• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4387 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۲ خرداد

ادامه از صفحه اول

سفر «آبه» و چند ملاحظه

همين امر، اهميت اين سفر را مضاعف مي‌كند. ژاپن به نفت ايران وابسته است و دلش نمي‌خواهد نفت خوب ايران را كنار بگذارد. اين كشور در 40سال گذشته صدها دانشجوي ايراني را بورسيه تحصيل در ژاپن كرد تا بتواند در آينده اقتصاد ايران فعال باشد و بنابراين راضي نيست به خاطر فشار امريكا، بازار ايران را از دست بدهد. ايران نيز به اين كشور حسن ظن دارد و معتقد به رويكرد سلطه‌جويانه و امپرياليستي براي اين كشور نيست. سوابق همكاري دوجانبه نشان مي‌دهد كه در شرايط عادي، ايران و ژاپن مي‌توانند دوستان خوبي براي هم باشند و روابط خود را گسترش دهند.

سوم- سفر نخست‌وزير ژاپن در اين شرايط و بعد از سفر ترامپ به توكيو، معنادار شده است. در واقع در سفر ترامپ به اين كشور، هم لحن رييس‌جمهوري امريكا در قبال ايران تغيير كرد و شعارهايي مانند براندازي نظام و خشكاندن ريشه ملت ايران و حذف ايران از قدرت منطقه‌اي و امثالهم از او شنيده نشد و هم درخواست صريح ترامپ از نخست‌وزير ژاپن براي تشويق ايران به مذاكره، جلب‌ توجه كرد. از آن زمان، اين‌گونه تلقي شد كه نخست‌وزير ژاپن از سوي دولت امريكا داراي ماموريت خاصي است يا دست‌كم پيام معيني را به ايران منتقل مي‌كند؛ پيامي كه احتمالا محتواي دوستانه آن بر تهديد به جنگ و اقدام نظامي مي‌چربد. البته گروهي معتقدند كه سفر «آبه» به ايران با چراغ سبز مقامات ايراني انجام مي‌شود تا در بن‌بست موجود مناسبات ايران و امريكا، گشايشي ايجاد شود يا دست‌كم اين كشور تحت فشار بين‌المللي قرار بگيرد و از تشديد فشار عليه جمهوري اسلامي دست بردارد و منفذي براي نفس كشيدن و دور زدن تحريم‌ها باز شود و زمان به سود ايران بگذرد. خواه امريكا از ژاپن خواسته باشد كه پيامي را به ايرانيان بدهد و خواه ايران براي رسيدن به اهدافي مشخص، از «آبه» دعوت كرده باشد، در هر صورت سفر نخست‌وزير ژاپن به ايران در اين مقطع، داراي اهميت مضاعفي شده است كه ناشي از شرايط خاص حاكم بر منطقه و وضعيت حاد مناسبات ايران و امريكاست.

چهارم- اگر قصد ميانجيگري در ميان باشد، قطعا بايد اين ماموريت را شكست خورده تلقي كرد. امريكا از ايران انتظاراتي دارد كه خلاف اصل عزت در سياست خارجي ايران است و طبعا مذاكره مجدد در اين شرايط يعني فرار زير آتش دشمن كه هيچ دستاوردي براي ما ندارد و به زيان ماست. از طرفي ما هم از امريكا خواستار بازگشت به برجام هستيم كه امري دشوار به نظر مي‌رسد و اگر ترامپ درخواست ايران را بپذيرد، همه آبروي خود را نزد هوادارانش از دست خواهد داد. بنابراين ميانجيگري براي نزديك كردن اين دو موضع كاملا مغاير، محكوم به ناكامي است. در عين حال شاهديم كه شرايط منطقه به سوي بي‌ثباتي بيشتر به پيش مي‌رود و احتمال وقوع جنگ افزايش يافته و اين چيزي است كه بسياري از كشورها طالب آن نيستند و تلاش مي‌كنند چنين اتفاقي نيفتد. در اين وضعيت، كساني هستند كه فكر مي‌كنند حتي اگر نخست‌وزير ژاپن نتواند ميان ايران و امريكا، انجام مذاكراتي را موجب شود اما دست‌كم مي‌تواند يك دوره «آتش‌بس اقتصادي» را ايجاد كند تا با كاهش جنگ اقتصادي، راه براي انجام مذاكراتي جدي باز شود. بنده به اندازه اين افراد هم خوشبين نيستم.

پنجم- هدف امريكا از فرستادن نخست‌وزير ژاپن به ايران مي‌تواند تكميل جنگ رواني و توسل به ابزاري تازه در ديپلماسي عمومي اين كشور باشد تا جمهوري اسلامي را متهم به عدم همراهي با مذاكره و پيشنهاد صلح و دوستي بكند. در واقع ژست اخير امريكا كه به تعريف و تمجيد از مردم ايران پرداخته و مردم ما را حتي با همين نظام سياسي، مستحق توسعه و پيشرفت قلمداد كرده است، نشان مي‌دهد كه امريكا قصد دارد از فرصت سفر نخست‌وزير ژاپن به ايران براي تحت فشار قرار دادن حاكميت جمهوري اسلامي نزد مردم بهره بگيرد و مدعي شود كه ترامپ همه تلاشش را براي شروع مذاكره كرده اما ايران از آن استقبال نكرده است. در اين زمينه جمهوري اسلامي بايد تدبير متفاوتي بينديشد تا منطق مقبول موجود در سياست كلان ايران را به ديگران هم منتقل كند. نيازي نيست كه ايران با ادبيات انقلابي در اين مذاكرات سخن بگويد، بلكه بايد زبان ديپلماتيك مناسبي را برگزيند كه امريكا را مخالف و ايران را طرفدار مذاكره نشان دهد؛ البته مذاكره‌اي كه منافع ملي ما را تامين كند.

 

بازنگري در فلسفه جرم

همه مي‌دانند كه كشتن يك نفر به منزله كشتن جامعه است و در واقع قتل هر كسي، قتل من و شما نيز هست. ما در دفاع از جامعه و خودمان قتل را محكوم مي‌كنيم و قاتل را به نيروي انتظامي و قضايي معرفي مي‌كنيم. بنابراين اصولا نيازي به اين توصيه‌ها نيست. اگر رفتاري از نظر قانون جرم است و مردم نيز آن را جرم بدانند، بطور طبيعي قريب به اتفاق مردم در برابر آن رفتار واكنش نشان مي‌دهند و خودشان پليس را در جريان قرار مي‌دهند. اگر به هر دليلي يك رفتار در قانون جرم شناخته شود ولي مردم آن را جرم ندانند، قضيه تفاوت خواهد كرد. توجه كنيم كه جرم ندانستن يك رفتار به منزله خوب بودن آن رفتار نيست. براي مثال دروغگويي در ايران جرم نيست، در حالي كه عمل بسيار زشتي است. اگر كسي دروغ بگويد ما از آن متنفر مي‌شويم ولي به پليس اطلاع نمي‌دهيم. يا در مورد حجاب، افراد زيادي هستند كه طرفدار سفت و سخت حجاب هستند، و بي‌حجابي را قبول ندارند، ولي به لحاظ عرف اجتماعي و در حد متعارف آن را جرم نمي‌دانند، هرچند به لحاظ رسمي و قانوني جرم است و آنها حاضر نمي‌شوند كه در اين مورد اقدام به خبرچيني كنند، يا مثلا شادي‌هاي دسته‌جمعي از اين نوع است كه افراد بسياري وارد اين برنامه‌ها نمي‌شوند ولي آن را زشت نمي‌دانند يا محكوم نمي‌كنند. حتي اگر زشت هم بدانند آن را جرم كه شايسته مجازات باشد و نظم اجتماعي را مختل كند نمي‌دانند. عينا اين مساله درباره ماهواره رخ داد. بودند كساني كه ماهواره نداشتند و از آن استفاده نمي‌كردند ولي حاضر نشدند با قانون جرم‌انگاري ماهواره همكاري كنند. از سوي ديگر جرم به معناي واقعي فعل يا ترك فعلي است كه به لحاظ تكرار خيلي محدود و معدود باشد. اگر قرار باشد ماده و تبصره مربوط به حجاب را چنان كه نوشته شده اجرا كنند، روزانه صدها هزار نفر از زنان مشمول آن خواهند شد و هيچ فعل يا ترك فعلي را نمي‌توان جرم معرفي كرد كه تا اين حد از مردم مشمول متهمان آن شوند. تنها مشكلي كه مي‌ماند اين است كه حد و حدود اين وضع را چگونه بايد تعيين كرد؟ به نظر مي‌رسد كه بازگشت به فلسفه جرم و مجازات در قانون مجازات عمومي راه‌حل است. مبناي جرم‌انگاري بايد نظم و عفت عمومي باشد. حد و حدود اين را مي‌توان از طريق ارجاع به عرف عمومي پيدا كرد. تا فلسفه جرم و مجازات مورد بازنگري قرار نگيرد، همچنان دچار اين مشكلات خواهيم بود و دستگاه‌هاي رسيدگي‌كننده را دچار فرسايش و مردم را عصباني خواهيم كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون