برخيز و اول بكش (44)
فصل پنجم
گويي آسمان بر سر ما افتاده بود – تله گشوده شد
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
موساد از طريق يك سري واسطه با كنتس اليزه فون فين كنشتاين همسر اسكورژني ارتباط برقرار كرد. كنتس به عنوان ورودي موساد عمل كرد. فايل موساد در مورد كنتس ميگويد كه او «عضو طبقه اشراف و دختر عموي وزير دارايي پيش از جنگ آلمان، دكتر شاخت است... 45 ساله، زني بسيار زيبا و جذاب و پرانرژي.»
رافايل مدان، عامل موساد متولد آلمان كه ماموريت به او واگذار شده بود، گفت: «او در هر چيزي وارد ميشود. عناوين اشرافيت را ميفروشد، با اطلاعات واتيكان ارتباط دارد و همينطور اسلحه هم ميفروشد.» او و همسرش درباره روابطشان ايدههاي ليبرالي داشتند. مدان گفت: «آنها بچه ندارند و يك ازدواج باز را ترجيح دادهاند . اليزه هميشه خيره نگاه ميكند و هر دو سال براي نگهداشتن جوانياش به زير عمل هورموني در سوييس ميرود.»
بنا بر گزارش موساد، مدان «به خاطر جذابيتهاي اروپايياش معروف بود كه بر زنان تاثير ميگذارد.» قرار ملاقاتي در اواخر جولاي سال 1964 در دوبلين ايرلند تنظيم شد و مدان خود را به عنوان كارمند وزارت دفاع اسراييل معرفي كرد كه ميخواهد از اين وزارتخانه بيرون بيايد و دنبال فرصتي در جهانگردي بينالمللي ميگردد. او گفت كه شايد بتواند در پروژه توسعه باهاماس كه كنتس در آن درگير است، مشاركتي داشته باشد. كنتس از مدان خوشش آمد و روابط آنها گرم شد. زماني كه مذاكرات اقتصادي آنها تمام شد، كنتس از او دعوت كرد تا به مزرعهاش برود. اين شروع يكسري از ملاقاتها بود از جمله ديدارهاي داغ نايت كلاب در سراسر اروپا.
در شب 7 سپتامبر در مادريد، مدان به كنتس گفت كه دوستي از وزارت دفاع اسراييل ميخواهد با همسرش «درباره موضوعات خيلي مهم» ملاقات كند. اين رفيق در اروپاست و منتظر جواب است.
متقاعد كردن فون فين كنشتاين براي همكاري زياد سخت نبود. تنها چهارسال از پيدا كردن، ربودن، محاكمه و اعدام آدولف آيشمن گذشته بود . نيروهاي قدرتمندي از جمله شكارچي نازي، سيمون ويزنتهال كه در سراسر جهان كمپيني براي پيدا كردن و دادگاهي كردن نازيهايي مانند اسكورژني، در دنياي يهودي وجود داشت. بنابراين مدان قادر بود كه به كنتس و نيز همسرش پيشنهاد «زندگي بدون ترس» را بدهد.
در يك روز صبح در حالي كه آنها از شراب و سيگار در كلوپها سرمست بودند، فون فين كنشتاين با خوشحالي به مدان اطلاع داد كه همسرش حاضر است رفيقش را ببيند، اگر ممكن است همان شب.
مدان به آهيتوف در مادريد تلفن كرد. او يك ديداري در لابي هتلي در عصر همان روز ترتيب داد . اول كنتس وارد شد، خيلي زرق و برقدار. پانزده دقيقه بعد، كلنل ظاهر شد. مدان آنها را به آهيتوف معرفي كرد . سپس مدان، فون كنشتاين را به بهانه «مذاكره تجاري» به كناري كشيد. اسكورژني با آهيتوف تنها ماند.
گزارش دروني موساد در خصوص اين ديدار، با آنكه با زبان خشك حرفهاي نوشته شده بود اما نميتوانست از شدت اين حادثه چشمپوشي كند: «براي آبراهام آهيتوف خيلي سخت بود كه احساس بياعتنايي خودش را به اين عمليات نشان ندهد. آبراهام، فرزند يك خانواده به شدت مذهبي است، يك بومي آلماني كه در يك مدرسه مذهبي يهودي تحصيلكرده است. براي او، ارتباط با يك نازي ديوصفت، يك تجربه احساسي تكاندهندهاي بود كه فراتر از تقاضاهاي حرفهاياش بود.»
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.