• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4188 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۳۱ شهريور

عاشورا و قيام امام حسين(ع) در گفتاري از محمدسروش محلاتي

ايستادگي در برابر ظلم ذاتا پسنديده است

سياستنامه

محمد سروش‌محلاتي با اشاره به قيام عاشورا و مساله امر به معروف و نهي از منكر تاكيد مي‌كند، تعبير امربه‌معروف و نهي از منكر قلمرو گسترده و وسيع‌تري دارد؛ روش‌هاي فراواني دارد كه در داخل رساله‌هاي توضيح المسائل هم آمده است. آن مرحله آخر، ممكن است به برخوردهاي فيزيكي بينجامد. اين مراتب بايد يكي پس از ديگري طي شود؛ آن‌هم با آن شرايطي كه ذكر شده است.

كتاب «عاشورا و امروز ما»، مجموعه گفتارهاي صاحب‌نظران و انديشمندان حوزه و دانشگاه، در سلسله نشست‌هاي برگزارشده توسط انجمن «انديشه و قلم» با همكاري پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات است كه پس از تنظيم، از سوي انتشارات پژوهشگاه منتشر مي‌شود.در اين كتاب، مباحث اساتيدي نظير سيدمحمدرضا بهشتي، علي مطهري، حجت‌الاسلام‌والمسلمين محمدتقي فاضل ميبدي، حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتي، حجت‌الاسلام‌ مرتضي جوادي‌آملي، غلامرضا ظريفيان و حجت‌الاسلام ناصر نقويان تدوين شده است.

سازمان مردم نهاد «انجمن انديشه و قلم» كه انتشار اين كتاب را در دستور كار خود قرار داده است متن آن را به‌صورت اختصاصي در اختيار روزنامه«اعتماد» قرار داد. اينك بخشي از گفتار سروش محلاتي كه در اين كتاب به شكلي نوشتاري تنظيم و تدوين شده است را مي‌توانيد در ذيل بخوانيد.

 

گونه‌هاي بحث در مورد انقلاب

ما گاهي با ارزش‌ها مواجه هستيم و گاهي با روش‌ها. وقتي سخن از عدالت است، ما در مورد يك ارزش بحث مي‌كنيم؛ ولي وقتي بحث در مورد نرخ‌گذاري و قيمت‌گذاري كالا و كنترل قيمت‌‌ها در اقتصاد مي‌شود، بحث از يك روش است. وقتي بحث از يك روش است بايد ببينيم آن روش ما را براي رسيدن به آن ارزش نزديك مي‌كند يا خير؟ در صورت وجود چه شرايطي ما را مي‌رساند تا يك روش موفق باشد و در چه شرايطي نمي‌رساند تا بايد يك روش تغيير پيدا كند. در ادبيات اخلاقي و ديني خودمان، ارزش‌ها بيان‌شده و روش‌ها به خود افراد، بر اساس شرايط خودشان واگذار شده است. به ما توصيه كرده‌اند تا صله رحم انجام دهيم، صله رحم يك ارزش است؛ اما روش‌هاي مختلفي براي صله رحم وجود دارد. گاهي ممكن است در شرايطي يك تماس تلفني، مصداقي براي صله رحم باشد و در شرايط ديگر دعوت كردن و پذيرايي كردن و در شرايط ديگر مساعدت مالي نسبت به اقوام و خويشان داشتن. همه اينها روش‌هايي است براي صله رحم كه انتخاب روش با توجه به شرايط فرد تفاوت پيدا مي‌كند. درباره انقلاب چه بايد گفت؟ اگر انقلاب ارزش است بنابراين خود داراي مطلوبيت است. اگر انقلاب روش است بايد ببينيم استفاده از اين روش ما را به چه ارزشي مي‌رساند؟ به كدام هدف نائل مي‌كند. درواقع با سبك‌هاي مختلفي مي‌توان اين مساله را بررسي كرد. گاهي ما اين روش يعني روش انقلابي را با روش‌هاي ديگر مقايسه مي‌كنيم؛ موفقيت هريك را با ديگري مي‌سنجيم. در جامعه‌شناسي گفته مي‌شود كه بديل انقلاب، اصلاح است. برخي از جامعه‌شناسان طرفدار انقلاب و برخي طرفدار اصلاح هستند. هركدام از اينها مي‌توانند فوايد و ضررهايي داشته باشند. اين يك سبك بحث و اما سبك ديگر بحث اين است كه انسان مي‌تواند درباره يك انقلاب خاصي تامل كند و ببيند كه آيا انقلابي مانند الف، ما را به هدف‌هايي كه انتظار و توقع داشته‌ايم، يعني انقلابيون رسانده يا نرسانده است؟ و درباره كارآمد بودن يك روش بر اساس مطالعه موردي بحث صورت گيرد. اينها مباحثي هستند كه در جاي خود مطرح‌شده‌اند و اين مجلس براي بررسي اين مسائل نيست.

ادبيات گوناگون درباره حركت امام حسين (ع)

در مورد حركت امام حسين (ع) در عصر و زمان خودمان از چند واژه استفاده مي‌كنيم:

1- انقلاب؛ انقلاب امام حسين.

2- نهضت؛ نهضت اباعبدالله الحسين.

3- قيام؛ قيام حسين بن علي.

اينها كلمات رايجي است كه در ادبيات امروز ما وجود دارد. ولي وقتي‌ به ادبيات گذشته برمي‌گرديم؛ مخصوصا تعبيرات خود امام حسين را مي‌بينيم، از اين تعابير چيزي در تعابير و كلمات حضرت نمي‌بينيم. مثلا در ادبيات عربي گذشته، معني انقلاب به شكل امروزي وجود نداشته است و همچنين در مورد تعبيراتي مثل نهضت نيز نبوده است. اينها واژه‌هاي نو هست. وقتي ما در مورد يك حادثه كهن مي‌خواهيم با تغييرات نو و جديد داوري بكنيم، با يك مشكل مواجه مي‌شويم و آن مشكل، انطباق بين يك واقعيت كه متعلق به گذشته با يك ادبيات متعلق به امروز است. براي اينكه دچار اشتباه و كج‌فهمي در كاربرد اين ادبيات نشويم، بهتر است برگرديم از همان ادبياتي كه در خود اين حركت وجود دارد استفاده كنيم. اينجا امام حسين تعبيراتي كه به‌ كار برده‌اند تعبيرات ديگري است: «إِنّما خرجْتُ لِطلبِ الْإِصْلاحِ‏ فِي‏ أُمّةِ جدِّي» من مي‌خواهم در امت جدم اصلاح به وجود آورم كه اين يك تعبير است. يك تعبير ديگر هم هست كه حضرت مي‌فرمايند: «أُرِيدُ أنْ آمُر بِالْمعْرُوفِ و أنْهى عنِ الْمُنْكر» من مي‌خواهم امربه‌معروف و نهي از منكر انجام دهم. در ادبيات ديني ما، اين تعابير هست. همچنين تعبير جهاد از امربه‌معروف و نهي از منكر هم وجود دارد ولي هيچ‌كدام از اينها مترادف با انقلاب نيست. مي‌تواند انطباق بر انقلاب پيدا كند، مي‌تواند انطباق بر شيوه‌ها و روش‌هاي ديگري داشته باشد. امربه‌معروف، الزاما به معناي روش‌هاي انقلابي نيست. مراتبي براي امربه‌معروف و نهي از منكر وجود دارد كه گاه ممكن است ما در مراتب امربه‌معروف به انقلاب هم برسيم و گاه ممكن است نرسيم. همچنين جهاد نيز معناي بسيار گسترده‌اي دارد. جهاد اختصاص به يك حركت نظامي ندارد، ولي همه ما وقتي در اماكن مشرفه و در هنگام زيارت ائمه هستيم، مثلا زيارت امين‌الله را مي‌خوانيم: «أشْهدُ أنّك قدْ أقمْت الصّلاة و اتيت الزّكاة و أمرْت بِالْمعْرُوفِ و نهيت عنِ الْمُنْكر و جاهدْت فِى‌الله حقّ جِهادِهِ» شما اين را براي امام حسين و امام حسن مجتبي و همچنين براي حضرت زين‌العابدين، امام موسي‌بن‌جعفر و امام علي مي‌خوانيد كه حق جهاد را ادا كرديد. همه را سيره و جهاد؛ آن‌هم حق جهاد را ادا كرديد مي‌دانيد. اين معلوم مي‌كند كه حق جهاد خيلي ميدان گسترده‌اي دارد و روش‌ها و شيوه‌هاي آن كاملا متفاوت است. بله اصلِ جهاد يك فضيلت است. در برابر كسي كه هيچ احساس وظيفه و مسووليت حقوقي، اجتماعي و عمومي ندارد: «و فضّل‌الله الْمُجاهِدِين على الْقاعِدِين أجْرًا عظِيمًا» يك فضيلت، يك ارزش است اما شيوه جهاد چيست؟ جهاد نظامي يك شيوه است. جهاد با روش‌هاي ديگري نيز هست. انواع و اقسامي از مبارزه عليه ظلم، تبعيض، فساد، اختناق همه اينها در قلمرو جهاد و مبارزه مطرح مي‌شود. مقصودم اين است كه باز جهاد و انقلاب را هم نمي‌توانيم باهم مترادف تلقي كنيم. همان‌گونه كه اين جهاد هم يك مفهوم گسترده‌اي است. روش خاص جهاد نظامي، در شرايط خاصي مشروعيت پيدا مي‌كند و در غير آن از اين روش نبايد استفاده كرد. حضرت علي بن حسين(ع) در سفر مكه و حج بودند. فردي خدمت حضرت آمد و اعتراض كرد كه شما جهاد در راه خدا را ترك كرديد و به حج و زيارت خانه خدا روي آورديد. آن كاري كه سخت و دشوار هست را كنار گذاشتيد و كاري كه آسان است را پذيرفته‌ايد و بعد براي امام سجاد قرآن خواند: «إِنّ ‌الله اشْترى مِن الْمُومِنِين أنْفُسهُمْ وأمْوالهُمْ بِأنّ لهُمُ الْجنّة يُقاتِلُون فِي سبِيلِ‌الله فيقْتُلُون ويُقْتلُون وعْدًا عليْهِ حقًّا فِي التّوْراةِ والْإِنْجِيلِ والْقُرْآنِ ومنْ أوْفى بِعهْدِهِ مِن‌الله فاسْتبْشِرُوا بِبيْعِكُمُ الّذِي بايعْتُمْ بِهِ وذلِك هُو الْفوْزُ الْعظِيمُ». اين آيه نشان‌دهنده اين است كه انسان، جان خود را بايد كف دست بگيرد. چرا شما روي گردانيد؟ حضرت فرمودند ادامه آيه را بخوان: «التّائِبُون الْعابِدُون الْحامِدُون السّائِحُون الرّاكِعُون السّاجِدُون الآمِرُون بِالْمعْرُوفِ والنّاهُون عنِ الْمُنْكرِ والْحافِظُون لِحُدُودِ‌الله وبشِّرِ الْمُومِنِين»؛ حضرت فرمودند كه هر وقت چنين افرادي در جامعه آمادگي پيدا كردند كه نخست توبه و نظافت روحي، پاكي و طهارت نفس يافتند، اين گام نخست براي يك حركت انقلابي است و بعد از اين نقطه شروع مي‌شود و آن نقطه پايان حافظ حدود الهي است. دقيقا اين تركيب نسبت به ذهنيت ما معكوس است. ما دين را از پايانش مي‌گيريم، درحالي كه آيه شريفه، عكس ذهنيت ما را مي‌گويد؛ يعني از خودسازي و تهذيب بايد شروع شود. از اخلاق بايد آغاز شود. تا اين اقدامات طي نشده است، ما سراغ «الْآمِرُون بِالْمعْرُوفِ والنّاهُون عنِ الْمُنْكرِ والْحافِظُون لِحُدُودِ‌الله» مي‌رويم؛ اين امر موجب فساد است. ما دچار مشكلات فراواني مي‌شويم. هيچگاه توقع و انتظار ما برآورده نمي‌شود. حضرت فرمودند اين صنف افراد را بياوريد، من حج را ترك مي‌كنم و به ‌سوي جهاد مي‌روم. تازه اين هم يك روشي كه خودش مشروط است و براي زمينه‌هاي خاصي است.

شرايط و لوازم امربه‌معروف و نهي از منكر

اما در امربه‌معروف و نهي از منكر كه مساله روشن‌تر است. تعبير امربه‌معروف و نهي از منكر قلمرو گسترده و وسيع‌تري دارد؛ روش‌هاي فراواني دارد كه در داخل رساله‌هاي توضيح المسائل هم آمده است. آن مرحله آخر، ممكن است به برخوردهاي فيزيكي بينجامد. اين مراتب بايد يكي پس از ديگري طي شود؛ آن‌هم با آن شرايطي كه ذكر شده است. امربه‌معروف و نهي از منكري كه تاثير دارد و پذيرشي است. اگر به‌عكس امربه‌معروف و نهي از منكر، شخص را دل‌زده مي‌كند، اصلا جايز نيست. تبديل به حرام مي‌شود و بعد اينكه خطر براي شخص نداشته باشد. كسي كه اقدام به امربه‌معروف و نهي از منكر مي‌كند حتي اگر اعتراضش به‌موقع و بجا باشد، اما شرايط مهيا نباشد و براي او خطر و زيان داشته باشد، اينجا است كه خلاف شرع انجام داده و اصلا كار حرام است تا چه برسد به اينكه بخواهيد او را به عنوان شهيد تلقي بكنيد. من در رساله نوشتم كه اگر امربه‌معروف با اين شرايط باشد واجب مي‌شود ولي در برخي شرايط كه مهيا نيست، حرام مي‌شود، فعل حرام موجب قرب به حق‌تعالي نمي‌شود؛ يعني موجب اين مي‌شود كه قاتل و مقتول به تعبير برخي از روايات هردو در جهنم باشند. پس كلمه امربه‌معروف را هم امام حسين به كار مي‌برند. باز بار معنايي امربه‌معروف و نهي از منكر با بار معنايي انقلاب متفاوت است. آنچه در اين زمينه مهم است، اين است كه شخص روشي را انتخاب كند كه اين روش، در وصولِ به آن ارزش‌ها كارآمدتر باشد. اصلا ما داوري‌مان در مورد روش‌ها همين است. نمي‌توانيم بگوييم اين روش خوب يا بد است. اين خوبي يا بدي مربوط به ارزش‌هاست. پس در مورد روش‌ها چه؟ روش خوب به معناي اين است كه اين روش موفقيت‌آميز هست يا خير؟ در عمل ما را به هدف مي‌رساند يا نمي‌رساند؟ كارآمد هست يا نه؟ اگر بيماري به پزشك مراجعه كند و پزشك بگويد كه شما بايد معالجه شويد. روش‌هاي مختلفي است كه يكي از آنها جراحي است كه خود جراحي هم روش‌هاي مختلفي دارد اما درمان‌هاي ديگري هم وجود دارد. بين اين روش‌ها مقايسه صورت مي‌گيرد و ترجيح با خودت است. روشي كه در معالجه مفيدتر است، روشي كه احتمال بهتري براي معالجه هست هزينه و مخاطراتش كمتر است. انتخاب روش‌ها اينگونه است؛ مقايسه‌اي صورت مي‌گيرد و بيمار مقايسه مي‌كند. خيلي از عوامل را مي‌سنجد تا يك انتخاب روش صورت بگيرد. مگر اميرالمومنين اهل قيام نبود؟ بله. از شجاعت برخوردار نبود؟ حداكثر. از غيرت برخوردار نبود؟ حداكثر. اميرالمومنين ۲۵ سال در خانه مي‌نشينند و مورد اعتراض خيلي از دوستان و نزديكان قرار مي‌گيرد. در يك‌ زمان هم در ميدان بود. ما اعتقادمان اين است كه به لحاظ اقدام براي تكليف شرعي كردن، بين ائمه(ع) تفاوتي نبود. امام حسن مجتبي يك ‌قدم به جلو برمي‌دارد و سپس چند قدم به عقب. اصلا شخص پيغمبر اكرم روزي دربدر، روزي در حنين و روز ديگر به دنبال صلح حديبيه است. همان‌جا هم عده‌اي اعتراض مي‌كنند چون اين افراد نمي‌توانند تشخيص دهند كه كدام روش در كجا؟ فكر كرده‌اند كه فقط و فقط يك روش وجود دارد. در همه‌جا و آنجايي كه پيغمبر اكرم از يك روش كه به تعبير امروزي، همان روش انقلابي است، عدول مي‌كند. از ارزش‌ها عدول نكرده‌اند آمدند كه متن صلح‌نامه را بنويسند، مشركين گفتند كه بسم‌الله را ننويسيد. اين متن، متن مشترك است، شما نمي‌توانيد در متنِ مشترك اعتقادات و باورهايي كه ما قبول نداريم را بياوريد. بسم‌الله را حذف كن. سروصداي عده‌اي بلند شد كه اينها به مقدسات ما اهانت مي‌كنند! چرا پيغمبر تمكين مي‌كند؟ نام پيغمبر و نام پدرش نوشته مي‌شود. عنوانِ رسول‌الله را گفتند بايد حذف كنيد. اينها مورد اختلاف و نزاع است. ما اگر قبول داشتيم كه او پيغمبر است كه نزاع، دعوا و جنگي نمي‌بود، اينها را هم بايد حذف كنيم و... يك عده‌اي از همين مسلمان‌هاي داغ اعتراض كردند و بعدا در نبوت دچار شك شدند.

يك جمله‌اي در نهج‌البلاغه موجود است. براي برخي علماي ما خيلي سخت و گران تمام‌شده است و يك عزيزي كه من نمي‌خواهم نامش را ببرم، خداوند رحمتش كند؛ به‌قدري ناراحت بود كه فرمود اين جمله در نهج‌البلاغه جعلي است. سخن اميرالمومنين اين است كه گاهي اوقات بايد در خانه مي‌نشست. خطبه 190 نهج‌البلاغه: «اِلْزمُوا الْأرْض و اِصْبِرُوا على الْبلاءِ و لا تُحرِّكوا بِأيدِيكمْ و سُيوفِكمْ فِي هوى ألْسِنتِكمْ و لا تسْتعْجِلُوا بِما لمْ يعجِّلْهُ‌الله لكمْ فإِنّهُ منْ مات مِنْكمْ على فِراشِهِ و هُو على معْرِفهِ حقِّ ربِّهِ و حقِّ رسُولِهِ و أهْلِ بيتِهِ مات شهِيداً و وقع أجْرُهُ على‌الله و اِسْتوْجب ثواب ما نوى مِنْ صالِحِ عملِهِ و قامتِ النِّيهُ مقام إِصْلاتِهِ لِسيفِهِ فإِنّ لِكلِّ شي‏ءٍ مُدّهً و أجلاً»، در خانه‌هاي‌تان بنشينيد، صبر و تحمل داشته باشيد. شمشيرهاي خودتان را بيرون نياوريد. حتي فعاليت‌هاي ديگر خودتان را هم كنار بگذاريد. از علي‌بن ابي‌طالب خيلي عجيب است! آيا اين كلام ايشان است؟! شواهد نشان مي‌دهد كه اين كلام، كاملا منطقي و از خود ايشان است، چون حضرت مي‌فرمايند عجله نكنيد اقدامي كه در زمان و فرصت خودش بايد انجام بگيرد، بگذاريد در وقت خودش رخ دهد. اين غيرمعقول نيست كه امام بگويد عجله نكنيد در زمان خودش انجام دهيد. حضرت فرمودند اگر در خانه هم بنشيني و معرفت داشته باشيد خدا و پيغمبر را بشناسي و راه را تشخيص بدهي، شهيد از دنيا مي‌روي. هر چيزي زمان خاص خودش را دارد. عجله چرا مي‌كني؟ و عكسش آن‌كسي كه بي‌جا و بي‌مورد خود را در برابر دشمن قرار مي‌دهد اين شهيد هست؟ برخي مي‌گويند اينها دروغ است اينها با سيره حضرت همخواني ندارد. اتفاقا خيلي خوب هم همخواني دارد. در نهج‌البلاغه كجا فرمودند كه صبر كنيد؟ برخي بررسي كرده‌اند كه حضرت در چه زماني و كجا اين جملات را فرمودند؟ همچنين موقعيتي مگر براي حضرت وجود داشت؟ توضيحات خوبي داده‌اند. ابن‌ابي‌الحديد گفته است وقتي حضرت به قدرت رسيد و مردم بيعت كردند، برخي اصحاب بودند كه اينها خيلي عجله داشتند و گفتند شروع كن و عليه معاويه بجنگ. حضرت فرمود اين‌طور كه نمي‌شود دسته به يقه شد، صبر كنيد. حضرت نماينده‌اي براي اينكه مذاكره‌اي صورت بگيرد فرستادند. آن اصحاب اعتراض كردند كه چرا مذاكره؟ مدتي طول كشيد و آنها دايما مي‌گفتند كه وقت تلف مي‌شود؟ ابن‌ابي‌الحديد گفته است اين سخنان حضرت كه مي‌گفتند دست نگه‌داريد، در اين زمان بوده است. به‌هرحال مقصودم اين است كه وقتي پاي روش‌ها به ميان مي‌آيد، كاملا مساله انعطاف‌پذير و در شرايط مختلف، متفاوت مي‌شود.

 

واكاوي حركت امام حسين از نظر عقلانيت

ما از به كار بردن لفظ انقلاب، نهضت و قيام براي امام حسين هيچ‌گونه ابايي نداريم. از اينكه بپذيريم حركت امام حسين يك حركت انقلابي بود و براي امت‌هاي ديگر اسلام و شيعه، نمونه و الگو است. هم انقلاب است و هم راه انقلاب را نشان مي‌دهد؛ اما انقلاب امام حسين اين سه مشكل را حل كرده است و وقتي اين سه مشكل حل شود، راه انقلاب باز است. نخست مساله عقلانيت است. محاسبه، تجزيه‌وتحليل، بررسي سود و زيان، عواقب و پيامدهاي عمل را ديدن و ارزيابي كردن؛ هزينه و فايده را مورد محاسبه قرار دادن. آيا امام حسين اين كارها را كرده است؟ بله. انقلاب امام حسين يك حركت كور بود؟ هرگز. اين مساله بحث امروز انسان‌ها نيست. نه اينكه مساله امروز انسان‌ها استفاده از عقلانيت در حركت‌هاي سياسي و اجتماعي باشد. هزار سال قبل شيخ مفيد و شيخ طوسي بحث قيام امام حسين را مطرح كردند با همين دغدغه كه آيا اين يك حركت عقلاني است يا خير؟ امام حسين از مدينه بيرون مي‌آيد تا بيعت را بر او تحميل نكنند. از او خواستند كه بيعت را بپذير، حضرت قبول نكردند و از مدينه خارج شدند. از موقعيت مكه براي ارتباط با مسلمان‌ها استفاده كردند، اين گام دوم حركت امام است. مسلمان‌هاي كوفه اطلاع پيدا و دعوت كردند، گام سوم اين است. حضرت مسلم را براي بررسي شرايط فرستاد و مسلم گزارش داد كه شرايط مساعد است. كجاي اين حركت يك اقدام غيرعقلاني ديده مي‌شود؟ همه‌چيز تا اينجا مطابق با قاعده پيش رفته است. حالا اگر شرايط كوفه و مردم فرق كرده و حكومت‌نظامي پيش‌آمده است، اما بالاخره امام حسين كار خود را طبق قاعده درست انجام داده است؛ يعني امام حسين مي‌تواند با هركسي كه در زمينه اين قيام پرسش‌هايي از زاويه عقلانيت داشته باشد، پاسخ متناسب با خودش را بدهد. اگر انقلابي بتواند چنين پاسخي بدهد و افكار عمومي را هم توجيه كند و نهايتا مي‌تواند اقدامات خودش را مدلل بكند با دلايل قابل‌قبول، مساله‌اي نيست و حركت عقلاني است. تا اينجا نگراني نخست برطرف خواهد شد و از اين ‌جهت قيام امام حسين مشكل عقلاني بودن ندارد و جاي ترديدي نيست.

 

بررسي مساله خشونت در حركت امام حسين

اما نكته دوم، به‌كارگيري خشونت است. سوال اين است كه اساسا امام حسين درصدد استفاده از جنگ به عنوان يك راه‌حل براي يك مساله بود؟ چه دليلي وجود دارد براي اين مساله؟ امام حسين به‌طرف كوفه حركت كرد؛ كوفه‌اي كه خود مردم امام را دعوت كرده بودند. كسي در اينجا مدعي نشده است كه امام حسين مي‌خواست در كوفه و با استفاده از نيروهايي موجود در كوفه يك جنگ و شورش مسلحانه‌اي را آغاز كند. قرينه و شواهدي براي اين مساله نيست؛ حتي نمي‌دانيم كه اگر حضرت به كوفه وارد مي‌شد چه اتفاقي مي‌افتاد؟ اما اينكه چه اتفاقي افتاد؟ آنچه اتفاق افتاد اين بود كه حضرت آمد و با سپاهيان حر برخورد كردند. بعضي از اصحاب حضرت عرض كردند يا ابن رسول‌الله اين پيشقراولان سپاه كوفه هستند. آنها حدودا هزار نفر هستند، ما الان اگر با اينها درگير شويم و جنگ را شروع كنيم، شرايط به نفع ما است، زيرا بعدا اين سپاه افزايش پيدا مي‌كند. حضرت فرمودند: من جنگ را آغاز نمي‌كنم. جلوي اين حركت را گرفتند، تازه آب هم آورده بودند و سيراب هم كردند. اين نخستين مواجهه مستقيم بين سپاهيان حضرت و سپاهيان كوفه است و بعد ادامه پيدا مي‌كند تا اينكه آنها تصميم مي‌گيرند تا جنگ كنند. عبيدالله‌بن‌زياد تصميم مي‌گيرد و به عمر‌بن‌سعد مي‌گويد، كار را بايد يكسره كنيد يا حسين‌بن‌علي تسليم مي‌شود يا با او مي‌جنگيم و امام حسين تسليم نشد. حتي در تاريخ ما آنچه مطرح است، اين نيست كه حسين‌بن‌علي با يزيد‌بن‌معاويه بيعت كند، بالاتر از اين تسليم شود. ما درباره سرنوشت او تصميم مي‌گيريم. اينكه قابل‌قبول نيست يعني چه كه تسليم شويم؟ ما چه تصميمي مي‌توانيم بگيريم؟ چگونه يك انسان مي‌تواند خود را در برابر ظالم و جبار تسليم كند كه او هر تصميمي خواست درباره انسان بگيرد، اين غيرمعقول است. آنها تصميم به جنگ گرفتند. اين از نظر همه تواريخ مسلم هست و شيعه و سني فرقي ندارد. آنها گفتند يا تسليم يا جنگ. دو گزينه تنها مطرح كردند ولي همه مورخين مي‌گويند امام حسين يك گزينه سومي را هم مطرح كرد و آن اين بود كه بگذاريد ما برگرديم. مدينه نه! جاي ديگر، همه اين را گفتند. كسي كه تصميم به جنگ بگيرد كه اين پيشنهاد را مطرح نمي‌كند. حالا خوشبختانه نقشه‌هاي جغرافيايي دقيقي وجود دارد كه حضرت وقتي از مدينه حركت كردند، تمام اين منزلگاه‌هاي تاريخي روي نقشه مشخص است. مسير حركت به ‌طرف كوفه است؛ تا وقتي‌كه سپاه حر مي‌رسند. سپاه حر راه حضرت را مسدود مي‌كند، به حضرت مي‌گويند كه نمي‌توانيد به سمت كوفه برويد. حضرت فرمود ما را دعوت كردند، حر گفت الان شرايط تغيير كرده است و به ‌طرف كوفه نمي‌توانيد برويد. حضرت فرمودند خوب چه؟ گفتند به يك‌طرف ديگر برويد. نقشه‌ها الان نشان مي‌دهد و بر اساس اطلاعات تاريخي كه وجود دارد، مورخين هم به‌صراحت نوشته‌اند كه حضرت راه خودشان را به سمت چپ منحرف كرد. اين تعبيري است كه مورخين دارند به سمت چپ. چپ كجاست؟ به كجا مي‌خواهد برود؟ چه مقصدي دارد؟ بعد از اينكه حركت به سمت چپ ادامه پيدا كرد نامه بعدي از طرف عبيدالله رسيد كه راه را بر حضرت ببنديد، يعني ديگر تمام شود. در كربلا متوقف شد. بسياري از مورخين نوشته‌اند كه اين حركت به سمت چپ براساس همين پيشنهاد بود؛ يعني بگذاريد كه من به ‌طرف شام بروم، اگر شما شمال، جنوب، شرق و غرب را در نظر بگيريد، حضرت به‌ طرف غرب حركت را ادامه دادند، به سرزمين كربلا رسيدند و روز سوم سپاهيان
عمر سعد وارد شدند و ديگر جلوي حضرت را مسدود كردند. چه كسي مي‌تواند اقرار به خشونت حضرت بكند؟ در نخستين طلوع آفتاب، امام حسين بيرون آمد و پشت خيمه‌ها را نگاه و منطقه را ارزيابي مي‌كردند و بعضي از اصحاب هم براي حفاظت حضرت همراه ايشان بودند. در همان وقت يكي از سپاهيان عمر سعد شروع به فحاشي كرد. برخي از اصحاب فرمودند اين شخص بي‌ادب كه نسبت به شما فحاشي مي‌كند، شِمر است. سابقه شمر هم معلوم بود. شمر جزو خوارج بوده است. اصحاب فرمودند اين شمر به ما نزديك و سوابقش هم معلوم است، خودش هم تنهاست و از رفتارش معلوم است چه آدمي هست! اجازه دهيد من با يك تير خلاصش كنم. صبح روز عاشورا و همه‌چيز مشخص و قطعي شده بود؛ اباعبدالله حسين مجددا شعار خودش را اعلام كرد: «ما كُنْتُ لِأبْدأهُمْ بِالْقِتال» ما تيراندازي را شروع نمي‌كنيم و ما شروع‌كننده جنگ نيستيم. انقلابي كه اينقدر بر اين اصول پايبند است و يك تير رها نمي‌كند.


من در رساله‌اي نوشتم در صورتي كه شرايط امربه‌معروف وجود داشته باشد، اين امر واجب مي‌شود ولي در برخي شرايط كه مهيا نيست، حرام مي‌شود. فعل حرام موجب قرب به حق‌تعالي نمي‌شود؛ يعني موجب اين مي‌شود كه قاتل و مقتول به تعبير برخي از روايات هردو در جهنم باشند.

امام حسين از مدينه بيرون مي‌آيد تا بيعت را بر او تحميل نكنند. از او خواستند كه بيعت را بپذير، حضرت قبول نكردند و از مدينه خارج شدند. از موقعيت مكه براي ارتباط با مسلمان‌ها استفاده كردند، اين گام دوم حركت امام است. مسلمان‌هاي كوفه اطلاع پيدا و دعوت كردند، گام سوم اين است. حضرت مسلم را براي بررسي شرايط فرستاد و مسلم گزارش داد كه شرايط مساعد است. كجاي اين حركت يك اقدام غيرعقلاني ديده مي‌شود؟

كسي مدعي نشده است كه امام حسين مي‌خواست در كوفه و با استفاده از نيروهايي موجود در كوفه يك جنگ و شورش مسلحانه‌ا‌ي را آغاز كند. قرينه و شواهدي براي اين مساله نيست؛ حتي نمي‌دانيم كه اگر حضرت به كوفه وارد مي‌شد چه اتفاقي مي‌افتاد؟

فردي خدمت حضرت سجاد آمد و اعتراض كرد كه شما جهاد در راه خدا را ترك كرديد و به حج و زيارت خانه خدا روي آورديد. آن كاري كه سخت و دشوار هست را كنار گذاشتيد و كاري كه آسان است را پذيرفته‌ايد و بعد براي امام سجاد قرآن خواند: «إِنّ‌الله اشْترى مِن الْمُومِنِين أنْفُسهُمْ وأمْوالهُمْ بِأنّ لهُمُ الْجنّة يُقاتِلُون فِي سبِيلِ‌الله فيقْتُلُون ويُقْتلُون وعْدًا عليْهِ حقًّا فِي التّوْراةِ والْإِنْجِيلِ والْقُرْآنِ ومنْ أوْفى بِعهْدِهِ مِن‌الله فاسْتبْشِرُوا بِبيْعِكُمُ الّذِي بايعْتُمْ بِهِ وذلِك هُو الْفوْزُ الْعظِيمُ». اين آيه نشان‌دهنده اين است كه انسان، جان خود را بايد كف دست بگيرد. چرا شما روي گرداند؟ حضرت فرمودند ادامه آيه را بخوان: «التّائِبُون الْعابِدُون الْحامِدُون السّائِحُون الرّاكِعُون السّاجِدُون الآمِرُون بِالْمعْرُوفِ والنّاهُون عنِ الْمُنْكرِ والْحافِظُون لِحُدُودِ‌الله و بشِّرِ الْمُومِنِين»؛ حضرت فرمودند كه هر وقت چنين افرادي در جامعه آمادگي پيدا كردند كه نخست توبه و نظافت روحي، پاكي و طهارت نفس يافتند، اين گام نخست براي يك حركت انقلابي است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون