اين ور برم يا اون ور
غلامرضا طريقي
آدمهايي كه اهل شهرستانند و قلم به دست ميگيرند از همه طرف دچار معضل ميشوند. اين معضل گريبانگير همه آنها ميشود اما تعدادي از آنها كه به مدد استعداد و تواناييهايشان در كشور قد ميكشند و ديده ميشوند بيشتر از بقيه دچار دردسر ميشوند.
اولين مشكل استعدادهاي شهرستاني اين است كه نامهاي قد كشيده در پايتخت عليه آنان جبههگيري و تمام تلاششان را ميكنند كه آن بنده خدا ديده نشود چون ميترسند از اينكه ديده شدن آن يك نفر باعث كمتر ديده شدن آنها شود و اصطلاحا جايشان تنگ شود.
از طرفي ديگر وقتي آن دوست بينوا سالها تلاش ميكند و در مقابل سختيها مقاومت نشان ميدهد و ديده ميشود از طرف همشهريهايش مورد تهاجم قرار ميگيرد. چرا؟ چون آنهايي كه در شهر خودشان ماندهاند و حال و حوصله جنگيدن و تلاش كردن را نداشتند، ميبينند كه اي دل غافل از بين همشهريهايشان اين يكي ديده شده و مورد توجه قرار گرفته است. در اين مواقع عكسالعملهاي متفاوتي از خودشان نشان ميدهند. اولين عكسالعمل اين است كه بگويند هيچ اتفاقي نيفتاده است و بزرگ شدن همشهريشان را انكار كنند. به همين دليل اغلب هنرمندان نخبه از شهر خودشان شاكياند چون هرچه بيشتر از همديارانشان توقع همراهي دارند كمتر همراهي و احترام ميبينند.
دومين عكسالعمل كه يك مرحله بعد از انكار پيش ميآيد اين است كه ميگويند فلاني بهخاطر پارتيبازي و داشتن مناسبات در كشور ديده شده است و الا شهر ما پر از نويسندهها و شاعرهايي است كه به مراتب بهتر از فلاني هستند. در اين مرحله آنها به ناچار بزرگ شدن او را پذيرفتهاند اما هنوز نميخواهند بگذارند كه ماجرا ادامه پيدا كند. به همين دليل اغلب در اين دوره در هر جا كه ممكن باشد براي آن طفلكي ديده شده صفحه ميگذارند كه فلاني فلان فساد را دارد و معتاد است و ال است و بل است.
سومين عكسالعمل هم اين است كه بگويند فلاني شاگرد ما بوده است يا زيردست ما بزرگ شده يا در بهترين حالت بگويند كه او دوست ما بوده است. اين مرحله وقتي پيش ميآيد كه نه ميتوانند آن فرد را انكار كنند و نه ميتوانند انگي به او بچسبانند كه موثر بيفتد. به همين دليل از در دوستي وارد ميشوند تا بگويند ما سه تا را كجا ميبريد.
در نظر داشته باشيد كه به موازات همه اين مراحل پايتختنشينها هم همچنان تلاششان را ميكنند كه به ديگران ثابت كنند اين بنده خداي تازهوارد عددي نيست.
چنين است كه معمولا اتفاق خوبي براي نخبههاي شهرستاني نميافتد يا اگر هم بيفتد اغلب آنها بعد از مدتي سرخورده ميشوند و گوشهنشيني را بر هر كار ديگري ترجيح ميدهند.