اَشا وَهیشتا
فریدون جنیدی
اصطلاح «حقوق بشر» که در زمان ما کاربرد بیشتر یافته است و سازمانهای جهانی برای به هم پیوستنِ آن تلاشی گسترده در پیش گرفتهاند، در زبان آلمانی «Menschenrechte» و در زبان فرانسوی «Droits de lˊhomme» و در زبان انگلیسی «Human rights» خوانده میشود. نگرش به هر سه این عبارات، در هر سه زبان، نشان میدهد که آنچه را که به «راستی» یا «پیروی از راستی» برای مردمان جهان بایسته است، در بر میگیرد! این واژه در زبان عربی نیز «حقوق» خوانده میشود که جمع واژه «حق» است و حق نیز چیزی جز از «راستی»، نیست.
در بیشتر نوشتههای عارفان بعد از اسلام ایران، خداوند با نام یا صفتی خوانده میشود که در میان دیگر مردم مسلمان جهان کاربرد ندارد، و آن «حقتعالی» است که معنای آن برترین حق، یا بالاترین راستی است! و صوفیان ایرانی گاهگاه از خداوند با نام «حق» نیز یاد میکنند.
واژه «حقتعالی» ترجمه واژه «اَشاوَهیشتا»ی اوستایی است که معنای آن نیز «بهترین/برترین راستی» است.
بخش دوم این واژه «وهیشتا» یا «وَهیشتَ» در زبان اوستایی «وَه» به معنی «بِه: نیک» با پسوند «ایشتَ» همان است که در فارسی امروز «بهشت» خوانده میشود و برابر است با «Best» در زبان انگلیسی. و بخش نخست آن «اَشَ» یا «اَشا» همان است که به زبان عربی «حق» ترجمه شده است.
واژه «اَشا» گسترهای گسترده دارد که با سخنی کوتاه میتوان آن را چنین ترجمه کرد: راستی، پاکی، زیبایی، سزاواری. به عقیده پرفسور «استفان پانوسی» «اَشَ» و شکل دیگر آن «اَرتَ» در زبانهای اوستایی و فارسی باستان با واژه «ordo» در لاتین همریشه است که در آن زبان برابر است با آراستگی، نظم، ترتیب.
اما «اَشا» داد یا قانوی است که به راستی و سزاواری بر جانِ جهان فرمان میراند و هر ذره از این جهان، برای بودن و زیستن و بِهزیستن در پیکره جهان میباید که از این داد (قانون)، فرمان گیرد. هرآینه اگر یک شاخه از درختی، از فرمان «اَشا» بیرون رود، خشک میشود و میریزد؛ و اگر مردی سر از فرمان «اَشا» بپیچد، به خویش شکست وارد میآورد و به راستی و سزاواری که در خورِ همه جهانیان است، ستم میرسد و جانِ جهان از این شکست و سرپیچی میرنجد.
ایرانیان بر این پیمان بودهاند که کارهایشان باید بر پایه «اَشا»، یا دادِ جهان، یا قانونی که بر جهان فرمان میراند بوده باشد. این فرمانِ نخستین، همان فرمان است که برای گردش جهان از سوی خداوند بنیاد شده و همراه با جهان است؛ هر آن کس که خود را در این جهان، همراه با جانِ جهان میداند، میباید که بیگمان از آن دادِ بنیادین پیروی کند. در «گاثاها» یکی سرودههای بسیار کهن ایرانیان چنین آمده است: «هر کس در این جهان باید برابر آیین ازلی اَشا یا راستی، که بنیاد زندگی را تشکیل میدهد، رفتار نماید». و نیروی این دادِ بنیادین چنان است که دیر یا زود، زشتکرداران را نیز به راه راست میکشاند. در همان «گاثاها» باز چنین آمده است: «و سرانجام ای خداوند جان و خِرَد، همه زشتکرداران با آگاهی از حقیقت به سوی تو خواهند آمد». و بر دانایان است که همواره در این کار، همراه باشند. باز به سخنی از «گاثاها» بنگریم: «... دانا باید با دانش خویش، نادان را آگاه سازد؛ نشاید که نابِخرَد گمراه ماند». باری، پندهایی که برای نیالودن زمین، آب، آتش، گیاهان، جانوران و همه پدیدههای جهانی در سراسر کتابهای باستانی ایران آمده است، امروز که آب و هوا و زمین و گیاه و تن و جان و اندیشه و روان مردمان در جهان بازیچه دست «سوداگران فرمانروا» شده است، بیش از هر گاهِ دیگر، جهان پاک و استوار را به کار میآید، اگر جهانیان را پروای شنیدن آن باشد.
بنیاد نیشابور
شهریور 1398 خیامی