• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4383 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۸ خرداد

خوف‌انگيز و پرفروش

مرتضي ميرحسيني

ماجراهاي دكتر هانيبال لكتر: سال 1999 در چنين روزي فروش رمان هانيبال نوشته توماس هريس از مرز يك ميليون و سيصد هزار نسخه گذشت و به صدر فهرست پرفروش‌ترين كتاب‌هاي آن سال راه يافت. برخي نشريات اين فروش كم‌نظير را، آن‌هم براي داستاني خوف‌انگيز، عجيب و مايه شگفتي توصيف مي‌كردند اما برخي ديگر مي‌گفتند كه اتفاقا همين خوف و هراس تنيده شده در بافت داستان، علت اصلي جذابيت آن و انگيزه استقبال خوانندگان است. هانيبال، داستان مقطعي از زندگي روانپزشكي نابغه و قاتل سريالي بي‌رحم به همين نام است كه اشتهاي زيادي به خوردن گوشت تازه انسان دارد. اين شخصيت نخستين‌بار در رمان اژدهاي سرخ (1981) معرفي شد، هرچند در آن داستان نقشي فرعي و حاشيه‌اي ايفا مي‌كرد. چند سال بعد در سكوت بره‌ها (1988) حضور پررنگ‌تري داشت. سكوت بره‌ها حدود ده ميليون جلد فروخت و دو سال بعد هم فيلمي به همين نام از روي داستان آن ساخته شد كه آنتوني هاپكينز و جودي فاستر در آن بازي مي‌كردند. هاپكينز در بازآفريني سينمايي هانيبال (2001) هم حضور داشت و اين بار با جولين مور هم‌بازي بود. اما نويسنده داستان، يعني توماس هريس در خانواده‌اي معمولي در ايالت مي‌سي‌سي‌پي امريكا متولد شد و سي و پنج ساله بود كه يكشنبه سياه (1975) نخستين رمان پرفروش خود را نوشت. موفقيت‌هاي او بدون توقف ادامه يافت و از آثار بعدي او نيز استقبال زيادي شد؛ از اين رو هانيبال نه اولين رمان پرفروش هريس بود و نه موفقيت آن تجربه‌اي بكر در زندگي حرفه‌اي او محسوب مي‌شد. همان روزها در چند مصاحبه از مضامين و حواشي اين رمان سخن گفت اما از بحث درباره چگونگي خلق شخصيت هانيبال طفره رفت و تمايلي به گفت‌وگو درباره اين موضوع نشان نداد. تا اينكه اواسط سال 2013 سكوت خود را شكست و گفت كه هانيبال‌ زاده تخيل او نبوده است؛ «بيست و سه سال داشتم و كار خبرنگاري مي‌كردم كه براي مصاحبه با يك قاتل امريكايي به مكزيك رفتم و در زندان شهر مونتري به مردي شبيه هانيبال برخوردم. او يكي از دوستان نزديك خود را كشته، بدن قرباني را تكه‌تكه و در جعبه‌هايي كوچك جاسازي كرده بود». گويا اين زنداني هم مانند دكتر هانيبال لكتر انساني به ظاهر فرهيخته و باهوش بود و در نگاه نخست مردي بي‌آزار و شايسته احترام به نظر مي‌رسيد؛ البته تا زماني كه سايه كنار نمي‌رفت و او شخصيت واقعي خود را نشان نمي‌داد زيرا اين قابليت در او وجود داشت كه تاريك‌ترين لايه‌هاي وجود شخصيت انسان را آشكار كند و دست به كارهايي بزند كه حتي سخن گفتن از آنها نيز دشوار است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون