نگاهي به فيلم مارموز
كمال و سينماي كمدي
احسان صارمي
اندرو استات در كتاب «كمدي» خود مينويسد با وقوع يازده سپتامبر در امريكا، كمدي نيز وارد يك تعليق داوطلبانه شد؛ چون در برابر هراس پديد آمده هرگونه شوخي از جانب يك كمدين برابر با تاكيد بر ميزان تراژدي واقعه بود. منتقداني چون جيمز پينكرتن در Newsday از عبارت «شكستي قاطع براي كنايه، رندي و سرزندگي» در امريكا بهره ميبرند. منتقدان باور داشتند يازده سپتامبر عامل زوال طنز است. با پايان هيجان يازده سپتامبر، تعليق طنز نيز برطرف ميشود. اگرچه در امريكا اين تعليق تنها دو هفته به طول ميانجامد اما اين روزها فيلمها و داستانهاي فكاهي متعددي درباره واقعه سال 2001 ساخته شده است.
در ايران كمدي همواره در شرايط مشابه آن قرار دارد. هر واقعه تاريخي در ايران ابتدا در يك تعليق قرار ميگيرد و پس از يك دوره زماني مشمول بند باز شوخي ميشود. مارموز نيز چنين است. يك فرد در تلاش است موجوديتي سياسي داشته باشد. از همين رو براي رسيدن به خواسته خود همچون زلينگ رنگ عوض ميكند و در هر بزنگاهي خود را با شرايط وفق ميدهد اما در نهايت به پوچي ماجرا پي ميبرد و خود را براي شرايط تازه
مهيا ميكند.
اين مساله در تمام آثار كمال تبريزي رخ ميدهد. موضوعي با يك تعليق تاريخي بدل به يك تروماي امروزي ميشود. هر بار اين ترفند پاسخ ميدهد و موفق به تاثير بر جامعه خود ميشود. هر كمدي دلالت بر تغيير در مواضع سياسيون است؛ گويي تبريزي به عنوان منادي نقطه تغيير جهت در سينما نقشي ايفا ميكند و گويي مخاطبانش در حال ديدن فيلم اخبار در قالب كمدي هستند.
تبريزي در تمام اين بزنگاهها از يك فرمول ساده بهره ميبرد. مردي متعلق به عصر قديم در مواجهه با يك زن خود را در شرايط تازه مييابد. اين قهرمان خاكستري بايد تفاوت سياسي روز را رقم زند. آنچه در اين شرايط مهم است به تصوير كشيدن دوران جديد در قالب داستان است. براي مثال در مارمولك زن كسي است كه در برابر نگاه سنتي مردمان يك شهر كوچك نيست و خواهان جدايي و مبارزه است. در مارموز زن قالبي فراتر از آثار سابق تبريزي مييابد. زن در اينجا خود به عنوان يك مهره سياسي و شخصيت عملگرا ظاهر ميشود. زن تصوري از فرداي سياسي و اجتماعي ايران را به نمايش ميگذارد. اما آنچه مهم است محوريت شخصيت مرد در فيلم است. اين مرد است كه بايد شرايط تازه را بپذيرد تا در يك نقطه عطف به وجود آيد؛ به عبارتي اين مرد است كه بايد بپذيرد تغيير لازم است چرا كه در يك جامعه مردسالار اين مرد است كه تصميم نهايي را ميگيرد و اين مرد است كه تغيير را به سختي ميپذيرد؛ تغييري كه به اندازه يك فيلم زمان ميبرد.
با اين همه تبريزي نميپذيرد زنها هم عوض ميشوند. آيا به ياد داريد در فيلمي از تبريزي زني تغيير كند؟