممآبانهاي كه توان رويش را ميربايد از آن دور كرد و معلوم است اين خواسته فربه به آساني دستيافتني نميشود، پس از جايي بايد شروع ميكردم و آنجا شد كلاسهاي درس خودم كه در سالهاي دهه شصت در يك مدرسه پنج پايه روستايي شروع كردم و مدرسهاي شبيه به مدارس طبيعت امروزين را مديريت كردم.
از عملكرد خود راضي بودم اما مگر من چند كلاس از كلاسهاي كشور را دارم و اين آزارم ميداد تا زمان گذشت و گذشت نا گاه پنجرهاي فرانگاه خواستنيهاي خود ديدم و آن مصوبهاي بود كه شوراي عالي آموزش و پرورش معاونت آموزش عمومي وقت با سازوكار علمي اجازه داده بود، به شكل پيش آزمايشي به جاي ارزشيابي كمي (صفر تا بيست) از ارزشيابي كيفي استفاده شود. اين مصوبه جان دوباره به من بخشيد، فكر كردم از اين مسير ميتوانيم در كشور مدارسي «واگرا»، «مسالهمدار»، «قالبزدا»، «چالشانگيز»، «سوالمحور» و «برانگيزاننده»، ايجاد كنيم و بر اين اساس بيش از 15 سال است براي استقرار چنين مدارسي شب و روزم را به هم دوختهام و تلاش ميكنم اما ديدم اين خواسته تا جمعي نگردد و صدايي مطالبهگرانه نشود در كشور هنوز راه رسيدن بسيار دراز و مقصد خواستنيها ناپيدا است. بر اين اساس دوباره برگشتم به توان خودم و اكنون با جمعي از دوستان همانديش و صاحبانديشهام، مدرسهاي تاسيس ميكنيم تا الگويي براي كاربست مدرسه خواستني در ايران باشد.
در بسياري از نوشتهها و سخنرانيها و گفتوگوها شما به مدرسه خواستني دستيافتني اشاره ميكنيد، اين مدرسه چه مدرسهاي است و آيا مدرسهاي كه تاسيس ميكنيد اين خواسته را پوشش ميدهد ؟
من در ديباچه كتاب «صفر تا بيست ارزشيابي براي يادگيري» ويژگيهاي مدرسه خواستني خود را معرفي كردهام كه از حوصله اين بحث خارج است. دوستان علاقهمند را به خوانش اين ديباچه توصيه ميكنم. به طور اجمال خدمت شما عرض كنم كه هر مدرسهاي كه در آن، هر دانشآموزش، آنگونه كه قابليتها و ظرفيتهاي سيال و آزادش، اجازه ميبخشدش، رشد ميكند و به بسياري ازآنچه خواسته و بايسته اوست، دست مييابد؛ هر مدرسهاي كه پرسشگري فعال را، راه رسيدن به نوزايي ذهن ميداند؛ هر مدرسهاي كه عقلانيت ارتباطي در آن رد رنگيني دارد؛ هر مدرسهاي كه اجازه ميدهد تا انديشهها بهمنظور رشد كردن و به بار نشستن، با هر زبان و هر قلمي، قلمه زده شوند؛ هر مدرسهاي كه قد خواسته معلم، خطكش «بودن» و «شدن» دانشآموزانش نباشد و معلمش به جاي تلاش در جهت انتقال انديشهها، طريقه انديشيدن را به يادگيرندگان بياموزد؛ هر مدرسهاي كه در آن، هدف آموزشوپرورش، تامين آزادي براي كشف طبيعت كودك و انسان است، هر مدرسهاي كه با بسترسازي مناسب، توسعه مطلوب ذهني كودك را، در دستور كار خود دارد؛ هر مدرسهاي كه از تربيت تجويزي پرهيز ميكند؛ هر مدرسهاي كه دانشآموز از اشتباه كردن نميهراسد، بلكه با پذيرش اشتباهش، از آنها درس ميگيرد. هر مدرسهاي كه تلاش ميكند تا دانشآموزانش را از بنبستهاي فكري برهاند؛ هر مدرسهاي كه سعي ميكند تا دانشآموزي را پرورش دهد كه او بتواند با شك به داشتنها، انديشه خود را از قيدوبند عادات و عقايد تلقين شده، آزاد گرداند و بياموزد كه چگونه در وضع و حالت عدم اطمينان به زندگي، ادامه دهد و درعينحال، از اظهارنظر و اقدام خودداري نكند؛ هر مدرسهاي كه عشق به زيبايي را هدف تعليم تربيت ميداند و بالاخره هر مدرسهاي كه نگاه پليسي به فرآيند ارزشيابي را از خود دور كرده و ارزشيابي را راهي كوتاه براي يادگيري و بهويژه يادگيري مادامالعمر ميداند، مدرسه خواستني دستيافتني و اتوپيايي من است و صدالبته ايجاد چنين مدرسهاي علاوه بر دانش به سرمايه نيز نياز دارد و در بخش دوم با تنگناهاي مالي خاصي روبهرو هستيم اما تلاش ما اين است كه بخشي از اين خواستنيها را آيينه وار بتاباند.
شما به عنوان نام آشناترين فرد و يكي از موثرترين بانيان برنامه ارزشيابي كيفي-توصيفي در ايران آيا فكر ميكنيد اجراي اين برنامه موفقيتآميز بوده است؟
ابتدا بايد ببينيم اين برنامه چه هدفهايي را دنبال ميكند كه لازم است در اينجا فهرستوار به مهمترين آنها اشاره كنم: افزايش بهداشت رواني محيط ياددهي- يادگيري با ارايه بازخوردهاي كيفي، كمك به رشد همهجانبه دانشآموزان، با افزايش شناخت از آنان از طريق ابزارهاي مختلف، بهبود كيفيت فرآيند ياددهي- يادگيري با سنجش و ارزشيابي تكويني، تاكيد بر اهداف آموزشوپرورش، از طريق توجه به فرآيند يادگيري بهجاي تاكيد بر محتوا، تقويت فرهنگ جامعه (معلم، اوليا و مسوولان) درزمينه سنجش و ارزشيابي و چگونگي مواجهه با نتايج آن، فراهم كردن زمينه مناسب براي اجراي روشهاي سنجش و ارزشيابي فرآيندي به جاي آزمونها و امتحانهاي مقطعي و به خدمت گرفتن ارزشيابي در ارتقاي بهبود و اصلاح فرآيندهاي ياددهي- يادگيري از مهمترين اهداف اين طرح است. خب موفقيت را اگر دستيابي به اين اهداف تعيين شده بدانيم بايد ديد چه ميزان از اين اهداف دستيافتني شده است؟ بيشك براي پاسخ به اين پرسش بايد به نتايج پژوهشهايي كه انجام شده مراجعه كنيم. جهت اطلاع، نتايج پژوهشهاي انجام شده از موفقيت نسبي اين شيوه از ارزشيابي حكايت دارد كه بنده خوانندگان را به مطالعه بيش از صد عنوان پژوهش انجام شده ارجاع ميدهم، فقط به يك نمونه اشاره كنم كه در سال تحصيلي 93-92 كه يكي از طلاييترين سالهاي اجراي برنامه ارزشيابي كيفي- توصيفي بوده است، به اين معني كه در پايه ششم 30 درصد دانشآموزان با شيوه توصيفي و 70 درصد با شيوه سنتي به تحصيل مشغول بودند، خواستيم بدانيم نتايج عملكرد دانشآموزان دو گروه كمي (نمرهاي) و كيفي - توصيفي پايه ششم ابتدايي در آزمون ورودي مدارس نمونه دولتي و استعدادهاي درخشان چگونه است؟
اگرچه بحث آزمونهاي نمونه دولتي و تيزهوشان در پايان دوره ابتدايي همواره به عنوان يكي از تهديدهاي جدي پايههاي پاياني دوره ابتدايي را تهديد كرده و ميكند و در جاي خود بيرنگ كردن اين رنگ سياه كه سودجويان به آواز آشناي «نيست بالاتر از سياهي رنگ» در هر جاي آن را مينمايانند كار صحيح و از خواستنيهاي اين برنامه بوده و هست.
جامعه آماري اين تحقيق، شامل تمام دانشآموزان شركتكننده و پذيرفتهشده در آزمونهاي ورودي استعدادهاي درخشان و نمونه دولتي كشور ايران در سال تحصيلي 93-92 است. پس از انتخاب جامعه آماري، با هدف مقايسه ميانگين نمرات، دو گروه شناسايي شدند. گروه اول شامل دانشآموزاني بودند كه شش پايه تحصيلي دوره ابتدايي را با ارزشيابي كمي (نمرهاي) گذرانده بودند و گروه دوم، شامل دانشآموزاني بودند كه شش پايه دوره ابتدايي را، به صورت ارزشيابي كيفي- توصيفي گذرانده بودند. از اين جامعه، 342 منطقه آموزشي به عنوان نمونه آماري براي گروه اول و 309 منطقه آموزشي براي گروه دوم، به صورت نمونهگيري در دسترس، انتخاب شد.
نتايج اين پژوهش نشان داد كه عملكرد دانشآموزاني (شركتكننده و پذيرفته شده) كه به صورت ارزشيابي كيفي- توصيفي تحصيل كردهاند ميانگين نمرات بهتري به نسبت دانشآموزاني كه به صورت كمي ارزشيابي شدهاند در آزمون استعدادهاي درخشان و مدارس نمونهدولتي داشتهاند.
اما بررسيهاي ميداني شهودي و آنچه از دبيران متوسطه اول شنيده ميشود خلاف اين يافته است و از اجراي اين برنامه حكايت خوبي ندارد به نظر شما چرا؟
بيترديد اين تغيير يكي از مهمترين تغييرات در آموزشوپرورش دوره ابتدايي بوده است. ميدانيد كه ارزشيابي پيشرفت تحصيلي يكي از عناصر مهم و اساسي برنامههاي درسي و نظامهاي آموزشي است و اجراي بايسته آن به دانش كافي، نگرش صحيح و مهارت حرفهاي نياز دارد. يكي از مشكلات ما به تغيير نگرش و فرهنگسازي ناكافي بين معلمان و خانوادهها برميگردد كه آموزش و پرورش در اين خصوص با توجه به تغييرات مداوم معاونين ابتدايي از ستاد گرفته تا استانها و مناطق، كه عموما تجربه نشان داده است (حداقل 10 سال اخير را در نظر بگيريم) معاونيني ناآشنا به اين برنامه و ضرورتهاي اجراي صحيح و درست آن در ستاد و در بيشتر استانها، مسووليت اجرا و كاربست دبستاني آن را در مدارس عهدهدار بودهاند، اين گروه كه جايگاه موثري ميتوانستند در كاربست كلاسي آن داشته باشند به دليل نداشتن دانش تخصصي و حرفهاي (در اين راستا به ياد بياوريد زن گماري اجباري به جاي شايستهگماري در پست معاونت ابتدايي استانها در دورهاي با حذف بهترينهاي معاونين مرد در استانها) نتوانسته است وظيفه ساختاري و سازماني خود را اعمال كند. خب معلوم است بچه بيمادر چه سرنوشتي دارد. دوم دروازه ابتدايي بينگاهبان و بيبايد و نبايدهايي معين، به روي هر كسي از هرجايي كه مانده بوده و رانده شده بود باز شد؛ از خريد خدمت و نهضتي و پيشدبستاني و سرباز معلم گرفته تا ليسانسههايي كه تجربه يك روز معلمي هم نداشتند. حالا ببينيد در ابتدايي بيش از 700 گونه رشته تحصيلي داريم و عموما غيرمرتبط با اين دوره عملكرد اينها را ما بررسي نميكنيم و همه را به نام ارزشيابي كيفي توصيفي تمام ميكنيم؛ گرچه از عوامل ديگري مثل عدم تخصيص بودجه مشخص براي اجراي اين برنامه، مثل تراكم تعريف نشده كلاسي براي اجراي اين برنامه، مثل نظارت باليني تقريبا هيچ در كل كشور، مثل آموزش ناكافي معلمان و مدرسان، مثل رهاسازي دستورالعمل شوراهاي راهبري برنامه ارزشيابي كيفي توصيفي كه يكي از درخشانترين تصميمات اجرايي ميتوانست باشد و مثل دهها مورد ديگر. اين مشكلات و موانع را ببينيد و بررسي كنيد به جاي تلاش در جهت استانداردسازي در همه خردهنظامهاي نظام ارزشيابي، گروهي مشغولند تا شيوهنامه براي آييننامه پيشرفت تحصيلي تربيتي كه از سال 87 اجرا ميشود را بنويسند! گروهي تمام تلاش خود را براي حذف برخي اسمها در اين حوزه به كار ميبرند كه هميشه ناتوانيهاي اجرايي و مديريتي آنها را آيينهوار باز تابانيدهاند.
شما به عنوان كسي كه با تمام زاويههاي اين برنامه آشنايي داريد و با عشق و علاقه و با اعتماد به نفس درصدد پيادهسازي عملي و الگوي موفق آن در مدرسه خودتان هستيد، چه پيشنهادي براي اجراي موفق اين مهم داريد؟
اميدوارم معاونت ابتدايي وزارت با باز مهندسي شيوهنامه شوراهاي راهبري برنامه ارزشيابي كيفي توصيفي و بازآموزي مدرسان و توان بخشي علمي و حرفهاي به گروههاي آموزشي، نظارت باليني موثري به انجام برساند. مدرسه ماه هم الگويي براي كاربست اين برنامه خواهد بود كه اميدواريم بتوانيم خدمت عملي و ماندگار براي نظام تعليم و تربيت داشته باشيم و بعد 30 سال تلاشهاي همهجانبه گامي موثر برداريم.
هر مدرسهاي كه در آن، هر دانشآموزش، آنگونه كه قابليتها و ظرفيتهاي سيال و آزادش، اجازه ميبخشدش، رشد ميكند و به بسياري ازآنچه خواسته و بايسته اوست، دست مييابد؛ هر مدرسهاي كه پرسشگري فعال را، راهِ رسيدنِ به نوزايي ذهن ميداند؛ هر مدرسهاي كه عقلانيت ارتباطي در آن رد رنگيني دارد؛ هر مدرسهاي كه اجازه ميدهد تا انديشهها بهمنظور رشد كردن و به بار نشستن، با هر زبان و هر قلمي، قلمه زده شوند؛ هر مدرسهاي كه قد خواسته معلم، خطكش «بودن» و «شدن» دانشآموزانش نباشد و معلمش به جاي تلاش در جهت انتقال انديشهها، طريقه انديشيدن را به يادگيرندگان بياموزد؛ هر مدرسهاي كه در آن، هدف آموزشوپرورش، تامين آزادي براي كشف طبيعت كودك و انسان است، هر مدرسهاي كه از تربيت تجويزي پرهيز ميكند؛ هر مدرسهاي كه دانشآموز از اشتباه كردن نميهراسد، بلكه با پذيرش اشتباهش، از آنها درس ميگيرد؛ هر مدرسهاي كه تلاش ميكند تا دانشآموزانش را از بنبستهاي فكري برهاند؛ هر مدرسهاي كه سعي ميكند تا دانشآموزي را پرورش دهد كه او بتواند با شك به داشتنها، انديشه خود را از قيدوبند عادات و عقايد تلقين شده، آزاد گرداند و بياموزد كه چگونه در وضع و حالت عدم اطمينان به زندگي، ادامه دهد ،هر مدرسهاي كه نگاه كنترلي به فرآيند ارزشيابي را از خود دور كرده و ارزشيابي را راهي كوتاه براي يادگيري و بهويژه يادگيري مادامالعمر ميداند، مدرسه خواستني دستيافتني و اتوپيايي من است.