• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4379 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۹ خرداد

اون تهِ ته

سروش صحت

مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «من هنوز باورم نمي‌شه... آدم بره تو خانه‌، تفنگ دربياره، پنج تا تير به زنش بزنه.» مردي كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «دو تا تير زده.» مرد جلويي گفت: «نخير پنج تا زده، سه تاش به ديوار خورده.» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «پنج تا تير از يه متري.» مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «لابد گلاويز شده بودن كه اون سه تا نخورده.» مردي كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «مثل اينكه ليسانس رياضي از دانشگاه شريف داشته.» مرد جلويي گفت: «بله، فوق‌ليسانسش هم از ام.آي.تي گرفته بود... ام.‌آي.‌تي كم جايي نيست‌ها، همه مخ‌ان.» مردي كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «اينها همه درسه.» زن گفت: «چه درسيه؟... پس چرا كسي درس نمي‌گيره؟» مرد جلويي گفت: «مگه اين بابا خودش كم درس خونده بود؟» مرد عقبي گفت‌: «حالا دو، سه روز بايد صبر كرد ببينيم چي از توش درمياد.» مرد جلويي گفت: «اگه معلوم بشه.» راننده تاكسي گفت: «توي ما چه خبره؟... اون توي تو... اون ته ته؟»... لحظه‌اي سكوت شد. انگار همه داشتند فكر مي‌كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون