• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4454 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۱ شهريور

دليل تازه براي اينكه ترامپ در انتخابات بعدي امريكا راي نمي‌آورد

او همه را خسته كرده است

ترجمه: ريحانه عبدي

 

 

رياست‌جمهوري دونالد ترامپ تا به حال من را مبهوت، خشمگين و مهم‌تر از همه غمگين كرده، چراكه من يكي از معتقدان سرسخت آرمان‌هاي امريكا هستم كه ترامپ آنها را به سخره گرفته و در خطر انداخته.

اما همين هفته قبل، رياست‌جمهوري ترامپ كاري با من كرد كه پيش از اين سابقه نداشت و كاملا از پايم انداخت.

شنبه صبح از خواب بيدار شدم، قهوه‌ام را دم كردم، خودم را با بي‌حالي به كامپيوترم رساندم، مشغول بالا و پايين كردن اخبار شدم و ناگهان مجبور شدم كارم را متوقف كنم. ديگر نمي‌توانستم ادامه دهم. ترامپ باز هم حرفي زده بود كه حقيقت نداشت، بار ديگر پيشنهاد احمقانه‌اي مطرح كرده بود، حرف‌هاي متناقض زده بود، براي خود مقام الوهيت قائل شده بود، ادعاي شهادت كرده بود، تقصيرها را گردن اوباما انداخته بود، هزارمين تهديد خود را اعلام كرده بود و صدهزارمين توهينش را نثار ديگري كرده بود. همه‌ اينها از روي تيتر مطالب هم كاملا روشن بود. او بيش از اندازه فكرم را به خود مشغول كرده بود، بي‌رحمانه بر احساساتم تاخته بود و باعث شده بود به تعداد زيادي از باورهايم شك كنم.

شيره‌ جانم كشيده شده بود و ديگر توان توييت كردن، گوگل كردن و گشت و گذار در كانال‌هاي تلويزيوني -كه پر از تصاوير چهره خشمگين و زلف عجيب ترامپ بودند- را نداشتم. آنچه حس مي‌كردم فراتر و بزرگ‌تر از خستگي صرف از ترامپ، بلكه سستي و ضعف از ترامپ بود و در همين ضعف بود كه بارقه‌اي از اميد ديدم.

تا همين چند روز پيش دقيقا برايم روشن نبود كه دوران زمامداري ترامپ چگونه به پايان خواهد رسيد. شخصيت آشكارا فاسدش سبب نشده حاميانش را از دست بدهد؛ حامياني كه هميشه آماده توجيه كارهايش هستند. اشتباهات متعدد ترامپ حاميانش را نگران نمي‌كند چون ترامپ اين اشتباهات را به عنوان دروغ رسانه‌ها و سندسازي دشمنان به اين راي‌دهندگان بدبين غالب كرده است. او آن‌قدر در گرفتن انگشت اتهام به سمت ديگران ساعي است كه بسياري از راي‌دهندگان بردباري‌شان را از دست داده‌اند. شكست، پيروزي است. سركوبگران، آزادي‌بخش‌اند. فساد، غم‌خواري است. مارالاگو، شانگري‌لاست.

اما امريكايي‌ها از هر نحله فكري كه باشند، ملودرام و نمايش را مي‌شناسند؛ به‌خصوص وقتي مرتب با پتك به سرشان كوبيده شود و ترامپ هم در ايجاد انواع ملودرام از هيچ كوششي فروگذار نكرده. امريكايي‌ها چندان علاقه‌اي به واشنگتن و سياست ندارند، بنابراين به بحث‌هاي داغ و فراگير پيرامون هر دو موضوع -كه ديگر بخشي جدايي‌ناپذير از زندگي شده‌اند- اهميتي نمي‌دهند.

آنها كسل و خسته‌اند و نمي‌توانند گناه اين خستگي را به گردن دموكرات‌هاي سرخورده و اخبار جعلي بيندازند. توييت‌هاي رييس‌جمهور
-در تعداد و ماهيت- خودشان گواهند. هياهوي ترامپ حتي بدون آتش‌بياري CNN يا MSNBC هم كر‌كننده است. نمي‌توان
به راحتي از كنار نرخ بالاي تغيير كارمندان كاخ‌سفيد و انباشت روزافزون تعداد مهاجران از دولت گذشت و آن را تنها به اختلالي جزيي و هزينه‌هاي لاجرم يك شيوه مديريتي نامتداول تقليل داد. اين وضعيت فقط ثمره نشاندن يك گردباد روي صندلي روزولت است. همه ‌چيز در هم مي‌شكند و فرو مي‌ريزد و شما نمي‌توانيد محل امني براي پناه گرفتن پيدا كنيد.
«حتي حاميان ترامپ هم از نمايش‌هاي روزانه او خسته شده‌اند.» اين عنوان مقاله جيم گراتي در نشريه نشنال ريويو بود؛ كسي كه گاهي حاضر است براي نشان دادن جنبه‌هايي روشن و قابل قبول از ترامپ، روش‌هاي حقيقتا خلاقانه‌اي پيشه كند. گراتي در مقاله‌اش نوشته كه روزنامه‌نگاران نشريه «از توييت‌هاي رييس‌جمهور به ستوه آمده‌اند؛ از طرفي مي‌پرسد جروم پاول، رييس بانك مركزي امريكا، دشمن بزرگ‌تري است يا آقاي شي، رهبر چين و از طرف ديگر دستور مي‌دهد شركت‌هاي خصوصي براي فعاليت‌هاي‌شان در چين روش‌هاي جايگزين پيدا كنند.»

راد دِرِهر، نويسنده محافظه‌كار، با افسوس مي‌گويد: «از دست رييس‌جمهور خسته شدم چون مانند دلقكي رفتار مي‌كند كه از ملاقات با نخست‌وزير دانمارك سر باز مي‌زند، به اين دليل كه او حاضر نشده گرين‌لند را به امريكا بفروشد.»

فصل مشترك اين گزاره‌ها چيست؟ به نظر مي‌رسد فرسودگي و خستگي از بي‌مبالاتي‌هاي ترامپ كاملا «فرا‌جناحي» است و در همگان به چشم مي‌خورد؛ دستاوردي كه در ايالات‌متحده سال ۲۰۱۹ در موارد مورد مناقشه ديگر كمتر ديده مي‌شود. غريزه و استراتژي ترامپ، سلطه با توسل به اهرم فشار است. اما ميان خسته كردن مردم و از پا درآوردن‌شان تفاوتي وجود دارد. ترامپ مانند آخرين فصل‌هاي سريال «خانه پوشالي» است؛ منظره‌اي خيره‌كننده كه به‌تدريج به نمايشي مضحك و زننده بدل شد و آن‌قدر در اين راه زياده‌روي كرد كه درنهايت خود مايه نابودي‌اش شد.

تعجب نمي‌كنم اگر راي‌دهندگان به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه به اين نتيجه برسند كه ديگر نمي‌توانند اين‌طور ادامه دهند و چهار سال ديگر از چنين وضعيتي، كاملا نابودگر خواهد بود -شايد نه براي كل كشور، بلكه حداقل براي روح و روان افراد- شايد وقتي روز انتخابات سر برسد، مردم تنها به دنبال ذره‌اي آرامش و ثبات باشند. اين مي‌تواند شعار تبليغاتي خوبي براي دموكرات‌ها هم باشد و در واقع پيام كارزار انتخاباتي جو بايدن هم هست.

براساس نظرسنجي‌هاي مورنينگ كانسالت، از زمان حضور ترامپ در كاخ سفيد، نرخ مقبوليتش در ايالت‌هاي تاثيرگذار به‌شدت افت كرده. مثلا ويسكانسين را درنظر بگيريد؛ نرخ مقبوليت ترامپ در ژانويه ۲۰۱۷ برابر با ۴۷درصد و نرخ عدم مقبوليتش ۴۱درصد بوده. حالا اين نرخ‌ها به‌ترتيب به ۴۱درصد و ۵۵درصد رسيده‌اند. شايد اين تغييرات نشان‌دهنده نگراني‌هاي اقتصادي راي‌دهندگان باشد، اما به نظر من اين نرخ‌ها به همان اندازه نشان‌دهنده خستگي آنها نيز هست. راي‌دهندگان از ترامپ اشباع شده‌اند و اگر نامزدهاي دموكرات باهوش باشند، نبايد چندان به خرابكاري‌ها و ديوانگي‌هاي ترامپ بپردازند، چون راي‌دهندگان كارهاي او را ديده و تصميم خود را گرفته‌اند و بيشترشان مي‌خواهند از دست اين نواي تك‌ضربي كه همه‌جا شنيده مي‌شود راحت شوند؛ ترامپ، ترامپ، ترامپ. راي‌دهندگان يك سريال چند قسمتي و كوتاه با بازيگران جديد مي‌خواهند و اگر دموكرات‌ها به صحبت مداوم درباره ترامپ و عملكردش ادامه دهند، نمي‌توانند اين خواست مردم را برآورده سازند.

روز شنبه و بعد هم يكشنبه، تلويزيون لعنتي را خاموش كردم و براي استنشاق هواي تازه به پارك پناه بردم. اميدوارم اين يك نشانه باشد.

منبع: فرانك براوني/ نيويورك‌‌تايمز

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون