• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4472 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۳ مهر

نگاهي به كتاب فروپاشي

حكايت فرسايش و ريزش

محمد مهدي سرفراز شكوهي

 

 

سقوط سلطنت پهلوي همواره سوژه‌اي جذاب براي پژوهشگران حوزه‌هاي گوناگون تاريخ معاصر ايران بوده است؛ حكومتي كه تا چند ماه قبل از سقوط نيز از آن به عنوان جزيره ثبات در منطقه همواره پر تلاطم خاورميانه نام برده مي‌شد و كمتر كنشگري توانست سقوط و انهدام قريب‌الوقوع آن را پيش‌بيني كند يا حتي حدس بزند. اما به واقع چه اتفاقي رخ دادكه يكي از هم‌پيمانان جدي و پاي كار دنياي غرب همچون قايقي غول‌پيكر در اقيانوس طغيان و خشم مردم فرو رفت.

هدي صابر در آخرين پژوهشي كه حدود يك دهه بعد از مرگش منتشر شده است پي همين پرسش را گرفته و با تقسيم‌بندي منشأ فروپاشي پهلوي به دو حوزه عوامل خارجي و عوامل داخلي سعي مي‌كند خواننده را با فضاي منتهي به انقلاب 57 آشنا كند. صابر در تحليل عامل خارجي، روي كار آمدن دمكرات‌ها به رهبري كارتر- با وجود ميل محمدرضا پهلوي كه از هيچ كوششي براي پيروزي جمهوري‌خواهان دريغ و ابايي نداشت- را به عنوان ضربه‌اي مهلك به استحكام و اقتدار روزافزون رژيم سلطنتي مي‌داند كه در عصر نيكسون به عنوان ستون ثبات و بالانس قدرت در منطقه مورد حمايت و موافقت بدون قيد و شرط و علني ايالات متحده قرار داشت.

اما هدي صابر پس از برخورد مفصل با اوضاع اقتصادي نابسامان غرب در دهه 50 خورشيدي و پرداخت مبسوط به حوزه اختلاف پيش آمد كرده بين شاه و امريكا به سراغ وضعيت داخلي ايران در آستانه هيجان و طغيان عمومي مردم كه منتهي به فروپاشي رژيم سلطنتي شد، مي‌رود و فروپاشي را به عنوان كليدواژه محوري و ايده اصلي خود پيگيري و تبيين مي‌كند. هدي صابر در اين قسمت نيز ابتدا بر تلاطمات و فراز و فرود اقتصاد ايران حاصل از بالا و پايين شدن قيمت نفت در بازارهاي جهاني مي‌پردازد. در ابتداي دهه 50 ناگهان قيمت نفت با صعود خيره‌كننده‌اي رو به رو شد، دستگاه حكومتي به جاي ذخيره‌سازي درآمد نفتي و سرمايه‌گذاري آن در امورات زيربنايي و بلندمدت به طرز جنون‌آميزي به جذب و خرج اين سونامي سهمگين نفتي در بازار لاغر و ناتوان ايران و مصرف آن در كالاهاي مصرفي و تجملاتي پرداخت. طبيعي بود كه اقتصاد در ايران به پس زدن اين حجم غيرقابل كنترل برخاست و تورم افسارگسيخته اقتصاد ايران را ظرف دو، سه سال در آستانه زمين‌گيري قرار داد. افسارگسيختگي شاه در عدم كنترل دخل و خرج نفتي زماني بهتر مشخص مي‌شود كه بدانيم بعد از صعود قيمت نفت، شاه دستور به بازنويسي برنامه پنجم توسعه كرد كه بر مبناي واقعيات و منطق عقلاني كشش اقتصاد ايران نوشته شده بود. پس از بازنويسي ميزان پيش‌بيني شده جهت برنامه پنجم به تنهايي بيش از 4 برابر مجموع 4 برنامه 5 ساله پيشين بود. شاه سرمست از اين حباب پر كبكبه نفتي به يك دست‌سازي و تمركزگرايي و تماميت‌خواهي روز به روز بيشتر فضاي سياسي مملكت دست زد. تاسيس حزب فراگير و واحد رستاخيز در سال 54 و دعوت توام با اجبار و تحقير همگان به عضويت در اين حزب، كانالي سراسري ايجاد كرد تا شاه ايران منويات ملوكانه خويش را در همه سطوح و شؤون به گوشه و كنار مملكت ديكته كند. هر چند اين ادا و اطوار چند صباحي مردم و حكومت را با يكديگر سرگرم كرد اما هدي صابر نشان مي‌دهد چگونه تناقض‌ها، نقاط به ظاهر قوت و اميد رژيم سلطنتي را به نقطه ضعف و پاشنه آشيل دستگاه مبدل كرد و دامن دربار را گرفت و به عنوان مثال در همان زماني كه بهره‌برداري معقول و عدم وابستگي به منابع و درآمدهاي نفتي پيشنهاد و تصويب مي‌شد، غارت منافع نفتي و رانت حاصل از آن روز به روز بيشتر و بغرنج‌تر مي‌شد يا اينكه هر چند در شعار و برنامه، ترويج و تقويت حمل و نقل عمومي تبليغ و تصويب مي‌شد اما در مقابل روز به روز بر عطش و ميل خودروساز داخلي بر افزايش توليد خودروهاي شخصي همچنين حجم واردات خودروهاي خارجي افزوده مي‌شد كه به تدريج در حال تبديل به يك معضل اجتماعي و سردرگمي در زندگي شهري مي‌شد.

هر چقدر تقويت و ترغيب مردم به زندگي در روستاها و ترويج كشاورزي با انواع مشوق‌ها و شيوه‌هاي نوين بسيج و خدمت‌رساني در اين حوزه بيشتر مد نظر قرار مي‌گرفت، سيل جمعيت مهاجر و حاشيه‌نشين در اطراف كلان‌شهرها نيز بيشتر به چشم مي‌آمد و به تناقضات فراگير رژيم بيشتر دامن مي‌زد. بالاخره هر چه فضاي باز سياسي و مشاركت همه مردم در اظهارنظر و فعاليت سياسي بيشتر ادعا مي‌شد، شيوه‌هاي نوين شكنجه و شنود و تقويت زيرساخت‌ها در كنترل و آموزش يكدست‌سازي مردم بيشتر ابداع و ابلاغ مي‌شد. همين تناقض‌ها در كنار يكديگر جمع شد و منتظر يك جرقه ماند تا انبار باروت، هيمنه رژيم را به آتش بكشاند، اين جرقه همان مقاله حاصل از غرور و تبختر دستگاه تبليغاتي شاه بعد از چراغ سبز و جمله قوت‌بخش كارتر در ضيافت كاخ شاه بود كه ايران را جزيره ثبات نام برده بود در روزنامه اطلاعات كه آتش زير خاكستر مردم را شعله‌ور كرد و در چهلم‌هاي پي‌در‌پي آنقدر رفت كه در 17 شهريور سال 57 به يك نماد از تقابل و رويارويي غيرقابل بازگشت بين حكومت و جامعه تبديل شد. در اين ميان حركاتي نمادين و تشريفاتي همچون تغييرات پي‌در‌پي كابينه از آموزگار اقتصاددان به شريف امامي و ازهاري نظامي و در انتها بختيار هيچ‌كدام نتوانست، جامعه در حال خروش و غليان را اقناع كند و به همگان فهماند كه اصلاحات هم اگر بخواهد موثر باشد بايد در ايام قوت و از روي اعتقاد صورت بپذيرد نه در موضع ضعف و از روي استيصال. شايد اين جمله صابر در انتهاي كتاب سندي روشن پيش چشم همه باشد كه: رژيم شاه كه قرار بود در پرتو شرايط جديد از انجماد به در‌آيد در حرارت سوزان انقلاب ذوب شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون