• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4349 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۴ ارديبهشت

باش تا دستش ببندد روزگار

عظيم محمودآبادي|سعدي در گلستان حكايتي را آورده كه پيام آن بي‌ربط با شرايط امروزي كشور ما در عرصه جهاني نيست. قصه مربوط به درويشي است كه مورد ظلم قرار گرفته و سلطاني ظالم سنگي را بر سرش كوفته بود. درويش كه آن روز مجال انتقام نيافت، سنگ را نزد خود نگه داشت تا به وقت مقتضي حساب ظالم را برسد و همان سنگ را بر فرقش بكوبد. روزگاري گذشت تا ملك آن ظالم مورد هجوم لشكري پرتوان قرار گرفت و تاج و تخت آن بخت برگشته را ويران كردند و خودش را در هم چاهي انداختند. وقتي سلطان ظالم در قعر چاه افتاده بود آن درويش خود را به لب چاه رساند و همان سنگ را بر سرش كوبيد. سلطان در چاه افتاده از اين سنگ بي‌هوا و نابجا تعجب مي‌كند. سعدي داستان را اين‌گونه ادامه مي‌دهد: «تو كيستي و مرا اين سنگ چرا زدي؟ گفت: من فلانم و اين همان سنگ است كه در فلان تاريخ بر سر من زدي. گفت: چندين روزگار كجا بودي؟ گفت: از جاهت انديشه همي‌كردم، اكنون كه در چاهت ديدم فرصت غنيمت دانستم.» اين حكايت و پيام كاربردي آن را مي‌توان به مناسبات جهاني امروز نيز تعميم داد. در دنيا قدرت‌هاي زياده‌خواهي وجود دارند كه با منطق قلدري مي‌خواهند براي ساير ملت‌ها تعيين تكليف كنند. آن هم با روش‌ها و ابزاري كه هيچ وجدان سالمي نمي‌تواند ناعادلانه و ناروا بودن آنها را انكار كند. اما چنانكه سعدي مي‌گويد راه‌حل آن در رفتارهاي شتاب‌زده نيست.‌ اي بسا صبر كردن و مترصد يك موقعيت ويژه ماندن و در انتظار لحظه‌اي ناب ماندن هم امنيت بيشتري را متضمن است و هم ضربه را مي‌تواند كاري‌تر وارد كند. به هر حال جهان پستي و بلندي بسيار دارد و كم نبوده‌اند دولت‌هايي كه از اوج قدرت به حضيض ذلت كشيده شده‌اند. گاهي هم البته زورگويان مي‌توانند مقاصد خود را به كرسي بنشانند و چندي را با زر و زور جولان دهند. چنانكه بعد از شكست مسلمين در جنگ احد وقتي در ميان سپاه اسلام برخي دچار يأس و نااميدي مفرط شدند و آينده خود را تمام و تباه شده ديدند، آيه نازل شد كه «تِلك الأيّامُ نُداوِلُها بين النّاسِ» (آل‌عمران / 140) اما آنچه در اين فراز و فرودها اهميت دارد، اجتناب از خودباخته پنداري و همه‌ چيز را از دست رفته ديدن در درجه اول و پرهيز از واكنش‌هاي شتاب‌زده و احساساتي در درجه دوم است. بنابراين با هوشمندي و صبوري مي‌توان از دوران عسرت عبور كرد و شر زياده‌خواهان را در زماني مقتضي جبران كرد. چنانكه سعدي در آخر داستاني كه شرح آن رفت اين‌طور نتيجه‌گيري مي‌كند: « باش تا دستش ببندد روزگار / پس به كام دوستان مغزش برآر».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون