• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4467 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۸ شهريور

تنهايي...

سروش صحت

مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «ديشب نصفه شب دل درد گرفتم، داشتم مي‌مردم، هيچ كس نبود يه ليوان آب بده دستم... تنهايي بد كوفتيه.» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «قديم آدم مي‌رفت در خانه همسايه، الان كه ديگه همسايه‌ هم همسايه را نمي‌شناسه.» مرد گفت: «ما تو برج‌مون 4 واحد تو يك طبقه هستيم، من فقط يكي، دو بار بغل‌دستي‌مون را ديدم، فاميلش هم نمي‌دونم.» پسر جواني كه كنار زن نشسته بود، گفت: «اتفاقا اينجوري بهتره، فضول كمتر مي‌شه... جهان، جهان تنهاييه، بايد قبول كنيم.» زن پرسيد: «تو از تنهايي نمي‌ترسي؟» پسر گفت: «نه، هزار و دويست و هفده تا فالوور دارم خيلي هم حال مي‌كنم.» زن پرسيد: «چند تاشون را مي‌شناسي؟» پسر گفت: «مجازي همه‌شون رو، غيرمجازي دويست، سيصد تاشون رو.» زن گفت: «بد نيست؟» پسر گفت: «نه، خيلي هم عاليه... هفته پيش تو شيراز دنبال غذاي خوب بودم، يه سوال استوري كردم، نوزده تا كامنت داشتم، رستوران‌هاي تاپ شيراز رو بهم معرفي كردن.» ترافيك سنگين بود. راننده گفت: «چقدر خيابان‌ها شلوغ شده.» كسي چيزي نگفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون