• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4214 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۳۰ مهر

سلامي چو بوي خوش آشنايي

معلوم نيست از كجا شروع و چطور شد كه اين بازي توييتري ميان اهالي توييتر محبوب شد. اما مي‌شود گفت به همان اندازه كه در دو، سه هفته اخير درباره خوبي‌هاي معلم‌ها و زحمت‌هايي كه مي‌كشند در توييتر نوشته شد، در 24 ساعت بازي «سلامي مي‌كنم به اون معلمي كه...» هم ميان كاربران توييتر فارسي گل كرد و مجموعه‌اي از خاطرات عجيب، بامزه و البته خنده‌دار را ساخت. آنچه مي‌خوانيد منتخبي از اين خاطرات و روايت‌هاست:

«يه سلامي هم بكنم به آقاي قاسمي گل‌افشان، معلم ادبيات‌مون كه با وجود بخشنامه‌اي كه مي‌گفت درس (افشين و بودلف) از كتاب حذفه اما برامون آن‌قدر خوب و شيرين خوند كه بعدش همه طالب شدند و تا آخر سال يك ربع پاياني كلاس رو بيهقي مي‌خونديم»، «از كل فهرست بلندبالاي معلمانم به شما سلام مي‌كنم. آقاي رجب فسنقري. معلم ادبياتي كه در شهر محروم و پرمدعاي سبزوار تا توانستي به ما آموختي و تمام شاگردانت را مديون خودت كردي. اگر بگويم كه پدرم هستي، حقا كه كم گفته‌ام، تو به معناي كلمه آموزگار زندگي ما هستي تا هميشه»، «سلام مي‌كنم به آقاي جاويد‌‌نيا معلم فيزيك سال سوم دبيرستانم كه تا سر حد مرگ اذيتش كرديم. بزرگوار هيچي نمي‌گفت فقط با آرامش تاكيد مي‌كرد كه حجم كتاب زياده واسه امتحان نهايي، فقط جزوه خودمو بخونيد. هيچي ديگه هشتاد درصد كلاس افتادن چون فرمولا رو تو جزوه دستكاري كرده بود»، «منم سلام عرض مي‌كنم خدمت معلم ادبيات دوره راهنمايي كه وقتي مربي آموزشي‌مون دفتر شعرمو بهش داد كه نظرشو بگه و راهنماييم كنه، چنان بي‌اعتنا از كنارمون گذشت كه باعث شد دفتر رو قايم كنم كه كس ديگه‌اي نبينه و ديگه هيچ‌ وقت پيداش نكردم»، «معلم كلاس پنجم دبستانم خانم ارشدي‌زاده كه قلبي به بزرگي دريا داشت، توي اردوي قمصر واسه بچه‌هايي كه پول نداشتند يكي يه گلاب خريد كه واسه خونواده‌هاشون سوغات ببرند، عزيز دلم من كه نتونستم شما رو پيدا كنم ولي دستتون رو مي‌بوسم»، «من سلام مي‌كنم خدمت آقاي محمود حقيقت معلم علوم دوره راهنمايي كه سال ۶۷ حين عمليات بيت‌المقدس دو كنار ما شهيد شد»، «خانم خلجي، معلم كلاس چهارمم وقتي نتونستم ۸۰تا سوال از درس دو‌صفحه‌اي اسكيموهاي كتاب علوم دربيارم، يك زنگ تمام مجبورم كرد تو كلاس پشت به بچه‌ها وايسم و يه پام‌رو بالا بگيرم ‌و رو‌نيمكتمم يه كاغذ چسبوند كه روش نوشته بود نادون»، « خانم حسامي آذر كه تو شهرمون جزو بهترين معلماي رياضيه اما يه جوري رياضي و از جلو چشم من انداخت كه قيد رياضي و زدم و رفتم روانشناس شدم. همچنين بهم ياد داد مثل اون نباشم كه هزار برابر مفيدتر بود اين يكي حتي»، «حميد رازي، معلم سوم ابتداييم روز آخر سال ۳ كتاب هديه براي سه شاگرد اول كلاس آورد. من بالاترين نمره‌رو داشتم و بنابراين اولين انتخاب كننده بودم. بين ۳ كتاب با موضوع تجربي و رياضي و ادبيات سومي رو انتخاب كردم. داستانكي با نام «حافظ در كوچه رندان». مسيرم نادانسته از اون روز مشخص شد»، « فخرالدين انديشه معلم ادبيات برامون فيلم گاو رو گذاشت، بهمون داستان خوندن و نوشتن ياد داد و يك مدرسه رو سر به صلاح كرد. سلام مرد، سلام استاد»، ‌«من پا را فراتر ميذارم، سلامي عرض مي‌كنم خدمت وزير آموزش ‌و پرورش زمان خودمون آقاي نجفي كه سال تحصيلي رو از ۱۷ شهريور شروع مي‌كرد»، « آقاي شريفي معلم ورزش سال اول دبيرستان كه تمام همتش را به خرج داد تا از بچه‌هاي كلاسش راگبي باز دربياره، با توپ واقعي، قوانين واقعي اما تو حياط آسفالته كه از وسط با تو‌ر واليبال قطع مي‌شد»، ‌«دبير رياضي دوم راهنمايي به خاطر ننوشتن دو تا تمرين دفترمو پاره كرد و منو از رياضي متنفر كرد و باعث شد تمام عمر فكر كنم رياضي نمي‌فهمم و اعتماد به‌ نفسم رو نابود كرد»، و‌ «منم سلامي عرض كنم به معلم سال سوم راهنمايي خودم؛ آقاي جلالي كه براي يك‌بار و فقط براي يك‌بار در طول تاريخ مدرسه‌ امام‌صادق(ع)، نام بدترين دانش‌آموز انضباطي كه من باشم رو داد روي پارچه دومتري نصب كردن به ديوار مدرسه! دلت خنك شد استاد؟ دلت خنك شد روانشناس؟»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون