تاريخ پرتحرك و پوياي سواد رسانهاي
پيام آزادي / مفهوم سواد به طور سنتي و قديمي به الفبا و اصول زباني مربوط ميشود. نشانهها و الفبايي كه
از طريق خواندن و نوشتن و درك كردن، با رسانههاي چاپي ارتباط برقرار ميكرد. با اين وجود امروزه صورت و شكل سواد گسترش بسياري در جهت پوشش دادن مهارتها و مولفههاي درگير در دريافت، انتخاب، تحليل، ارزيابي و ذخيره كردن اطلاعات كرده است.
ديدگاههاي تاريخي در هر مرحله از پيشرفت و گسترش ارتباطات- در شكلها و حالتهاي اصولي، تكنيكها و رسانه ها- با پيشرفت و گسترش خاص مولفههاي فرهنگي و ارتباطي و نيز مدلهاي سواد مختلف مطابقت پيدا كرده و به نظر ميرسد در روشهاي مختلف، هميشه آنها با موانع قدرتمند جديدي براي دسترسي به روشهاي ايجاد و انتشار اطلاعات، مواجه بوده و هستند.
مدلي كه به موقعيتهاي جديد ارتباطي مربوط ميشود تحت عنوان سواد رسانهاي شهرت يافته است. در اينجا خلاصهاي از مهمترين اتفاقات در پيشرفت سواد، در طول يك دوره تاريخي بيان ميشود كه اين مطلب تعريف ارزشمندي از چشماندازها و محدوديتهاي سواد رسانهاي را ارايه ميكند. آموزش سواد رسانهاي از اواخر قرن بيستم و شروع قرن بيست و يكم شروع شد و دستاورد پايدار و خاستگاه مبهم پيشرفت تاريخي بارز بسياري از آموزشها در آن دوره شد. اين آموزش هميشه در ارتباط با فشارها و تنشهاي حاصل از درگيريهاي افراد قدرتمند و مورد علاقه بود. در واقع در تمامي مراحل تاريخي توسعه آموزش سواد رسانهاي، اين درگيري و تضادها بدين معني بود كه روندها و پروسههاي سوادآموزي هميشه از ناهمساني اكثر زمينهها مانند اقتصادي، اجتماعي، جنسيتي، اخلاقي، جغرافيايي و غيره متاثر بوده و بعضي اوقات دچار وقفه شده است. برعكس، اين موارد ذكرشده و نيز علايق شخصي مردم خود عواملي بودهاند كه سواد را امتيازي براي تعدادي محدود قرار ميداده است.
نخستين جنبش بزرگ در اين توسعه پايدار، ظهور الفباي نوشتاري بود. در سراسر تاريخ بشريت، دانش و اصول الفبايي غالب، كه ما آن را سواد خواندن، نوشتن و فهميدن ميناميم، در واقع نيروي حمايتكننده يك روشنفكر بزرگ و پيشرفت عمومي بوده است كه در حقيقت توانسته يك جهش كيفي در تاريخ فرهنگي بشر را شكل داده و شروع يك مسير پايدار را براي توسعه و پيشرفت مشخص كند.
در طول تاريخ، انقلاب صنعتي توانست از طريق گسترش پيشرونده خواندن و نوشتن، تواماً مقدمه رسيدن به سواد اجباري را فراهم كند، ولي با اين وجود نابرابري ايجاد شده در دورههاي مختلف، همچنان سواد را در اين دوره يك امتياز براي گروهي اندك قرار ميداد.
بر همين اساس ميتوان گفت سواد آموزي به طور وسيع به دسترسي به آموزش بستگي دارد و يكي از بزرگترين موانعي كه همچنان تا به امروز بر سر راه آن ادامه پيدا كرده، عامل اقتصادي است.
در كنار عامل اقتصادي، محدوديتها و ممنوعيتهاي ديگري كه از تمركز قدرت سياسي، از توسعههايي كه بدون اهميت به آزادي دموكراتيك در بسياري از قسمتهاي جهان وجود داشته و دارد و نيز سختيهاي ذاتي آموزش در مولفهها و مهارت ها- هم اجتماعي و هم فردي- منتج ميشود.
در مسير تكاملي سواد ميتوان سواد رسانهاي را قسمت مهمي از توسعه ارتباط انساني دانست كه با معرفي الفباي نوشتاري شروع شده و با توسعه رسانههاي الكترونيكي و اطلاعات ديجيتالي شده گسترش يافته است. جدول زير مراحل بسيار مهم اين تكامل را مشخص كرده است.
در اين تكامل از مهمترين اتفاقاتي كه در توسعه ارتباطي و تكنولوژيكي رخ داد ظهور رسانههاي الكترونيكي مانند تلويزيون، راديو، فيلم و تلفن بود كه راه ارتباطات جمعي را هموار كرد. آنها از دهه 1950 سلطه يافتند.
ظهور بعدي نيز رسانههاي ديجيتالي بودند كه از دهه 1980 بر پايه اينترنت رشد كردند. اين رسانهها به طور سريعي در حال گسترش بودند– گسترشي كه
تا به حال قبل از آن در تاريخ ديده نشده بود- و منجر به ايجاد زمينههاي جامعه اطلاعاتي، روشنفكران جديد، علم نشانهشناسي، فضاي ارتباطي و فرهنگي هم در زمينه فردي و هم در توسعه جمعي شد. اين فضاي جديد منجر به جهش كيفي و نيز گسترش قطعي شكاف در سيستم ارتباط جمعي كه تقريبا تمامي نيمه دوم قرن بيستم را فراگرفته بود، شد.
هرگز رسانههاي ديجيتالي و چند رسانهاي حداقل تا به امروز جايگزين رسانههاي جمعي نشدهاند. اين بدين معني است كه در جامعه اطلاعاتي، سيستمهاي ارتباط جمعي و فضاهاي رسانههاي
چند منظوره جديد، اخيرا مرحله به مرحله ايجاد ميشوند. اين بسيار مهم است كه بقاي چارچوب سوادآموزي در تمامي كشورها در خصوص خواندن و نوشتن حذف نشدهاند و همچنان آنها اساس قسمت عمدهاي از فعاليتهاي فردي و اجتماعي، سيستم ارتباط جمعي و سيستم ارتباط ديجيتالي و رسانههاي چندمنظوره را شكل ميدهند.
تمامي مدلهاي ارتباطي با مدلهاي مختلف سوادآموزي در مسير اين تكامل، مطابقت داشته است. هر يك از اين مدلها مشخصه خاص خودش را داراست.
در ارتباط جمعي، انواع رسانهها عموما مستقل هستند؛ گرچه در بعضي از آنها استثناهايي هم ديده ميشود به طور مثال تلويزيون تدريجا فيلم را جذب كرده است.
در ضمن، در جامعه چندرسانهاي، يك همگرايي رسانهاي وجود دارد. اين موضوع منجر به افزايش در سطوح ارتباطي تشكيل شده از رسانههاي گوناگون شده است بهطور مثال، رايانههايي كه ميتوانند راديو و تلويزيون را دريافت كنند يا اينترنت كه روزنامهها را دربرميگيرد.
محتواي شبكههاي نوع دوم (مانند يوتيوب و...) به روشني تغييرات اساسي را كه اخيرا در زمينه ارتباطات رخ داده است، نشان ميدهد. تغييراتي كه ايجاد شده موقعيتهايي را در انتشار، دسترسي به منابع، تعامل، جستوجو و كاوش و غيره ايجاد كرده است. كاربرهاي اينترنتي دسترسي كاملي به سيستمهاي اختصاصي در محيطهاي آموزنده جديد و خلاقي مانند وبلاگها، شبكههاي ويديوبلاگ، آر.اس.اس و سرويسهاي مربوط به آن، سيستمهاي پادكستي دارند، آنها براي دسترسي به منابع خبري از مواردي مانند موتورهاي جستوجوگر و سيستمهاي خبركننده براي اطلاعات منتشرشده روي اينترنت، سيستمهاي ويكي (wicki)، بانكهاي تصويري و سمعي و بصري، شبكههاي حرفهاي، شبكههاي اجتماعي، صفحات خانگي (homepages) و كامپيوترهاي شخصي، سازندههاي اجتماعي و غيره استفاده ميكنند. تمامي اين شكلها نوع جديدي از توليدات رسانهاي هستند كه شهروندان براي همكاري با يكديگر براي ايجاد و انتشار اطلاعات و دانش اصلي از آنها حمايت ميكنند. در اين جا منظور از شهروندان، كساني هستند كه در دنياي امروز به اين موارد دسترسي و مولفههايي براي لذت بردن از آنها دارند. متاسفانه اين گروه در حال حاضر تعدادشان كم است اما اين تعداد رفتهرفته و به طور تصاعدي و با سرعت بسيار زياد نسبت به دورههاي تاريخي ديگر در حال رشد است.
در ادامه اين بحث در هفته آينده به تمايز حالتهايي كه رسانههاي جديد براي فضاي ارتباطي جديد ايجاد كردهاند با رسانههاي قديمي ميپردازيم و پس از آن با تعريف سوادهاي مختلف به مفهومسازي سواد رسانهاي خواهيم پرداخت.