• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4472 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۳ مهر

كمان ملامت

سيدعلي ميرفتاح

مرحوم امام ذوق عرفاني داشت، اجازه نداد در جمهوري اسلامي حرف فقيهان ضدعرفان و فلسفه‌ پيش بيفتد. البته امام در اين زمينه بي‌ملاحظه عمل نكرد، حتي مي‌شود گفت يك‌جاهايي كوتاه هم آمد. احتمالا براي اينكه فضا راديكال نشود و بي‌جهت در صفوف مسلمين تفرقه نيفتد جلسه تفسير سوره حمد را تعطيل كرد، اما از آن طرف جلوي تكفير عرفا و فلاسفه را گرفت. براي ما باعث خرسندي بود كه از رهبر انقلابمان بيت مثنوي مي‌شنيديم. آن روزي كه امام گفت: «آن‌كه مردن پيش چشمش تهلكه است/ نهي لاتلقوا بگيرد او به دست» صوفي‌مشربان قند‌‌در‌دل آب كردند و مهر امام در دل شان دوچندان شد. نسل امروز شايد نتواند اهميت مثنوي‌خواني امام را دريابد.

ما داريم از فضايي صحبت مي‌كنيم كه بيست، سي سال جلوترش امام را بابت مشرب فلسفي ملامت مي‌كردند و از كوزه پسرش كه ملاصدرا مي‌خواند آب نمي‌خوردند. تعلق به عرفان و فلسفه قبل از انقلاب در ميان علما بي‌هزينه نبود قصه پرغصه‌اش را اغلب مي‌دانستند كه بسياري از بزرگان فقط به جهت مطالعه اسفار يا فتوحات مكيه در مضيقه افتادند و به مشكل خوردند. مرحوم علامه براي اينكه درس فلسفه بدهد مجبور به ترك قم شد و آيت‌الله بروجردي به جهت سعايت بعضي آقايان شهريه طلاب فلسفه‌خوان را قطع كرد. جناب استاد محقق‌داماد از خال مفضالش خاطره تعريف مي‌كند كه امام جلوي اغيار مثنوي را مي‌بست تا در حقش ظن تصوف نبرند كه البته بردند. نه فقط امام در حوزه علميه قم براي مباحثات عرفاني و فلسفي مانع و محظور داشت، بلكه شاگردان و نزديكان آن بزرگوار نيز مجبور به پرداخت هزينه شدند و حين شنيدن تهمت‌ها، خون دل‌ها خوردند. اين بيت خواجه وصف حال امام و معدود شاگردان آن بزرگوار است كه به فقه اكبر باور داشتند و به حكمت انسي قائل بودند: «بر ما بسي كمان ملامت كشيده‌اند/ تا كار خود ز ابروي جانان گشاده‌ايم.» مطمئن باشيد اگر ذوق عرفاني- فلسفي امام نبود، بعد از انقلاب صوفي‌‌ستيزي راه مي‌افتاد و مولوي و حافظ و عطار و ملاصدرا را به صندوق‌خانه‌ها مي‌بردند و خواندن‌شان را منع مي‌كردند. اين منع آنقدر جدي بود كه امام با تمام قدرت و نفوذ كلام فوق‌العاده‌اش، تا زنده بود اشعارش را منتشر نكرد و بحث عرفاني مگر در لمعاتي پيش نكشيد. مشهور است امام براي دكتر سروش كه در ابتداي انقلاب، در تلويزيون شرح مثنوي مي‌گفت پيغام فرستاد كه آرام‌تر پيش برود، بعدا هم بنا به ملاحظاتي تداومش را به مصلحت ندانست. با اين حال در ذيل رهبري او هم كنگره حافظ برگزار شد و هم مثنوي مولوي چندين و چند بار به زيور طبع آراسته شد. اتفاق مهمي كه در كنگره حافظ افتاد اين بود كه رييس‌جمهور وقت، آيت‌الله خامنه‌اي سخنراني كرد و مقام حافظ را ستود و اشعار لسان‌الغيب را حاوي نكات حكمي و ديني دانست. اگر بخواهيد اهميت اين كنگره و اين سخنراني دست‌تان بيايد بايد به تاريخ غمبار تكفير و تفسيق عرفا مراجعه كنيد. البته فقهاي شيعه كارنامه روشن‌تري به نسبت عامه دارند اما در اينجا هم بودند مشايخي كه مثنوي را نجس مي‌دانستند و حافظ را در زمره ملاحده به حساب مي‌آوردند و به شيخ شهاب‌الدين سهروردي نسبت بد مي‌دادند. از بخت بلند عرفان و ادبيات فارسي، زعامت مسلمين، پس از امام به عهده آيت‌الله خامنه‌اي گذاشته شد كه دست بر قضا ايشان هم اهل معنا بودند، عباراتي از مثنوي را در حافظه داشتند، حافظ را مي‌ستودند و... اخيرا فيلمي از ديدار ولي‌فقيه با شعراي فارسي‌زبان منتشر شده كه معظم‌له صراحتا آن جمله مشهور مولوي را در مقدمه مثنوي به تاييد بازگو مي‌كنند: «هو اصول اصول اصول‌الدين.» ضمن اينكه تصريح مي‌كنند، مرحوم مطهري هم همين عقيده را داشت و مثنوي را حقيقتا اصول اصول اصول دين مي‌دانست. اما اين راي و نظر در حوزه علميه شاذ و ندر است و قاطبه آقايان مولوي را گمراه و كتابش را گمراه‌كننده مي‌دانند. اينجا ما در مقام داوري نيستيم. خدايي نكرده نمي‌خواهيم بزرگي را به صرف منكوب كردن صوفيان تخطئه كنيم يا وزن موافقت‌ها و مخالفت‌ها را بسنجيم. پيامبر اسلام اختلاف علماي امتش را رحمت توصيف كرده ما نيز اين رحمت را براي پويايي و حيات جامعه ضروري مي‌دانيم. از اتفاق مخالفت رسمي بعضي آقايان مراجع و علما با نظر صريح امام و رهبري گواه روشني است كه در فضاي علمي و طلبگي بحث جريان دارد و هركس مي‌تواند بي‌نگراني و اضطراب با رأي و نظر ولي‌فقيه مخالفت كند و با آن به گفت‌وگو بنشيند. بحث اين نيست كه همه بايد نگاه واحد به موضوعات داشته باشند. نه. اصلا قشنگي فقه شيعه اين است كه از مدرسه‌اش هم امام خميني بيرون مي‌‌آيد هم آيت‌الله گلپايگاني. در حوزه علميه هم مطهري و خامنه‌اي تربيت مي‌شوند هم آقايان آذري‌قمي و مرتضي حائري. اما جداي از اين مباحثه‌ها، جامعه اسلامي و اركان دولت بايد كه تابع ولي‌فقيه باشند و رأي و نظر او را اطاعت كنند. زمان امام، خيلي‌ها رأي و فتواي ديگري درباره موسيقي و سينما و تلويزيون و زنان داشتند، كه رأي و فتواي‌شان هم محترم بود، اما دولت و وزارت ارشاد موظف بود طبق فتواي ولي‌فقيه عمل كند و تنها جوابگوي ولي‌فقيه باشد. الان هم عيبي ندارد بلكه براي رونق بازار گفت‌وگو خوب و ضروري است كه بعضي آقايان مولوي را نجس و خطرناك و گمراه و گمراه‌كننده بدانند، كه مي‌دانند مهم اين است كه وزارت ارشاد و دولت و ساير اركان‌ حكومت مكلف هستند كه به رأي و حكم ولي‌فقيه گردن بگذارند. كما‌ اينكه در سينما و مسائل فرهنگي هم كارگزاران بايد تابع رأي و نظر ولي‌فقيه باشند. اصلا معني ولايت فقيه همين است كه اهل حسبه و مديران جامعه- حتي اگر خود مقلد فقيه ديگري باشند- به حساب وظيفه، خواسته و امر ولي‌فقيه را اطاعت كنند. شأن علما در جاي خودش محفوظ. مقلدان هم به لحاظ شخصي مي‌توانند به فتواي مرجع خود عمل كنند اما جامعه اسلامي تنها با حكم و فتواي يك فقيه اداره مي‌شود كه در قانون اساسي ولي‌فقيه نام گرفته. متاسفانه وزارت ارشاد اين روزها در ضعيف‌ترين وضعيت خود به سر مي‌برد. ما از او توقع حل و فصل موضوعات پيچيده را نداريم. سهل است وزارت ارشاد حتي از عهده تهيه و توزيع كاغذ هم برنمي‌آيد و نمي‌تواند مشكل را حل كند. از حيث اقتدار دولتي هم نه‌تنها حكمش نافذ نيست بلكه كسي به آن اعتنا نمي‌كند. مع‌الوصف به وزارت ارشاد يادآوري مي‌كنيم كه در موضوعات مختلف بايد كه مطيع ولي‌فقيه باشد و فتاواي ولي‌فقيه را سرلوحه اقدامات و تصميماتش قرار دهد. اينكه مثنوي مولوي را بزرگواري ضاله بنامد، قابل بررسي است، اما وزارت ارشاد تابع رهبري است كه اتفاقا مثنوي را اصول اصول اصول دين مي‌نامد. بنابراين اگر بناست در حوزه سينما و كتاب مجوزي صادر كند، نبايد خودش را در پيچ و خم احكام متنوع بيندازد و وارد بحث محتوايي شود. سر فيلم رستاخيز هم ما همين را مي‌گوييم كه كار ارشاد نقد و تحليل محتواي فيلم يا رد و دفاع از آن نيست بلكه بايد به فتواي ولي‌فقيه عمل كند و مجري قانون باشد. همين. اين روزها بنا به مناسبتي بحث مولوي داغ شده و نظريات متفاوتي ديده و شنيده مي‌شود. خيلي هم خوب، اما از ياد نبريم كه اين انقلاب به رهبري امام خميني به پيروزي رسيد و با رهبري آيت‌ا‌لله خامنه‌اي تداوم يافت و اين هر دو بزرگوار ذوق عرفاني داشتند و دارند. در واقع امت اسلامي به بزرگاني گرويده‌ است كه به تاريخ اين سرزمين احترام مي‌گذارند و حافظ و سعدي و مولوي و فردوسي را بزرگ مي‌شمرند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون