• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4379 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۹ خرداد

خاطرات پيرمرد: عباس منظرپور

مجيد تفرشي

18 سال قبل در سال 80 كه نخستين جلد از مجموعه خاطرات و شنيده‌هاي دكتر عباس منظرپور به شكل كتاب و با عنوان «در كوچه و خيابان» منتشر شد، افراد زيادي در بازار نشر ايران با نام او به عنوان يك نويسنده حرفه‌اي، مردم‌نگار و تهران‌پژوه آشنايي جدي نداشتند.

پيش از آن، نوشته‌هاي او، هر از گاه به شكل يادداشت‌هاي كوتاه در نشريات منتشر مي‌شد ولي در ارديبهشت 1380، نخستين جلد از مجموعه 3 جلدي دلنوشته‌ها و يادمانده‌هاي منظرپور درباره جنوب تهران و محلات قديم محل رشد و نمو او، به صورت كتابي به نام «در كوچه و خيابان» منتشر شد. بعدها مجموعه منتشرشده 3 جلدي در قالب يك كتاب 540 صفحه‌اي منتشر و تاكنون چندين بار تجديد چاپ شد.

من با آثار منظرپور تقريبا از همان ابتداي نشر آنها آشنا شده و انس گرفته بودم. ولي آشنايي شخصي و حضوري‌ام با او، خيلي ديرتر، اتفاقي در سال 1390 آغاز و به سرعت بسيار عميق و گسترده شد. درست مثل انتشار آثار جدي منظرپور كه خيلي دير آغاز شد ولي خوش درخشيد.

منظرپور اگرچه عمري با ادب و فرهنگ و سياست قرين بود ولي تا 70 سالگي عمدتا دندانپزشك خصوصي و پزشك كارمند دولت بود. بازنشستگي، بيماري سخت همسر و خانه‌نشيني اجباري منظرپور براي مراقبت از همسر، او را به سمت نوشتن مداوم درباره عشق گم شده همه زندگي‌اش، تهران و مردمانش، كشاند.

عباس منظرپور متولد نهم اسفند 1308 در جنوب شهر تهران بود. تا سن 70 سالگي اگرچه هر از گاهي در نشريات، مقالات و ملاحظات پراكنده‌اي را منتشر كرد ولي تا آن زمان عمدتا به شغل و كسب و كار اصلي خود كه دندانپزشكي و كارشناسي وزارت بهداري بوده پرداخته بود و به عنوان نويسنده حرفه‌اي، در اين ژانر چندان شناخته شده نبود. به گفته خودش، نوشتن خاطرات، يادمانده‌ها و شنيده‌هايش (كه او خودش خوش داشت نام پراكنده‌گويي‌ها را بر آنها بگذارد) را با شروع بيماري سخت همسرش كه بعدها مرحوم شد، در دوران مراقبت از او و به پيشنهاد فرزندش آغاز كرده بود.

يكي از ويژگي‌هاي مهم نوشته‌هاي منظرپور، توجه خاص او به اقشاري چون اصناف غذايي، به خصوص صنف كبابي و پهلوانان و لوطيان جنوب شهر تهران بود. اين توجه خاص، محصول شغل آبا و اجدادي منظرپور كه از متقدمين و پيشگامان طبخ كباب بودند و همچنين ارتباط شخصي و خانوادگي او با ورزشكاران و پهلوانان و عياران جنوب تهران بود. طرفه آنكه نام خانوادگي منظرپور در كودكي و نوجواني، به حسب شغل خانوادگي پدر، پزنده بود كه بعدا به منظرپور
تغيير يافت.

پس از انتشار در كوچه و خيابان، در سال 1391/ 2012، كتاب كوچك ديگري در 140 صفحه، به نام «نادره دوران» از منظرپور در خارج از ايران منتشر شد. اين كتاب در واقع ادامه حكايت‌هاي در كوچه خيابان بود كه يا بعدا نگاشته شده يا در ايران مجال نشر نيافته بود. به گمانم يكي از شاهكارهاي اين مجموعه كوچك، روايت استادانه تا آن زمان ناگفته و ناشنيده منظرپور از مهوش، خواننده و رقاصه نامدار، مردمي و ناكام دهه 1330 و 1340 تهران است.

هنر بزرگ و مهم‌تر منظرپور روايت تخصصي و يگانه تهران مركزي قديم و به خصوص مناطق پيرامون منطقه «اسمال بزاز» يا مولوي امروز است. به جز منظرپور چه كسي را سراغ داريد كه از تفاوت لهجه دو منطقه اسمال بزاز و آبمنگل در تهران قديم ياد كند؟

منظرپور در سال‌هاي واپسين عمر خود، به اصرار و تشويق من دست به نگارش يادمانده‌ها و حكايات دوران اشتغال حرفه‌اي او به امور دندانپرشكي و بهداشت پرداخت. سواي اين آثار، منظرپور در ماه‌هاي پاياني حيات خود، مجموعه روايت‌هاي قديمي ديگري از جنوب تهران را آماده كرده بود كه منتشر نشده باقي مانده بود و اكنون در سالگرد درگذشت او، به همت خانواده ايشان و در 392 صفحه توسط انتشارات روزنه با عنوان «خاطرات پيرمرد» منتشر شده است.

خاطرات پيرمرد سواي مقدمه‌اي از من و خود دكتر منظرپور، 26 حكايت خواندني از زندگي شخصي و حرفه‌اي نويسنده از نوجواني تا كهنسالي است؛ حكاياتي از يك عمر رفاقت، خانواده، سياست و بهداشت و دندانپزشكي.

يكي از بلندترين روايات اين كتاب، «رحمت» است كه درباره زندگي پرماجراي يك دوست قديمي معمولي، ولي ماجراجو در ادوار مختلف در مشاغل نامتعارف و جريان‌هاي سياسي مختلف، از گروه‌هاي چماقدار سال‌هاي 1320 تا بعد از انقلاب است.

يكي از نكات عجيب و جالب زندگي شخصي منظرپور، عشق پارادوكسيكال او به برخي حيوانات خانگي از جمله مرغ و گربه بود. من اين موضوع را بارها از خود او شنيده بودم. سواي نوشته‌هاي پراكنده‌اش در اين موضوع، در مجلس بزرگداشتي كه براي او و در حضور خودش در لندن برگزار كرديم، دوست روزنامه‌نگار آقاي محمد سفريان، محور سخنان خود را به عشق مرغي منظرپور اختصاص داد.

در كتاب خاطرات پيرمرد، يك فصل 43 صفحه‌اي با عنوان «ملوس و من» به اين شيفتگي و ابراز عشق بيش از حد استاد به گربه محبوبش اختصاص يافته است.

با آنكه نام منظرپور با تهران‌پژوهي و حكايات جنوب پايتخت گره خورده ولي در «خاطرات پيرمرد»، روايات جذاب و پرنكته‌اي از ديگر مناطق ايران، از دماوند، شيراز، فومن، جبهه‌هاي جنگ هشت‌ساله و حتي خاطرات گذراندن دوره تخصص در برلين نيز وجود دارند.

با مرگ دكتر عباس منظرپور در 29 ارديبهشت در 88 سالگي در تهران، يكي از جدي‌ترين تهران‌پژوهان، راوي ناگفته حكايت مردمان فرودست و يكي از مهم‌ترين و كم‌ادعاترين نويسندگان فرهيخته نسل قديم ايران، از ميان ما رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون