• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3223 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۳۰ فروردين

حكايت اين روزهاي امير و استقلالش

  رضا سالار  / حكايت اين چهار هفته اخير ليگ برتر براي استقلال، كابوس تلخي است كه در خاطره خواهد ماند. سه بار پيش افتادن و در نهايت از دست رفتن نتيجه برد.
همين تيمي كه در تمام اين سال‌ها به كسب نتيجه در دقايق پاياني شهره بود و مانند فرگي تايم كه به دقايق پاياني ديدار‌هاي تيم منچستر با هدايت فرگوسن اختصاص داشت، وقت امير هم در ليگ ايران به نام قلعه‌نويي و استقلال بود.
وقتي كه تيم‌هاي تحت هدايت امير قلعه‌نويي چنان بي‌محابا حمله مي‌كردند كه تيم مدافع گاهي به اشتباه خود دروازه‌اش فرو مي‌ريخت.
اما اين پروژه‌هاي استقلال مانند خستگي مفرطي است كه ديگر نايي براي آدم نمي‌گذارد. آدم يخ‌زده‌اي در سرما و برف كه مي‌داند اگر بخوابد مي‌ميرد، اما همين خواب را به جنگيدن و زنده ماندن ترجيح مي‌دهد. چون ديگر نا ندارد.
استقلال زماني كه از سر ناچاري در نيم فصل دست به دامان عنايتي و ميلاد نوري و سليمان فلاح شد، يعني دست مربي خالي‌تر از هميشه است.
يعني نمي‌توان بلندمدت نگاه كرد. وقتي پولي براي خريدن محسن مسلمان نيست و در عوض به عنايتي داده مي‌شود، يعني فردا را بي‌خيال. همين لحظه را داشته باش.
تازه همين عنايتي تمام مهاجمان را با گل‌هاي خود روسفيد كرد. اما چرا قلعه‌نويي چنين شده؟
چون در فوتبال ايران حتي اگر نامت قلعه‌نويي هم باشد اين تماشاگران بي حافظه برايت «رها كن – حيا كن» سر مي‌دهند. همين تماشاگري كه روزي براي آمدن قلعه‌نويي بنر روزشماري مي‌زدند، امروز براي رفتنش بنر تاريخ‌دار مي‌آورند.
چون اگر نامت قلعه‌نويي با انبوهي جام باشد كه در سال‌هاي آينده هم مربي ايراني نمي‌تواند به آساني آنها را كسب كند، باز هم هيات مديره‌اي هست كه مي‌خواهد بگويد منم هستم و نظر‌هاي خانه خراب‌كن بدهد. همين هيات مديره‌اي كه روز آمدن قلعه‌نويي‌ها، دو تا عكاس استخدام مي‌كنند كه عكس اختصاصي آنها را با قلعه‌نويي‌ها شكار كند.
امير قلعه‌نويي براي جنگيدن به آرامش ذهني نياز دارد. اما اين روز‌هاي امير نه پشت دارد و نه جلو.
يعني اگر كمي سرش بچرخد يكي هست كه زير آبش را بزند. يكي هست كه برايش حرف درآورد. اشتباه ژنرال وقتي بود كه شروع كرد به جنگيدن با آدم‌ها. نه در ميدان و زمين فوتبال، كه در خارج از زمين سبز.
اي كاش مي‌ديدي كه اين جنگ‌هاي فرسايشي چه بلايي سر علي دايي آورد و او درس مي‌گرفت. اما جنگيد و دشمن تراشيد.  
اما حكايت اين چند ساله پرسپوليس بايد درسي باشد براي مديران و هواداران استقلال. وقتي كه پرسپوليس هر روز آدم تازه ديد و هر مربي آدم‌هاي خودش را آورد و اين تيم تهي از بزرگان شد.
امروز قلعه‌نويي خسته است. براي جنگيدن هم نه زور دارد و نه بازو. اما دنيا به آخر نمي‌رسد. اين حكايت آدم‌هاي قوي است؛ آدم‌هايي كه براي فردا‌ها زندگي مي‌كنند و دوباره پيروز مي‌شوند.
آدم‌هايي كه شكست نمي‌خورند، پيروز هم نمي‌شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون