نميدانيم چه ميخواهيم
محمدعلي الستي
از ديدگاه روانشناسي اجتماعي، ما ايرانيان عموما در وضعيت حسي و ادراكي خاصي قرار داريم (كه صرفنظر از ريشههاي تاريخي و جغرافيايي آن) بنا بر همين وضعيت است كه ميدانند چه چيزي را نميخواهند، اما نسبت به آنچه ميخواهند مطمئن نيستند، به عبارت ديگر تخيل اهداف و آرمانهاي ما بيشتر از آنكه اثباتي و ايجابي باشد، سلبي و انكاري است. مثال ساده شده اين موضوع را ميتوان در رفتار روزمره مانند خريد كفش ديد. براي اغلب ما راحتتر است كه به جاي توصيف ويژگيهاي ايدهآل يا مورد نياز و ترسيم آن در ذهن خود، در برابر ويترين قرار بگيريم و با حذف گزينههايي كه مطلوب ما نيستند به گزينهاي برسيم كه برايمان مطلوب به نظر ميآيد. اين موضوع را به شكلي ديگر در هنگام رفتارهاي سياسي خود مانند شركت در اكثر انتخابات ميتوان مشاهده كرد. آنچه بهطور مثال سبب شد در دوم خرداد قشرهاي مختلفي پاي صندوق بروند، اين بود كه همهشان ميدانستند چه چيزي را نميخواهند، به همين سبب گروههايي با سلايق مختلف در آن شركت كردند اما با گذر از انتخابات و فرارسيدن زمان تعيين مشي و عمل سياسي راهبرنده دولت، اختلافات خودش را نشان داد و حركتهاي واگرا يا گريز از مركز يا به اصطلاح همپايان به حركتهاي واگرا يا گريز از مركز يا به اصطلاح چندپايان تبديل شدند. بنابراين دولتمردان و مسوولان به عنوان نمايندگان خواستها و مطالبات مردم نميتوانستند بر سر آنچه ميخواستند به توافق برسند چون خواستن امري مبهم و متكثر بود. اين رفتار در موقعيتهاي تاريخي و سياسي بسياري تكرار شده است. با توجه به آنچه گفته شد و اگر فرض را بر اين بگيريم كه ما دچار اين مساله شناختي هستيم، به بحث نوع برخورد مخاطبان با خبرها ميرسيم. زماني كه مثلا روزنامه اعتماد در مورد اعتصاب كارگران شركت نيشكر هفتتپه صحبت ميكند طبيعتا روي موضوعي دست گذاشته است كه مردم رخ دادن آن را نميخواهند. مردم ميدانند كه پرداخت نشدن حقوق كارگران، نقص در بيمه و مشكلات معيشتي آنها را نميخواهند. براي همين است كه چنين طرح مسالهاي را خوب ميفهمند و نسبت به آن واكنش نشان ميدهند. اما وقتي حقوق كارگران پرداخت ميشود و اعتراض پايان مييابد، ديگر حساسيت مردم تحريك نميشود، چون يك سنديكا يا اتحاديه كارگري هم مثل حزب و سازمان مردمنهاد تا زماني جلب نظر ميكند كه خبرهاي آن مبتني بر چيزي باشد كه مردم نميخواهند. براي همين است كه وقتي يك حركت كارگري و يك تجمع اعتراضي به پايان ميرسد در واقع به اين معناست كه نقطه اشتراك گروههاي مختلف دنبالكننده خبر هم به پايان رسيده است و از آن به بعد تنها يك گروه خاص (در اين مثال فعالان كارگري) است كه همچنان خبر را مهم ميبيند. در چنين شرايطي هر چه خبر مثبتتر ميشود از ميزان تحريكشوندگي احساسات مخاطب ايراني و نتيجتا كثرت مخاطبان خبر كاسته ميشود. بنابراين ميزان واكنش مردم نسبت به خبر رو به تقليل ميگذارد. استاد ارتباطات