• 1404 شنبه 11 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4269 -
  • 1397 يکشنبه 9 دي

تقي آزادارمكي مطرح كرد

ضرورت گذر از دستگاه ابن‌خلدوني

تقي آزادارمكي استاد جامعه‌شناسي دانشگاه تهران در جديدترين گفت‌وگويي كه با ايبنا داشته درباره موانع دستيابي به جامعه مدني در ايران سخن گفته است و با تكيه بر نظريه ابن‌خلدون معتقد است از ديدگاه او امكان توانايي شناخت ساحت ايران مدرن وجود ندارد. او در پاسخ به اينكه براي شناخت و دستيابي به جايگاه و منزلت نيروهاي اجتماعي و جامعه مدني به چه الزاماتي نيازمنديم، مي‌گويد: تا زماني كه درگير چارچوب نظري ابن‌خلدوني هستيم، امكان اينكه بتوانيم به جايگاه و منزلت نيروهاي اجتماعي و جامعه مدني دست پيدا كنيم وجود ندارد، چراكه براي توضيح جامعه مدني در ايران از يك نوع تحليل‌هايي مانند تحليل‌هاي هابرماسي استفاده مي‌شود كه گرفتاري‌هاي خاص خودش را دارد و مي‌توان به آن هم اشاره كرد. اين استاد دانشگاه ادامه مي‌دهد: اما به نظر مي‌رسد كه به لحاظ مفهومي و نظري يك خانه‌تكاني اساسي لازم داريم كه اين خانه‌تكاني به شناخت دقيق‌تر وضعيت فعلي ما كمك مي‌كند. يك عنصر اين خانه‌‌تكاني همين تنظيم دستگاه نظري ابن‌خلدون با شرايط جامعه ايراني در دوره معاصر است. نظريه ابن‌خلدون چندين الزام دارد كه آنها اگر پذيرفته شود كه قطعا هم بايد پذيرفته شود، تا نظريه ابن‌خلدون مورد استفاده قرار بگيرد. همه آن الزام‌ها ضديت با فهم جامعه ايراني به لحاظ تاريخي و به طور خاص ساحت مدني آن دارد. يكي از اين الزام‌ها مركزيت بخشيدن به عنصر عصبيت است، عصبيت به عنوان يك نيروي خوني، نژادي و كور (كه مبتني بر آگاهي نيست) يك الزام‌ طبيعي نژادي خوني است كه در قبيله تبلور پيدا مي‌كند و قبيله، طايفه و ايل را به حركت وا مي‌دارد. البته عصبيت در مسير راه خود چون قدرتمند مي‌شود، ديگران هم به آن مي‌پيوندند كه در واقع از آن مي‌توان به عصبيت ديني و عصبيت اجتماعي و... ياد كرد. اما بنيانش بنيان قدرتمند خوني است كه گفتم اسمش را نيروي كور مي‌گذارم. به گفته تقي آزادارمكي، اين نيروي كور قطعا معارض با نقش‌آفريني نيروهاي مدني، اجتماعي است چون كه نيروهاي مدني و اجتماعي براساس يك آگاهي، قرارداد، معرفت، منفعت، مصلحت يا حركتي پيدا مي‌شوند جان مي‌گيرند، حركت مي‌كنند و انسجام پيدا مي‌كنند و منشا يك اتفاق مي‌شوند. اين استاد جامعه‌شناسي با بيان اينكه اصل دوم مربوط به اين نظريه است كه حركت هميشه از يك جامعه بدوي، وحشي، طبيعي و بي‌تمدن شروع مي‌شود و در جامعه‌اي كه بستر تمدن داشته مستقر مي‌شود و در آن فعاليت مي‌كند و نهايتا آن را ويران مي‌كند، توضيح مي‌دهد: اين منطق خيلي عجيبي است كه نظريه ابن‌خلدون بر آن بار است. اين هم ادامه همان نيروي كور است كه خيلي ساحت تمدني ندارد. دغدغه تمدن و سازگاري با محيط ندارد و ويران مي‌كند، وحشي و طغيانگر است. عصياني است و قدرتش هم بسيار زياد است و ويران مي‌كند. در شهر هم كه مستقر مي‌شود و درگير يك بروكراسي و نظام شهري و... مي‌شود، مي‌ميرد. عصبيت در شهر دچار ضعف و انحطاط مي‌شود و بعد دولتي كه براساس آن برپا شده بوده از بين مي‌رود. او يادآور مي‌شود: اين هم نكته عجيبي است كه مي‌شود روي آن بحث كرد كه همان تقدم بدوي/ حضري است كه آيا تاريخ جوامع اين‌گونه بوده يا اينكه برعكس است. اينجا ما اتفاقات را در شهر مي‌بينيم و از شهر به پيرامون منتقل مي‌شود كه اين فرض و اصل مهمي است. اصل سوم اين است كه اين شهر چقدر پديده كثيف، غلط و ضداخلاقي است كه پديده طبيعي‌اي كه جان دارد را در خودش مضمحل مي‌كند و چون مضمحل مي‌شود، خودش هم از بين مي‌رود. به گفته آزادارمكي، شهر هميشه منشا فساد است و چون منشا فساد است، مفسد مي‌شود و چون مفسد مي‌شود از بين مي‌رود. اين نگاه منفي نسبت به شهر را هم ابن‌خلدون توليد مي‌كند و شهر برخلاف همه شواهد و اوضاعي كه ما داريم منشا فساد نيست، بلكه منشا زيست چندگانه است كه در آن اختلاف هست، فساد هست و دين هم هست، تمدن و اخلاق هم هست. بعد همه نيروهاي مهم در شهر مستقر مي‌شوند و تحولات هم از شهر نتيجه مي‌شود، در صورتي كه اين اصل كه نظريه ابن‌خلدوني بر آن بنا شده است شهر را پديده‌اي مذموم مي‌كند، تمدن‌ها و دولت‌ها و قدرت‌ها را ميرا مي‌كند در صورتي كه همه بحث‌هايي كه امروز در علوم اجتماعي پي مي‌گيريم اين است كه تمدن در شهر ساخته مي‌شود، صنعت در شهر شكل مي‌گيرد، دين و اخلاق هم در شهر به وجود مي‌آيد و اساسا ضرورت نياز به اخلاق و طراحي نظام اخلاقي و ديني و فرهنگي در شهر است. توجه كنيد چه اتفاق عجيبي مي‌افتد وقتي اين نظريه ابن‌‌خلدون پذيرفته شود. عضو هيات علمي دانشگاه تهران در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به اينكه نكته ديگر در نظريه ابن‌خلدون اين است كه نسل‌هايي كه دولت‌ها را پي مي‌گيرند، 12 سال يا كمي بيشتر، از هم مي‌آيند و هيچ راهي براي اينكه ديگران بيايند يا اينكه جابه‌جا شوند و ديگراني حاضر شوند وجود ندارد، مي‌گويد: اين نظريه مشكلي دارد كه درنهايت نظريه وراثت را در فرماندهي اشاعه مي‌دهد. درصورتي كه با دموكراسي سازگار نيست و ضددموكراسي است و جامعه براساس عقل جمعي و اتفاقاتي كه در درون جامعه مي‌افتد، فرماندهان، رييسان و وكلاي‌شان را انتخاب مي‌كنند، تا رهبراني كه نظام ايلياتي آنها را تعيين كند. اين هم اصلي است كه ابن‌خلدون با آن كار دارد و با تفكر مدرن و جامعه مدرن سازگار نيست و اتفاقا با رخدادهايي كه به لحاظ تاريخي در ايران افتاده هم سازگاري ندارد. به گفته آزادارمكي: كف و سقف يك تمدن و دولت و جامعه است كه بيش از چهار نسل جايي براي حيات باقي نمي‌ماند. اين سرنوشت محتوم به از بين رفتن است، در تاريخ هم مي‌بينيم كه دولت‌ها جابه‌جا مي‌شوند تا اينكه نابود شوند و مفهوم بزرگ‌تر و وسيع‌تري به نام فرهنگ تمدن وجود دارد كه دولت‌ها هم در آن مي‌آيند و دولت‌هاي متفاوت هم در آن هستند. نظريه ابن‌خلدون به چنين چيزي اعتقاد و باور ندارد، از همه اينها مهم‌تر الزام نظريه ابن‌‌خلدوني مبتني بر يك قهر و يك جبر است، دولت براساس قهر و جبر و زور است تا مبتني بر كنش جمعي و پيوند و ارتباطي باشد. اين همان چيزي است كه تشديدكننده و توضيح‌دهنده استبداد است تا آن چيزي كه در تاريخ ايران گفته مي‌شود و تحت عنوان استبداد ايراني-آسيايي مطرح است، ولي رقيبش هم جامعه مدني در ايران است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون