صداهاي خاموش تهران
پيمان نوروزي
چند روزي يكي از كانالهاي تخصصي موسيقي در فضاي مجازي به صورت پراكنده از موسيقيهاي قديم تهران ياد ميكرد و از هر كدام نمونهاي ميگذاشت. ترانههايي سبك و خوشخوان كه اغلب به عنوان آواز «بيات تهران» آن را ميشناسند؛ آوازي كه ميتوان خاستگاهش را همان كوچهباغهاي تهران دانست؛ يكي از نمادهاي تهران قديم. بيات تهران را ميتوان به نوعي فرهنگ شفاهي دانست، فرهنگي كه سينه به سينه در منطقهاي شكل ميگيرد، بر اساس هويت آن شهر و مردمانش. تاريخچه يك شهر فقط ساختمانها و معماريها و ميادين قديمي آن نيست. البته شايد اين موسيقي مربوط به زماني بود كه تهران هويتي مستقلتر داشت و فرهنگ چندگانه تا اين حد چهره شهر را دگرگون نكرده بود. شايد به همين دليل هم هست كه امروز به جز پدران و پدربزرگان و اهل فن، كسي از آواز بيات تهران چيزي نميداند يا نهايتا در حد چند اسم يا خاطرهاي دور چيزي از آن به ياد ندارد.
اين موسيقي با نامهاي گوناگوني مثل «بابا شمل»، «خراباتي» و «كوچه باغي» نيز شناخته ميشود. آوازي برگرفته از موسيقي دستگاهي ايراني. شايد بتوان جواد بديعزاده را اولين هنرمندي دانست كه رسما در اين سبك آواز خواند و به نوعي او را پدر بيات تهران دانست. او اولين صفحه رسمي بيات تهران را در حلب با ويولن صبا ضبط كرد كه شامل ترانههايي بود با اشعار «شاهد كفاش خراساني». بعدها بديعزاده در كتاب خاطراتش ماجراي ضبط اين صفحه را به تفصيل شرح داده است. بعد از زنده ياد جواد بديعزاده افرادي مانند سعادتمند قمي، عبدالعلي همايون، مرتضي احمدي، پرويز خطيبي، حسن شهرستاني، ايرج، مرشد وليالله ترابي و ... اين نوع آواز خواني را رواج دادند.
آواز بيات تهران را نميتوان جدا از موسيقي دستگاهي ايران بررسي كرد. حتي فواصل مخصوص و گوشههاي اختصاصي هم ندارد. به درستي نميتوان بستر جاري شدن اين شيوه آوازخواني را گوشه يا دستگاه خاصي عنوان كرد زيرا با ويژگيهاي خاص اين سبك، خواننده زبردست ميتواند در هر كدام از گوشههاي موسيقي ايراني، جوري بخواند كه منظور حاصل شود. در واقع بيات تهران يك لهجه ويژه برخاسته از فرهنگ تهران است. به كار بردن ادوات كلامي مهمترين ويژگي خوانش آوازي آن است. اما درآمد سهگاه، گوشه مخالف و گوشه بيات راجع متداولترين بخشهاي موسيقي دستگاهي هستند كه خوانش بيات تهران در آن متداول است.
با تمام اينها، اين سوال پيش ميآيد كه چه اتفاقي باعث خاموش شدن اين موسيقي برخاسته از دل مردم كوچه و بازار شده است؟! صدايي كه به سرعت راه خود را باز كرد و به سرود هر كوچهباغي تبديل شد؛ فرهنگي كه جاي خالي آن كاملا احساس ميشود. به خصوص امروز كه موسيقي عامهپسند شهرمان تبديل شده به ترانهها و تصنيفهايي كه اغلب كپيبرداري از نمونههاي دسته چندم آهنگهاي پاپ غيرايراني است. مگر ميشود لذت شنيدن تصنيفهاي كوچهبازاري را از بديعزاده تا مرتضي احمدي انكار كرد و به دست فراموشي سپرد. ترانههايي كه ميتوانست چهره زيباتري به فرهنگ شهرمان ببخشد تا بلكه بخشي از هويت فراموش شده تهران به آن باز گردد.