ادامه از صفحه اول
روز جهاني قدس
با استفاده از سپر دين يهود، در جستوجوي تحقق كشوري بود كه به نام دين و قوم يهود شناخته شود و براي اين كار سرزمين فلسطين را هدف گرفت كه اماكن تاريخي سه مذهب اسلام و يهود و مسيحيت در آن قرار دارد و انگيزه خوبي براي يهوديان در مهاجرت به اين سرزمين ايجاد ميكند. آنان براي رسيدن به هدف خود مدعي شدند كه «سرزميني بدون مردم» به «مردمي بدون سرزمين» بايد واگذار شود در حالي كه فلسطين كشوري بدون جمعيت و مردم نبود و صهيونيستها براي رسيدن به هدف خود، چند ميليون فلسطيني را از سرزمين خود آواره و اخراج كردند و به جاي آن، ميليونها يهودي را از سراسر جهان به فلسطين آوردند تا امكان تشكيل يك كشور براي آنان فراهم شود.
اكنون بعد از گذشت 70 سال از اشغال سرزمين فلسطين و وقوع چندين جنگ بين اعراب و اسراييل و بعد از تنها ماندن مردم فلسطين در مبارزه با صهيونيستها و انجام برخي تفاهمات بينالمللي و بعد از شروع انتفاضه و اعلام تشكيل كشور فلسطين در كرانه باختري و نوار غزه، ما با وضعيت جديدي در اين سرزمين و با طرحهاي تازهاي از سوي امريكا مواجه هستيم كه مقابله با آن نياز به هوشياري و مقاومت مضاعف دارد. اكنون دولت ترامپ درصدد تحقق طرحي جديد براي فلسطين و خاورميانه است و آن را «معامله بزرگ قرن» ناميده است. مطابق اين معامله، قرار است با همراهي عربستان و اسراييل، نه تنها همه اعراب، كشور اسراييل را به رسميت بشناسند بلكه اساسا جلوي تشكيل يك كشور مستقل فلسطيني هم گرفته شود. امريكا در عصر ترامپ تاكنون خدمات بزرگي را به اسراييل كرده است كه به رسميت شناختن قدس شريف به عنوان پايتخت اسراييل، منضم كردن بلنديهاي جولان به اسراييل، انتقال سفارت امريكا به بيتالمقدس، حمايت از شهركسازي جديد در مناطق فلسطيني، از جمله اين خدمات است. در تداوم اين اقدامات، امريكا اكنون با همراهي كشورهاي عربي درصدد است اساسا تشكيل كشور مستقل فلسطيني را منتفي كند و تصوير سياسي خاورميانه را با محوريت اسراييل بسازد و همه كشورهاي عربي اطراف اسراييل را با سياستهاي اين كشور جعلي هماهنگ و امنيت درازمدت رژيم اشغالگر قدس را تضمين كند. در وضعيت جديد منطقه و با برنامه درازمدتي كه امريكا براي كشورهاي مسلمان تدارك ديده است، ضروري است روز قدس امسال را باشكوهتر از هميشه برگزار كنيم و با همكاري همه دولتها و ملتها به خصوص نيروهاي سياسي و نهادهاي مدني و روشنفكران دانشگاهي و علماي بانفوذ اجتماعي در تمامي كشورهاي مسلمان، اجازه اجرايي شدن طرحهاي امريكا براي محو فلسطين را ندهيم. امريكا در اين مقطع با همسو كردن ارتجاع عرب با صهيونيستها، هدفش ايجاد يك اتحاد منطقهاي براي مبارزه با نفوذ جمهوري اسلامي است و مساله فلسطين يك مانع جدي براي ايجاد اين اتحاد نامقدس به حساب ميآيد. نبايد اجازه دهيم كه مساله فلسطين فراموش شود و پروژههاي امريكايي – صهيونيستي در اين زمينه محقق شود كه اگر چنين شود، قطعا بر مشكلات كشور ما هم افزوده خواهد شد.«حزب اعتماد ملي» ضمن تاكيد بر مسووليت احزاب سياسي ايران براي اعلام همبستگي با مردم فلسطين و دفاع از آرمان رهايي قدس شريف، همه مردم را به شركت در راهپيمايي روز قدس دعوت ميكند و انتظار دارد كه با حضور پررنگ مردم در اين راهپيمايي، انسجام ملي مردم در مقابل دشمنان، تقويت شود. يقين داريم كه راهپيمايي روز قدس، نمادي از همبستگي مردم ما با مظلومان جهان است و هيچكس در داخل نميتواند اين راهپيمايي را به نفع مواضع و جريان سياسي خود مصادره كند.
دفتر سياسي حزب اعتماد ملي- 8 خرداد 98
بايدهاي گزارش يك قتل
شايد اين دوستان از ارزش شاخصه «شهرت» خبر بيخبر هستند چرا كه اصولا مقوله «شهرت» اجازه شخصيپذيري اخبار را نميدهد و از درجه شخصيسازي افراد كم ميكند. در تمام دنيا اين رسم عادي و تجربه شدهاي است كه چهرهها و سلبريتيها، هميشه كوچكترين رفتارها و حركاتشان هم زير ذرهبين رسانههاست. نجفي علاوه بر اين فاكتور «شهرت» داراي ويژگيهاي ديگري هم بود كه باعث ميشد، جامعه و شهروندان با عطشي وصفناپذير، اخبار مربوط به وي را دنبال كنند. مثلا شهروندان هنوز كه هنوز است به درستي متوجه نشدهاند كه چرا بايد شهردار تهران به يكباره به بهانه بيماري استعفا بدهد؟ يا اينكه آيا اصلا وي خودكشي كرده يا اگر خودكشي كرده، دليل آن چه بوده است؟ اين سوالات و دهها سوال ديگر باعث ميشود تا وقتي كه خبري مثل خبر كشته شدن ميترا استاد به دست نجفي منتشر ميشود، مردم به صورت ناخوداگاه به دنبال چسباندن و وصل كردن اين حلقههاي گمشده به يكديگر و پيدا كردن ارتباطي بين آنها باشند. بنابراين طبيعي است كه رسانهها فرداي روز حادثه، نجفي را تيتر يك خود كنند. ضمن آنكه همسر دوم وي نيز گرچه شهرت نجفي را نداشته ولي درحد خودش چهره شناخته شدهاي بوده است. انتقاد ديگري كه مطرح ميشود اين است كه چرا رسانهها، نجفي را دستاويزي براي تسويه حسابهاي سياسي و جناحي خود كردهاند؟ در اين مورد هم در علم رسانه، از اين مقوله به عنوان تهديد اخلاق روزنامهنگاري ياد ميشود. يعني فداكردن صحت و اعتبار خبر كه معنايي جز نقض اخلاق حرفهاي را ندارد! ولي به دليل همان فاكتور «جذابيت» باز هم رسانهها معمولا تن به اين بياخلاقي ميدهند و حتي در گامي فراتر، تلاش ميكنند براي جذب مخاطلبان و تامين خواستههاي هم طيفهاي خود به تخريب عاملان حادثه از هر طريق ممكن بپردازند. و در آخر بد نيست در كنار تمامي اين ريزهكاريها و انتقادها، به عنوان يك نكته داخل پرانتز به اين موضوع هم اشارهاي داشته باشيم كه، گاهي اغتشاشهاي رسانهاي مورد تاييد خود مديران است! يعني برخي گرهها از طريق همين اغتشاشها باز ميشود. مثلا دامن زدن به بيماري نجفي در برههاي كه وي قصد استعفا داشت، ميتواند عامل موثري در كاهش فشار و مطالبهگري افكار عمومي باشد. پس نبايد به سادگي از كنار رخدادها و بازيهاي رسانهاي عبور كرد و به راحتي هر خبر و ادعايي را پذيرفت.