تهديدات و آسيبهاي رويكرد سختافزاري به مقوله امنيت چيست؟
آنكه يافت مينشود آنم آرزوست
محمد رضا تاجيك /
از ديرباز، نظريهپردازان و استراتژيستهاي امنيتي در طراحي سيستم و «جامعه امن» به دو رويكرد كاملا متمايز نظر داشتهاند: رويكرد سختافزارانه و رويكرد نرمافزارانه؛ رويكردي كه ديواري شيشهاي به بلنداي ديوار چين به دور جامعه كشيده، و رويكرد ديگري كه اين ديواره را منعطف طراحي كرده است. رويكردي كه از رهگذر بستن و انقياد اذهان و ابدان انسانها تامين و تحفظ جامعه را ميجويد و رويكردي كه با پذيرش پراكندگي و كثرت آدميان، در پي درانداختن انتظام و وحدتي پويا، آرامشبخش و پاياست. آموزهاي كه امنيت جامعه را در گرو كاريكاتوريزه كردن آن (تقويت يك مولفه قدرت) تصوير ميكند و رهيافتي كه از منظري چندسويهنگر، امنيت و ثبات نظام را در كاركردگرايي و سازوارگي همه مولفههاي قدرت جستوجو ميكند. نگرشي كه امنيت را «در» مردم و نه «بر» آنان طراحي ميكند. دركي از امنيت كه به تعبير بوث، همواره با مشكلاتي چون قوممداري، رئاليسم نظري، بنيادگرايي ايدئولوژيك و تقليلگرايي مواجه است، دركي كه حصارهاي تنگ و تاريك تمايلات فوق را فرو ميريزد و دريچهاي فراسوي اين عوامل، براي تبيين و تحليل پديدههاي امنيتي، ميگشايد. نظام انديشگي كه امنيت را در تقابلي تشنجزا (دوگاني متضاد) با توسعه مطرح ميكند، و آموزه متفاوتي كه امنيت را همراه با توسعه و اين دو را همنشين جامعه مدني ميسازد؛ و نهايتا گفتماني كه قدرت را با چهرهاي متمركز كه عملكردي از بالا به پايين دارد، انشا ميكند و گفتمان ديگري كه قدرت را توزيع شده در همه جا و همهچيز تصوير و از پايين به بالا عمل ميكند. در گسل بين اين دو رويكرد، خردهگفتمانهاي گوناگون و رهيافتهاي نظري مختلفي شكل گرفتهاند، كه در بستر هر يك، دلالتگر «امنيت» به مدلولهاي متفاوتي منتهي ميشود. پارهاي از اين گفتمانها به ثقل و سياقي گوهرگرايانه مزين بوده، ذات و گوهري حقيقي و پايدار و نوعي تعيّن و تكرار براي مفاهيم بنيادين امنيت قايل هستند. برخي ديگر، اين مفاهيم را «صناعتي اجتماعي» يا حاصل «قراردادي اجتماعي» فرض ميكنند كه جدايي و فراقشان از زمينه و بستر اجتماعي موجب از ريختافتادگي و ت خريب معنايي آنها ميشود، و عدهاي ديگر، واقعيتي را خارج از متن گفتماني نميشناسند و جز «گفتمان»، خالق و آفرينندهاي را برنميتابند. از منظري كاملا متفاوت انديشمندان مكتب واسازي به شالودهشكني منطق دوگاني متضاد و كلاممحور پرداخته، رابطه بيروني و تشنجزاي بين «امنيت» و «تهديد» را فرو ميريزند و اين دو را در رابطهاي تنگاتنگ و دروني با هم، بررسي ميكنند. نظريهپردازان جديد امنيتي نيز به دنبال يافتن و پي افكندن «انتظام» و «جامعه امن» در پراكندگي، كثرت، نسبيت، فقدان مركزيت، فقدان دولت و … رفتند. اينان معتقدند در دوران معاصر، بازي تفاوت و تكرار، جاي بازي هماني و بازنمايي را گرفته است. در واقع، تفاوت و تكرار شاخصههاي حركت به سوي انديشهاي هستند كه بازنمايي ندارد و از بيخ و بن افقي است. انديشه از بيخ و بن افقي، به شكل ناسازهگون، نه به نظم هماني (يعني همهچيز در يك سطح)، بلكه به بيثباتي تفاوتها ميانجامد. پس، از بيخ و بن افقي بودن، شبهنظمي است براي تفاوت از بيخ و بن، تفاوتي كه مبناي مقايسه را مشكلآفرين ميكند و باز، محور افقي متضمن تحكيم مرز ميان هويتها نيست، بلكه بر عكس، به نفوذپذيري همه مرزها و موانع منجر ميشود.
در جامعه امروز ما، افزون بر تسلط فزاينده رويكرد سختافزارانه در عرصه امنيت داخلي و خارجي، شاهد رشد پديدههاي امنيتستيز و امنيتگريزي همچون: قانونگريزي/ستيزي، منفعتمداري شخصي، ضعف در تعلق به هويت ملي، واگرايي ميان خردهفرهنگها، سياست/قدرتزدگي مفرط سپهر فرهنگي جامعه، فقدان شادابي و نشاط، ناكارآمدي دستگاههاي توليد و بازتوليد هنجارها، ايستارها و كالاهاي فرهنگي-اجتماعي جامعه، تشديد و تعميق شكافهاي ارزشي و نسلي، مصرفگرايي مفرط فرهنگي، ضعف استعداد انطباق نظام با محيط متحول و هضم و جذب و بوميسازي متغيرهاي جديد، سرگشتگي، گمگشتگي و ازخودبيگانگي هويتي نسل جوان، ترويج لمپنيسم فرهنگي، ناهمخواني و عدم انطباق «تقاضاهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي» و «تمهيدات و تدبيرهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي»، انعطافناپذيري فضاي فرهنگي، ملوكالطوايفي بودن حوزه مديريت امنيت اجتماعي، عدم تعريف مشخص و قابل اجماع از خط قرمزهاي امنيتي و جرم سياسي، تمايز و تعارض برداشتها، رويكردها، قرائتها و گفتمانهاي امنيتي در سطح نخبگان رسمي نظام، كاهش اعتبار (و يا اساسا بياعتباري) گروههاي مرجع جامعه، فقدان استعداد و قابليت مقابله امنيتي با تهديدات نرمافزاري، تشديد ستيزشهاي سياسي-جناحي، شكاف فزاينده اقتصادي- طبقاتي، فسادهاي گسترده اقتصادي، از جديترين آسيبها و تهديدات امنيتي در جامعه امروز ايران هستند.
اكنون با اين پرسش مواجهيم كه آسيبها و تهديدات چنين وضعيتي در سطح فروملي، ملي و فراملي كدامند؟ در يك نگاه كلي و در يك بيان فشرده ميتوان به آسيبها و تهديدات ذيل اشاره كرد:
- بحرانزايي و تشنجزايي مستمر در عرصه داخلي و خارجي
- دگرسازي دروني و بيروني
- كاريكاتوريزه و بيريخت و آسيبزا كردن جامعه
- امنيتيسازي جامعه
- مشروعيت و مقبوليتزدايي از نظام
در اين شرايط، گفتمان امنيتي ما بايد با كدامين خوشه توصيفات نقش و نقاشي شود تا «جامعهاي امن» را در اين دنياي پرآشوب و بحرانزا و بحرانزي براي ما به ارمغان بياورد. اهم اين خوشه توصيفات از نظر من عبارتند از:
- تعريف امنيت در پرتو گوناگوني صداها و نظرها و هويتهاي متكثر
- افزايش آستانه تحمل و كاهش آستانه دگرسازي و طرد
- ملازمت امنيت جامعه با توافق تعارضي
- ملازمت تنگاتنگ امنيت با آزادي مخالف
- همنشيني امنيت با مشاركت، همكاري، همدلي و انتخاب مردم
- ملازمت امنيت با قانون و مردمسالاري (دموكراسي)
- عدم تعريف نقد نظام و دولتمردان بهمثابه تهديد امنيتي
- تبديل مخالف به موافق، يا تبديل اپوزيسيون راديكال به اپوزيسيون محافظهكار
- ايجاد رابطه تنگاتنگ و تعاملي ميان امنيت و تعالي فرهنگي و تكثر و تحمل اجتماعي
- تعريف امنيت در سيماي «مصونيت» و «كثرت» و نه «محدوديت» و «تكصدايي»
- ملازمت امنيت با رعايت حقوق شهروندان
- ممانعت از امنيتيسازي مقولات غيرامنيتي
- ملازمت امنيت با گسترش عدالت اجتماعي، فقرزدايي، اشتغالزايي و...
- ملازمت امنيت با به رسميت شناختن اقليتهاي قومي، مذهبي و فرهنگي
- جستوجوي امنيت در پرتو انتظام در پراكندگي يا «وحدت در كثرت»، نه در پرتو تشتت و فراق هرجومرجطلبانه، يا وحدت و نظم پادگاني
- ملازمت پويايي و نشاط و امنيت جامعه با رقابتها و چالشهاي سياسي (قانوني)
- معنا يافتن امنيت اجتماعي در پرتو امنيت انساني (امنيتي كه به مردم، يعني به چگونگي زندگي و سكونت مردم در جامعه، مربوط است، و تضمينكننده آزاديها و حقوق مشروع انسانها، فرد در جامعه، در برابر دولت و قدرت حاكم است)
- ملازمت تنگاتنگ امنيت با: «تكثر هويتي»، «تنوع انديشه»، «مشاركت عمومي»، «توسعه سياسي»، «گسترش عدالت اجتماعي»، «كاهش شكاف فقير و غني»، «رعايت حيطه خصوصي زندگي افراد»، «برابري اجتماعي همه شهروندان در مقابل قانون»، «حاشيهزدايي اجتماعي (پرهيز از درجهبندي شهروندان) »، «حاكميت الگوها»، «اقتدار معنوي»، «تامين و حفظ حرمت، كرامت و منزلت انسان»، «شايستهسالاري» و...