مرد نازنين شعر
غلامرضا طريقي
جبهه گرفتن در مقابل آنان كه طور ديگري مينويسند، حرف ميزنند يا فكر ميكنند يكي از مهمترين و آسيبزنندهترين آفتهاي گروه فرهيختگان جامعه ماست. از نويسنده و شاعر بگيريد تا اديب و فلسفهدان و سينماگر و نقاش همه وقتي در چنين موقعيتي قرار ميگيرند به اين سنگر پناه ميبرند. اين جبههگيري وقتي شديدتر ميشود و بيشتر به چشم ميآيد كه طرف مقابل با اقبال نيز مواجه ميشود. بهطور مثال گروهي از شاعران كه طبق شرايط معمول و پذيرفته جامعه فرهيختگان مينويسند و فعاليت ميكنند وقتي با شاعري مواجه ميشوند كه به سياق آنان يا انديشهشان وفادار نيست اما مخاطب دارد، شروع ميكنند به ناديده گرفتن طرف مقابل. اگر مخاطبان آن شاعر از خود آنان بيشتر باشد قطعا شرايط بدتر هم ميشود چون از ناديده گرفتن مرحلهاي هم پيشتر ميروند و به او حمله نيز ميكنند.يكي از مهمترين چهرههايي كه در شعر معاصر با چنين رفتاري مواجه شده فريدون مشيري است. مشيري ديده و شنيده شده است. مخاطب پيدا كرده است و تقريبا مخاطبش از اغلب شاعران همروزگارش بيشتر نيز بوده است. در عين اين توفيق طبيعتا بسياري از شاعران نامآور همروزگار او معتقد بودهاند كه مشيري چيزي بيشتر از آنچه در شعر آنان هست ندارد و حتي در بسياري از موارد كمتر نيز دارد. بنابراين يا هنگام برشمردن سرآمدان روزگارشان به او اشارهاي نميكنند يا به نام او طعنهاي هم ميزنند و ميگذرند.قصد من اين نيست كه الان جايگاه مشيري را تعيين كنم يا بگويم شعرش چه ويژگيهايي دارد يا ندارد ميخواهم بگويم اگر فريدون مشيري اين ميزان از اقبال در كسب مخاطب را نداشت تا اين حد از طرف جامعه روشنفكري ناديده گرفته نميشد. اين ناديده گرفتن دقيقا از جايي و درباره كسي شروع ميشود كه دوستان شاعر كسي را بيشتر از خود ميبينند. اگر چنين نبود نيازي به حملههاي گاه به گاه دوستان منتقد يا مدعي انتقاد نبود.فريدون مشيري هر طور كه فكر كرده يا نوشته باشد يكي از وفادارترين و صادقترين شاگردان نيماست. او تا پايان عمر به راهي كه نيما آغاز كرده چه از نظر صورت و چه از نظر معنا وفادار ميماند و بخشي از آثار نيمايي را خلق ميكند و در رواج شعر نيمايي نيز سهم مهمي دارد. چه كسي ميتواند انكار كند كه مثلا رواج شعر كوچه چقدر مردمي را كه به فرمهاي كلاسيك خو گرفته بودند با اين فرم جديد آشتي داده است. نكته ديگر در نوع نگرش مشيري است. او براي برگ و جنگل و درخت و انسان شعر ميگويد و براي همه آنها نگران است و اين انديشه لطيف كه براي شاعر طبيعي است با تفكر و شعرهاي بسياري از شاعران اجتماعيسرا كه نوشتن شعر اجتماعي را مساوي با انتقال تفكر حزبي و گروهيشان ميدانند همخواني ندارد. فريدون مشيري بدون توجه به درجهبنديهاي رايج يكي از انسانترين، شاعرترين و تاثيرگذارترين شاعران روزگار ماست.