• 1404 دوشنبه 22 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4326 -
  • 1397 يکشنبه 19 اسفند

برخيز و اول بكش (165) فصل شانزدهم

پرچم سياه – لحظات جانفرسا

نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف

در ساعت 4:30 بعدازظهر، گزارش دادند كه هواپيما بلند شد. آيوري را مطلع كردند و همچنين ايتان را كه او دستور ساقط كردنش را داد. آيوري به خلبان‌هايش گفت كه بلند شوند. بوفالو، يك هواپيماي خيلي كندي است به ويژه وقتي كه با اف- 15 مقايسه شود با اين‌حال مسير هوايي بر فراز مديترانه مقداري فاصله داشت و در خارج از برد رادار اسراييل هم بود. جت‌ها بلند شدند و به سمت نقطه تلاقي حركت كردند اما در يك فاصله مشخصي از خط ساحلي اسراييل آنها بايد در يك برد محدودي فقط بر صفحه رادار مي‌ماندند . آيوري هنوز احساس مي‌كرد يك جاي كار مي‌لنگد. او دوباره به مشاورانش گفت كه با موساد تماس بگيرند و بخواهند كه بيشتر مطمئن شوند كه آيا عرفات در هواپيما هست يا خير. او طبق معمول هيچ احساساتي نشده بود . يكي از زيردستانش كه در آنجا بود گفت، «اما مي‌ديديم كه خيلي نگران بود.»

آيوري نياز به خريد زمان داشت. او مي‌دانست كه خلبان‌ها مي‌توانند بيش از اندازه براي درگيري مشتاق شوند به طوري كه گاهي اوقات براي آتش گشودن بر يك هدف به دنبال دليل مي‌گردند، مثلا سكوت ممتد راديويي را تاييدي بر شليك تفسير مي‌كنند. آيوري نياز به اين داشت كه با انگشتان تدبيرش آنها را آرام نگه دارد. او از طريق راديو به خلبانانش يادآوري كرد كه، «اگر هيچ تماس راديويي نبود آتش نكنيد.» شارون و ايتان در پناهگاه بودند اما ايتان با آيوري در تماس بود كه به او بگويد چه اتفاقي دارد مي‌افتد و ببيند كه آيا دستور ساقط كردن هواپيما داده شده است يا خير. آيوري هربار يك جواب مي‌داد، «رافوئل، ما هنوز تاييد مثبتي نگرفته‌ايم كه او همان شخص است يا خير.» اين با وجود آن بود كه موساد آن را تقريبا تاييد كرده بود و بار ديگر هم شناسايي مثبت را تاييد كرده بود. آيوري به‌طور جداگانه به آمان و موساد گفت كه ديدن بصري كفايت نمي‌كند و تقاضا كرد كه تاييد ضربدري بدهند كه عرفات در هواپيما هست يا خير. صفحه رادار جنگنده‌هاي اف- 15 نشان دادند كه بوفالو 370 مايل درون فضاي هوايي مديترانه است . جنگنده‌ها به سرعت نزديك شدند و دايره‌وار اطرف هدف مي‌چرخيدند. آنها شماره روي دم هواپيما را خواندند و علامت‌هاي آبي و قهوه‌اي را ديدند. آنها تاييد كردند كه هواپيماي درست را يافته‌اند. خلبان فرمانده راديويش را روشن كرد. «آيا ما اجازه درگيري داريم؟» آيوري كه در پناهگاه قناري بود مي‌دانست كه با همه احتسابات، جواب بايد آري باشد. جنگنده‌هاي او از لحاظ بصري شناسايي را انجام داده‌اند و در آسمان باز و بر فراز اقيانوس خالي، جان مي‌دهد كه شليك شود. وظيفه آنها – وظيفه او – اين بود كه هدف را محو كند نه اينكه انتخاب كند. اما ترديد بر آيوري غلبه كرد . او به خلبان جنگنده‌اش گفت، «منفي. من تكرار مي‌كنم منفي، آتش نكنيد.» او هنوز زمان را نگه داشته بود اما مي‌دانست كه نمي‌تواند آن را براي مدت بيشتري انجام دهد . توجيه او براي به عقب انداختن حمله- كه منتظر اطلاعات اضافي از موساد و آمان بود- از نظر رييس ستاد كه از تلفن به‌طور مستقيم دستور حمله را صادر كرده بود خيلي ضعيف بود. آيوري فهميده بود كه اگر اين كار را به زودي انجام ندهد بايد براي ايتان و بدتر از آن براي شارون توضيح دهد كه چرا اين كار را نكرده است. تنش در قناري بالا گرفته بود. دقايق به كندي مي‌گذشت. و پس از 5 دقيقه قبل از ساعت 5، بيست و پنج دقيقه بعد از آنكه جنگنده‌ها بلند شده بودند، يك تلفن در قناري جنجال به پا كرد. اين يك خط رمز‌دار بود كه به‌طور مستقيم به موساد وصل بود. صدا در آن طرف خط با شرمندگي مي‌گفت كه، «ترديد‌ها بلند شده است.» اين همان افسر اطلاعاتي بود كه پيش از اين تاييد كرده بود كه عرفات را در هواپيما شناسايي كرده است. موساد منابع ديگري داشت كه اصرار مي‌ورزيدند كه عرفات را در جاي ديگري غير از يونان ديده‌اند و اينكه آن مرد سوار بر هواپيما نمي‌توانسته خود عرفات باشد. در نبود دستور ديگر، جفت جنگنده‌هاي اف 15 دايره‌وار دور بوفالو مي‌چرخيدند. آيوري تلفن را بار ديگر برداشت و دستوراتش را تكرار كرد. «ما منتظر اطلاعات بيشتر هستيم. چشمان‌تان را از هدف برنداريد و منتظر بمانيد.» در ساعت 5:23 دقيقه گزارش ديگري به قناري آمد. منابع موساد و آمان گفتند كه آن مرد درون بوفالو فتحي عرفات، برادر جوان‌تر ياسر عرفات است. او پزشك و بنيانگذار صليب سرخ فلسطين بود. در هواپيما همراه با او 30 كودك فلسطيني بودند كه برخي از آنها مجروحان قتل عام صبرا و شتيلا بودند. فتحي عرفات آنها را براي مداواي پزشكي به قاهره مي‌برد.

آيوري يك نفس راحتي كشيد. او دگمه راديو را فشار داد و دستور داد، «برگرديد. به خانه بياييد.»

توضيح: استفاده از واژه تروريست‌هاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون