ادامه از صفحه اول
طعم شيرين استقلال
تحريمها مشكلات زيادي ايجاد كرده است، ناتوانيها و سوءمديريتها در ميان مسوولان باعث تلخكامي عمده مردم شده است، اما هيچ كدام از اينها باعث نشده است كه مردم از راه انقلاب و مسير استقلال بازبمانند. ايده انقلاب اسلامي و آرمانهاي آن، همچنان ميان مردم عزيز است. واشنگتن فشار و تحريم و آزار را براي اين افزايش ميدهد كه مردم را از حكومت ناراضي كند، غافل از اينكه ملت ايران هر اندازه هم كه از ناتوانيها، نارساييها، سوءمديريتها و مشكلات داخلي ناراضي باشند، از آرمانهاي انقلابشان ناراضي نيستند. نقطه مورد اختلاف امريكاييها با انقلاب ايران، فقط و فقط مساله استقلال است. ايرانيها از بهمن 1357 اراده كردند كه از انقياد قدرتهاي خارجي رها شوند، اين رهايي از وابستگي به غرب و شرق است كه باعث دشمني امريكاييها با ايران شده است. نگراني آنها اين است كه ايرانيان بتوانند، همانگونه كه موفق شدهاند تجربه انقلاب خود را ميان نسلهاي بعدي منتقل كنند، تجربه استقلال خود را به مردم منطقه منتقل كنند. انقلاب ايران، برخلاف رويكرد قدرتهاي جهاني، خواهان تحميل كردن عقايد و سبك زندگي خود به ديگران نيستند، با اين حال امريكاييها همين امروز هم با نگراني ميبينند كه تجربه آزادي و استقلال ايران در كشورهايي مانند سوريه، لبنان، يمن و عراق به يك الگو براي مردم تبديل شده است. حالا دونالد ترامپ و جان بولتون در برابر اين واقعيت قرار گرفتهاند كه با وجود آزارها و فشارهايي كه به ايرانيان وارد كردهاند، هنوز عزم و اراده نسلهاي مختلف مردم ايران براي حراست از اهداف و آرمانهاي انقلابشان نشكسته است، هر كس ديگري هم جاي آنها بود از اين موضوع عصباني ميشد. آنچه ترامپ و بولتون در واكنش به استقبال مردم از سالروز پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بيان كنند، بازتاب خشم و نااميدي آنها بود.
چراغ سبز آزادي
مخاطبان خود را- حتي مخاطبان انحصاري خود را- از دست داده است. حالا بايد بگوييم كه اين سازمان عريض و طويل دولتي/ حكومتي بازي را به پيامرسانهاي مجازي نيز باخته و حالا اينستاگرام و تلگرام وارد مسابقه شدهاند و در عرصههاي مختلف قد علم كردهاند. حالا با يك گوشي موبايل به راحتي آب خوردن ميشود «برنامه» ساخت، اعلام موضع سياسي كرد، پيامهاي سياسي- عقيدتي مخابره كرد، كاري هم به كار رسانههاي رسمي نداشت. همين هفته گذشته آقايان عبدي و عليزاده با اسكايپ درباره چهلسالگي انقلاب با هم بحث كردند و هر خط قرمزي را كه ما با ترس و لرز از كنارشان رد ميشويم رد كردند، هيچ اتفاق بد و خطرناكي هم نيفتاد. نهتنها اتفاق بدي نيفتاد، هزار اتفاق خوب هم افتاد. يكياش اينكه اين دو بزرگوار فهميدند مشتركات بسياري دارند و با اينكه يكي مغرب است و ديگري مشرق، اما درباره خيلي از مسائل انقلاب با هم موافقند. شما هر بار كه گوشي موبايلتان را روشن كنيد و به محيط تلگرام يا اينستاگرام سري بزنيد به دهها گفتوگوي صريح و از هفت دولت آزاد برميخوريد كه كارشناسان، انديشمندان، فعالان سياسي- اجتماعي و غيره در آنها حضور پررنگ دارند و درباره همه چيز و همه كس اظهار نظر ميكنند. سالهاي سال ما از مسوولان امر ميخواستيم تا آزادي گفتوگو را تامين كنند و حصارهاي غيرضروري را از دور رسانه ملي لااقل از دور روزنامهها بردارند اگر نميشود اقلا از سفت و سختيشان بكاهند. اما تو گويي بر روي يخ نوشتهايم و در كوه داد زدهايم. آزادي هم مثل حق گرفتني است، نه دادني. اين بار تكنولوژي به داد رسيد و كاري كرد كه گره كور گفتوگو باز شد و هر كس كه هر حرفي داشت به ميدان آمد و بياعتنا به بايدها و نبايدهاي سليقهاي گفت و شنيد. در حوزه سياست تقريبا هيچ امري نيست كه ...
نتوانيم به سراغش برويم. رضاشاه، وقوع انقلاب، بازتوليد استبداد، كارنامه اصلاحطلبان، آزادي بيان، و هر چه از اين دست بگوييد به هشتگي ساده تبديل شدهاند و شما ميتوانيد با يك سرچ ساده همه مباحث پيرامونشان را بشنويد. هم چپ، هم راست، هم سياه، هم سفيد ،هم حزباللهي ،هم ضدانقلاب، هم اين طرفي، هم آن طرفي تقريبا مساوي از فضاي مجازي سهم دارند و ميتوانند حرفشان را بزنند. كثرت اين حرفها آستانه تحمل مسوولان امر را هم شكر خدا بالا برده. شايد كه نه، قطعا 10 سال پيش يك دهم اين حرفها را هم نميشد زد. ميشد، اما محتسبان سختگير معتقد بودند كه اگر سر يك سري بحثها باز شود ديگر بسته شدنش با خداست. اما خود غلط بود آنچه ميپنداشتند. اين بحثها با جزييات تمام باز شد هيچ اتفاقي نيفتاد، سهل است، بين افراد صلح و آشتي و برادري برقرار شد... بگذاريد يك قدم فراتر بگذارم و بگويم باور كنيد در مسائل اعتقادي هم هيچ عيبي ندارد و به جايي برنميخورد كه ملت آزادانه مقابل هم بنشينند و بحث كنند. مگر در ابتداي انقلاب درباره خدا و پيغمبر با هم بحث نميكرديم؟ ابتداي انقلاب كه سهل است در اوج شكوه و تمدن اسلامي ائمه مسلمان مينشستند و با مشايخ كفر و زندقه در نهايت ادب و متانت بحث ميكردند و بيدلخوري جواب هم را ميدادند. از نظر من شاهكار تمدن اسلامي نه در عظمت معماري و هنر و قدرت نظامي و اقتصادي كه در آزادي بيان بود و كسي مثل ابن ابيالعوجا آزادانه روبهروي امام صادق مينشست و وجود خدا را انكار ميكرد و طرف مقابل هم متين و آرام ميشنيد و جواب ميداد. امروز هم در جامعه ما سوالات اعتقادي زيادي در ذهن و ضمير جوانان طرح شده كه كسي پاسخ درخوري برايشان نينديشيده. با تخطئه و شعار كه نميشود سوال عقيدتي را سركوب كرد. نه. چه بسا اين سوالات خود مقدمهاي باشند تا نهال ايمان در وجود نسل جديد به بار بنشيند. ميشود از فضاي سايبري حسن استفاده كرد و به مباحث عقيدتي و ديني اجازه طرح و بروز داد. هر چند اين مباحث هيچ كدام موقوف به اجازه ما نيستند و منتظر چراغ سبز نميمانند. فقط عرضم اين است كه خوف نكنيم. خوف نكنيد. ممكن است كار از دست ما در برود، از دست خدا كه در نميرود. مرهم بسياري از دردهاي سياسي و فرهنگي ما – حتي دردهاي اقتصادي ما بحث آزاد است. بحث آزاد با همه توابع و الزاماتش. يعني طرف لااقل براي حفظ ظاهر هم كه شده از اتوريتهاش پايين بيايد و همسطح طرف مقابل يكي بگويد و يكي بشنود.