• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4479 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۱ مهر

يادداشتي درباره رمان «به‌وقت بي‌نامي» نوشته نازنين جودت

گمگشته

ژاله حيدري| نازنين جودت درباره رمان «به‌وقت بي‌نامي» مي‌گويد: ««به‌وقت بي‌نامي» روايت يك شبانه‌روز از زندگي زن ميان‌سالي به نام «موگه» است كه سال‌ها نقش‌آفرين اول و موفق سريال‌هاي تلويزيوني بوده، اما به دليل يك‌سري مشكلات، چندسالي است كه از بازيگري فاصله گرفته.» اما اين تمام آن‌چيزي نيست كه مخاطب رمان با آن روبه‌رو مي‌شود؛ نويسنده در اين كتاب از خانواده‌اي مي‌گويد كه در اثر جنگ از هم گسسته؛ خانواده‌اي كه موگه يكي از اعضاي آن است. جودت «به‌وقت بي‌نامي» را به‌صورت پازلي نوشته كه دو راوي اول‌شخص دارد؛ يكي «موگه» و ديگري پدرش كه در كشوري بيگانه، بر روي تخت بيمارستان، در حالت كما با مرگ دست‌وپنجه نرم مي‌كند. پدر ارتشي وفادار و متعهدي است كه با‌ وجود سابقه خدمت در گارد شاهنشاهي، بعد انقلاب هم به خدمت فراخوانده مي‌شود و تا مدت‌ها پس از جنگ نيز در جبهه باقي ‌مي‌ماند. اما روزي با يك تصميم احساسي، سه تن از همرزمان خود را بدون اطلاع فرماندهان به ماموريت شناسايي مي‌فرستد؛ ماموريتي كه منجر به نابودي آنها مي‌شود. اين اتفاق، سرآغاز احساس ندامت و گناهي مي‌شود كه او را از كشور آواره مي‌كند و نزد يكي ديگر از دخترانش مي‌فرستد. ريچارد ارت اسملي -‌ شيميدان برنده جايزه نوبل- جنگ را به عنوان ششمين معضلي كه جوامع انساني را تا پنجاه سال آينده تهديد خواهد كرد، معرفي كرده است. يكي از اين تهديدها فروپاشي خانواده‌هاست. جودت در اين اثر، با بياني جذاب، نگاهي هرچند گذرا به اين خيلِ عظيمِ آسيب‌ديدگانِ از جنگ انداخته است. بنا به اظهار نويسنده، او براي نوشتن اين داستان، از خاطرات پدرش در سال‌هاي جنگ ايران و عراق بهره برده، تا داستاني با تم جنگي بنويسد. زن‌ها در اين رمان حضوري پررنگ دارند؛ طاووس -‌ مادربزرگ- وقتي شوهرش زن ديگري را صيغه مي‌كند، خودش را مي‌كشد. مادر آلزايمر دارد و به دليل نامعلومي از همان اوايل داستان از خانه خارج مي‌شود و موگه به دنبال او شهر را با خاطراتش مي‌گردد. ليليوم با شهرام –‌ شوهر سابق موگه- به شهر ديگري فرار مي‌كند و پدر و مادرش را در حسرت ديدار مجدد باقي مي‌گذارد. كامليا با مردي امريكايي ازدواج مي‌كند كه شانزده سال از خودش بزرگ‌تر است. ستاره -‌ دوست دوران كودكي موگه- در گذشته رابطه‌اي عاشقانه با سهيل داشته. و موگه -‌ شخصيت محوري رمان- عاشق سهيل است. يكي از شخصيت‌هاي درخور توجه در اين كتاب، پسر كامليا است كه پدري غيرايراني دارد و زبان مادري‌اش را نمي‌فهمد. اين پسر نماينده نسلي است كه با زبان نسل قبل بيگانه است. براي ايجاد ارتباط ميان اين دو نسل، بايد خاطرات را مرور كرد. اما افسوس كه پدربزرگ در كماست و ديگر كار از كار گذشته.اشاره به بازيگر بودن موگه، جز در فصل اول (و آن‌هم براي نشان دادن اينكه همسر موگه يك جانباز بوده) نقشي در پيشبرد روايت در ادامه رمان ندارد. اين مساله از آن جهت مورد نقد است كه داشتن اين شغل خاص، تأثيري در شخصيت‌پردازي او ندارد. كما اينكه او مي‌توانست هر شغل ديگري داشته باشد و داستان باز هم به همين شكل ادامه يابد.از جمله ويژگي‌هاي برجسته اين داستان، شخصيت‌پردازي ظريف مادر است. او كه به آلزايمر مبتلاست، براي آرامش خود شال مي‌بافد، اما هر بار كه يادي از گذشته در خاطرش زنده مي‌شود، شال را مي‌شكافد. نويسنده با تبديل كردن شال به يك موتيف، آن را به عنصري پيش‌برنده در متن داستان تبديل كرده است. موگه نمي‌خواهد گذشته فراموش شود؛ به همين علت، هربار كامواها را از نو توپ مي‌كند. جايي ديگر از رمان هم، موگه مي‌خواهد براي يك كودك خياباني شال ببافد، اما در حقيقت او شال را نه براي دختر، كه براي خودش مي‌بافد. او مي‌خواهد زندگي را از نو شروع كند، مي‌خواهد دوباره متولد شود، دوباره كودكي كند و زندگي جديدي را بسازد.

 


درباره كتاب «آينه باز» نوشته ناهيد فرامرزي

ماجراي مهاجرت

تيرداد آفريدگار| آينه‌باز ناهيد فرامرزي ماجراي مهاجرت است در دروني‌ترين شكل ممكنش، ماجراي بازگشت، رويارويي و مواجهه. بايد به سفري دروني از خودت و جنگ دروني با خودت خو گرفته باشي كه بداني در آينه باز قرار است چه چيز را تجربه كني. بايد بداني هميشه رازي هست كه چوبي به دستش گرفته و آن را بالاي سرش تكان مي‌دهد كه تورا از كندوكاو كردن در خودت بتاراند. بايد از خودت فراري باشي كه بداني ملاقات آدمي با خودش چه تبعاتي دارد.

مهرانه دختري جوان است كه در سفري ناخواسته از تهران به زادگاهش بازمي‌گردد، به روستايي كه بخشي از كودكي‌اش را در آن گذرانده. او طي اين سفر رودرروي گذشته‌اش قرار مي‌گيرد و، با اينكه از آن گذشته گريزان است، چون اسيري در دست تقدير در مسير روايتي پيچ در پيچ ناچار به رويارويي با خويشتن خويش مي‌شود. مهرانه، با حضور در آن روستا، انگار مقابل آينه‌اي مي‌ايستد كه گذشته و حال را با جزييات نمايش مي‌دهد و رازش را آشكار مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون