در جشنواره امسال بايد منتظر چه فيلمهايي باشيم
سينما پاراديزوي ده روزه
مصطفي جلالي فخر
راستش اين است كه فراتر از فيلم و فيلمساز و كنجكاوي اينكه چه ساختهاند، عيش 10 روز تماشاي بيوقفه فيلمهاي جديد، برايم شبيه اعتكافي خلسهآور است. از سال 1370 تا الان و به هر قيمتي. شبيه آييني ميماند كه از ماهها قبل دچار روزشماري آغازش هستم و از فرداي تمام شدنش، دلتنگ آمدنش.10 روز تمام از روزمرگي و پزشكي و بايدها و نبايدها و همهچيز رها ميشوم و در سالنهاي تاريكي سكني ميگزينم كه چند ساعت، زندگيها و آدمها و روايتهاي گوناگوني را روي پردههاي نقرهايشان نشان ميدهند. هميشه بيش و پيش از خود فيلمها، چشمانتظار كليتي به نام جشنواره فيلم هستم.
در واقع تمام فيلمها را ميبينم، مگر اجبار خاصي پيش بيايد كه استثنايي ايجاد شود. اما چه كسي ميتواند انكار كند كه در همين محدوده، كنجكاوياش نسبت به فيلمها يكسان است. اولين حساسيتي كه همه داريم، فيلم كارگردانان صاحبنامي است كه پيش از اين، فيلمهاي خوبي از آنها ديدهايم، حتي اگر سن و سالي از آنها گذشته باشد و خيليها حرف از تمام شدن آنها زده باشند و در سالهاي اخير، فيلمهاي خوبي نساخته باشند. خودم هميشه دوست دارم، همهشان شاهكار بسازند و من را به وجد آورند، حتي اگر نقدهاي متعدد منفي درباره فيلمهاي قبليشان نوشته باشم. محض نمونه و برخلاف تلقي همكاران، با وجود اينكه فيلمهاي مسعود كيميايي را دوست ندارم و كلي نقد تند و تيز دربارهاش نوشتهام و خيليها من را به عنوان «مخالف كيميايي» ميشناسند، هميشه دلم خواسته فيلم بعدياش عالي باشد و غافلگيرم كند و نقدي با جملات ستايشآميز بنويسم. چون اصليترين آرمان نقد نويسيام، «نقد فيلم» خالص بدون توجه به هر حاشيهاي است و در تمام 27 سال نقدنويسيام، همين گونه نوشتهام. از همين منظر كنجكاو معكوس پولاد كيميايي هم هستم و اميدوارم كار خوبي باشد. در مورد فيلمهاي بعدي رضا ميركريمي هم با توجه به يه حبه قند و خيلي دور خيلي نزديك، همواره مشتاقم كه كار تازهاي از او ببينم، هرچند فيلم امروز و دختر را دوست نداشته باشم. در مورد فيلم آخرش قصر شيرين، خبر چنداني منتشر نشده است اما داستان جالبي دارد، هرچند حامد بهداد مارموز، نقش اول آن را بازي كرده باشد! در مورد رسول صدرعاملي كه من ترانه پانزده سال دارماش را دوست داشتم هم كنجكاوم ببينم و اميدوارم پس از سالها فيلم نساختن، كار خوبي ساخته باشد. هرچند يكي دو شنيده منفي در باره كار آخرش شنيدهام اما با توجه به تجربيات سالهاي قبلم، اين شنيدهها نميتوانند ملاك باشند و در موارد متعددي، خلاف از آب درآمده است. نميدانم چرا در مورد فيلم پسرش ميلاد، چندان كنجكاو نيستم. شايد چون يك درام ورزشي است و خودم علاقه چنداني به اين نوع فيلمها ندارم. در مورد فيلم كيومرث پوراحمد هم كنجكاو نيستم چون ديشب در خانهاش ديدم! تيغ و ترمه از دو كار آخرش بهتر است اما در مجموع فيلم متوسطي است كه كمتر از انتظاري است كه از سازندهاش داريم. به همين دليل در مورد بنفشه آفريقايي هم كنجكاو نيستم، چون آن را در جشنواره بينالمللي فيلم فجر ديدهام و كار قابل قبولي است كه فضاسازي و شخصيتپردازي خوبي دارد. نميدانم چرا با وجود نمايش قبلي، دوباره در سال بعد به نمايش درآمده است. دوست دارم آشفتگي فريدون جيراني را ببينم و به نظر ميرسد راه سينمايياش را پيدا كرده است. خفهگياش را دوست داشتم و اگر همين جوري جلو برود، ميتوان اميدوار بود كه تا 10 سال ديگر به هيچكاك سينماي ايران تبديل شود! نرگس آبيار با دو فيلم آخرش نشان داده سينما را خوب بلد است و شنيدهام فيلم عجيب و غريبي ساخته كه «ضد همهچيز» است و البته بهشدت سينمايي. حدس ميزنم در شبي كه ماه كامل شد، در جايگاهي بالاتر از شيار 143 ايستاده است. بر اساس گذشته، اميد چنداني به فيلم بعدي هنرمند نميرفت اما چند نفري كه سمفوني نهم را ديدهاند، توصيه كردهاند كه فيلم را ببينم. شنيدهام پالتو شتري هم با وجود اسم نهچندان جلبكنندهاش، كار خوبي شده است و چون به كسي كه توصيه كرده اعتماد دارم، كنجكاويام بيشتر شده است. در مورد ماجراي نيمروز 2 نيز كنجكاوم، هم بر مبناي دو فيلم تحسين برانگيز قبلي كارگردانش، و هم بر اساس اين شنيده كه برخلاف تصور، مضمون شگفتانگيزي دارد و ترجيح ميدهم بيش از اين چيزي نگويم. احمد اميني كه جزو هيات انتخاب هم بود، در مورد فيلم جواد رضويان، نظر مثبتي داده است و گاهي همين اطلاعات قطرهچكاني هم ميتوانند به اندازه پيگيري يك فيلم موثر باشند. با اينكه اصلا نسبت به جواد رضويان به عنوان يك بازيگر نظر مثبتي ندارم، به همين دليل كمي انگيزه پيدا كردم كه كمدي متفاوتش را ببينم و چه بسا با رضويان جديدي روبهرو شويم.
خوشبختانه – و در برخي موارد متاسفانه – فضاي مجازي توانسته امكان گستردهاي براي تبليغات و حساسيت برانگيزي و كنجكاوي ايجاد كند. اطلاعرسانيهاي مرحله بندي شده هم توانستهاند به تثبيت نام فيلمها در ذهن مخاطب و طبعا كنجكاوي تماشاي آنها كمك كنند. مثلا ديدن اين فيلم جرم است كه هم نام جالب توجهي دارد و هم شايعات توقيف آن در فضاي مجازي (دروغ و راستش به عهده كساني كه خبر را منتشر كردهاند) به اندازهاي هست كه دنبال نامش در ليست نمايشها باشم و ببينمش. سوژه فيلم غلامرضا تختي بهرام توكلي در حدي تكراري است كه خودش هيجان چنداني ايجاد نميكند. اما تنگه ابوقريب او آنقدر خوب بود كه هر فيلم ديگري با كارگرداني او را دنبال كنم و به آن اميدوار باشم. ناگهان درخت صفي يزدانيان هم فيلمي كاملا شخصي در همان حال و هواي كار دوستداشتني قبلي سازندهاش است و حتما براي يك بار ديدنش مشتاقم. شنيدهام پيمان معادي علاوه بر تهيهكنندگي، بازي درخشاني را با اين فيلم به كارنامهاش افزوده است. در مورد مسخرهباز همايون غنيزاده هم نظر بهشدت كنجكاوي برانگيزي شنيدهام. ظاهرا او در ساخت فيلم عجيب و غريب، دست ماني حقيقي را از پشت بسته است و يك جنون سينمايي باحال را به پرده كشانده است. مهمتر از همه اين گمانهزنيها و انتظارها، 10 روز شورانگيزي است كه در راه است. انگار سال تحويل سينماي ايران در روز اول جشنواره است و همه با لباس نو، چشم انتظار چرخيدن ماهي قرمزند و سال تازه كاملا غريبي كه در انتظار سينماي ايران است. جشنواره سيوهفتم در تاريخ اين مرز و بوم ماندگار خواهد شد.