• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4402 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۰ تير

ناخواسته چوپان دروغگو نشويم

محسن آزموده

همرساني اطلاعات و داده‎ها، اعم از عكس و فيلم و صوت و موسيقي و متن و شكلك، اين روزها از طريق شبكه‎هاي اجتماعي و موبايل‎ها، در ابعاد عظيمي صورت مي‎گيرد. امكان ندارد در يك محيط عمومي باشي و با آدم‎هايي مواجه نشوي كه سرشان را كرده‎اند در گوشي‎هاي هوشمندشان. مدام صداي دينگ و دانگ از موبايل‎ها مي‌آيد و اين يعني يك پيام جديد، آمده حالا يا در اينترنت و از طريق فلان شبكه اجتماعي يا به صورت پيامك يا ... سه روز پيش، جمعه، هفتم تيرماه، مصادف با 28 ژوئن، ساعت
9 و 40 دقيقه صبح، يكي از اين پيام‎ها برايم آمد، از جانب دوستي عزيز كه انساني تحصيلكرده و باهوش است. اينكه چرا اين اندازه در بيان ساعت و تاريخ ارسال پيام دقت به خرج مي‌‎دهم، روشن خواهد شد. پيام اينچنين آغاز مي‎شد: «امروز تولد ۱۲۶ سالگي چارلي چاپلين است. روز خوبي است براي يادآوري ٣ جمله تاثيرگذار او» و در ادامه جملاتي «زيبا» و «شاعرانه» (دقت كنيم هر دو اصطلاح در گيومه است)، منسوب به چارلي چاپلين، آمده بود.

در وهله اول، فكر كردم ممكن است اين جملات، متعلق به نامه جعلي باشد كه سال‎ها پيش، روزنامه‎نگار فقيد، فرج‌الله صبا، به عنوان «نامه تاريخي چارلي چاپلين به دخترش» نوشت و چنان فراگير و بلكه جهانگير شد كه حتي بعد از اعتراف صبا به اينكه اين فقره از ارتكابات او بوده، بسياري باور نكردند و هنوز هم گاهي مي‌‎شنويم يا مي‌بينيم كه كساني بخش‌‎هايي از آن را براي يكديگر ارسال مي‎كنند و احيانا لذت مي‌برند! اين ترديد باعث شد كه در ساير اطلاعات پيام مذكور هم شك كنم و به جست‌وجو بپردازم. در نتيجه با يك سرچ ساده در گوگل ساده متوجه شدم كه اولا، 28 ژوئن، روز تولد چاپلين نيست و او در 16 آوريل 1889 م. به دنيا آمده است، يعني نه 126 سال پيش، بلكه با حساب امسال، يعني 2019، مي‎شود130 سال پيش. اما جملات مذكور، حتي در آن نامه مجعول هم نبود. با جست‌وجوهاي بيشتر، مشخص نشد كه اصلا منبع و ماخذ اين جملات كجاست.

براي دوستم اين نكات را نوشتم، چندان خوشش نيامد و شوخي-جدي نوشت؛ چارلي چاپلين داستان مهم نيست، جملاتش مهم است. احتمالا منظورش اين است كه محتواي گزاره‎ها، فارغ از اينكه گوينده‎اش كيست و او به چه مناسبتي براي من ارسال كرده، اهميت دارد. البته در فرهنگ سنتي ما هم توصيه شده، به جاي توجه به «من قال» يعني «آن كه مي‎گويد»، به «ماقال»، يعني «آنچه مي‌گويد»، توجه كنيم، يعني به نفس گفته‎ها، فارغ از گوينده‎شان توجه كنيم و احيانا صحت و سقم و درستي و غلطي آنها را با عقل و منطق بسنجيم.

با اين فرض كه اصل حرف مهم است، نه گوينده و شأن نزول گفته، مي‎توان پرسيد پس چرا در ابتداي پيام، با آن طول و تفصيل و دقت درباره گوينده و علت ارسال گفته توضيح داده شده؟ آيا اگر آن جملات احساساتي (سانتي‎مانتال) و شبه ادبي را به نقل از فرد ديگري مي‎خوانديم، فردي كه بر خلاف چاپلين (به گفته متن) «پس از كلي فقر، به ثروت و شهرت رسيده»، آن جملات اهميتي مي‎داشت؟ آيا اين چاپلين و شهرت عالمگير او نيست كه به اين جملات اعتبار مي‎بخشد؟ امروزه گواهي (testimony)، يكي از منابع معرفت‎بخش تلقي مي‌شود و در اين زمينه مباحث فراواني در فلسفه مطرح است، يعني شأن و جايگاه و پيشينه و متكلمي كه سخن مي‌گويد و شناخت ما از اين موارد، اهميت دارد و اينچنين نيست كه مثلا حرف يك پزشك متخصص قلب و عروق با سخن يك روزنامه‎نگار انديشه، درباره تاثير دود سيگار بر سلامتي ارزش معرفتي يكساني داشته باشد.

اما آنچه اهميتي اساسي‎تر دارد، اين است كه نسبت به همرساني پيام‎ها، مسووليت‎پذير باشيم و هر پيامي را دربست و بدون تحقيق و تفحص نپذيريم و تا سر حد امكان نسبت به صحت و سقم آن جست‌وجو كنيم و از آن مهم‎تر اينكه پيامي را كه نسبت به درستي و صحتش آگاهي نداريم، براي ديگران ارسال نكنيم، چرا كه انتشار اخبار ناموثق و غلط، نه فقط ما را به هدف اوليه ارسال اين پيام‎ها يعني بسط و نشر آگاهي نائل نمي‌كند، بلكه به گسترش بي‎اعتمادي در جامعه منجر مي‎شود. يعني وقتي من پيامي را كه سر تا پايش غلط و جعلي است، ولو با هدفي خيرخواهانه و از سر نيكخواهي، براي ديگري بفرستم و او هم متوجه خطاهاي فاحش اين پيام شود، ديگر به من اعتماد نمي‎كند و هر چه به او بگويم را جدي نمي‎گيرد، حتي اگر من برخلاف چوپان دروغگو، تعمدا و از سر بازيگوشي يا شيطنت، خالي نبسته باشم. حالا فرض كنيد، اين نشر افكار ناموثق در سطح وسيع در جامعه رخ بدهد، نتيجه روشن است، بسط و نشر بي‌اعتمادي و انتشار و گسترش اطلاعات ناموثق و به درد نخور!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون