كوتاه درباره آخرين اثر پروين سلاجقه
زبان روايي شسته رفته
امير مهنا
كتاب تازه پروين سلاجقه از جنبههاي مختلف كتابي قابل توجه درحوزه ادبيات داستاني است؛ كتابي كه حاصل تجربههاي زيسته يك نويسنده است. خوشبختانه در حدود يك قرن اخير در كشور رمانها و مجموعه داستانهاي خوبي داشتهايم. هرچند تعدادشان اندك است اما جاي اميدواري دارد.
با اين همه متاسفانه داستاننويسي در ايران هنوز با مشكلات جدي و عديدهاي روبهرو است. به جز مشكلات مميزي در چند مرحله، هنوز داستاننويسي ايراني نتوانسته است فاصله خود را از ديگر انواع ادبي نظير انشانويسي، خاطرهنويسي، افسانهسرايي و حتي گاهي مقالهنويسي و خيالپردازي به طور كامل جدا كند و پرگويي برخاسته از تجربههاي نزيسته راويها و از طرفي، عدم كار كافي روي متنها براي زدودن و دور ريختن اطلاعات غيرلازم و توضيحات زايد، زبان و درونمايه در داستانهاي ايراني را به شدت تضعيف كرده است. نكته ديگر تسلط نوعي انديشه شبهروشنفكري تاريخ مصرف گذشته در داستاننويسي ايران است كه ديگر حرفي براي گفتن ندارد و فضاي ذهني و عيني بيشتر داستانها را در تسلط خود دارد و مواردي ديگر از قبيل توليد انبوه و سطحينگري و رنگ و لعاب زدن به محتواهاي ضعيف است كه سليقه مخاطبان را هم تحتالشعاع خود قرار ميدهد و سرانجام عدم حضور اديتورهاي جدي و دقيق قبل از چاپ. به نظر ميرسد كساني كه در اين زمينه استعداد دارند بيشتر از هر چيزي بايد به اين امر واقف باشند كه داستاننويسي تجربهاي شگرف است نه تفنني و از سر خيالپردازي و پرگويي. تجربهاي كه براي غنيتر كردن آن بايد بيشتر از هر چيزي مشاهده كنند، دقيقتر ببينند و بيشتر بخوانند و مهمتر اينكه همه زوايد زبان را دور بريزند تا به حقيقت آن، يعني يك زبان روايي قصهگوي داستاني شسته رفته دست يابند با درونمايهاي كه حرفي براي گفتن دارد. يعني همان اتفاقي كه در«برفابهها» افتاده است.