• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4504 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۶ آبان

جهانبخش ايزدي، كارشناس روابط بين‌الملل در گفت‌و‌گو با « اعتماد» :

گام چهارم ايران معادل سه گام بود

شهاب شهسواري

 اعلام گام چهارم كاهش تعهدات ايران در چارچوب برجام كه شامل از سرگيري غني‌سازي در تاسيسات هسته‌اي فردو بود، با واكنش‌هايي حاكي از غافل‌گيري در سطح جهاني مواجه شد. در گفت‌وگو با جهانبخش ايزدي، استاد روابط بين‌الملل و كارشناس كميته سياسي، دفاعي و امنيتي دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام، دلايل اين واكنش‌ها و ارزيابي او از آينده برجام پس از گام چهارم ايران را پرسيديم. ايزدي معتقد است كه برجام در شرايط كما قرار دارد، اما هنوز كاملا نمرده است، با اين حال آينده‌اي روشن براي احياي آنچه او يك برنامه بين‌المللي با محوريت ايران و امريكا مي‌داند، نمي‌بيند. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» با جهانبخش ايزدي، استاد علوم سياسي و روابط بين‌الملل را مطالعه مي‌كنيد.

 

چرا گام چهارم ايران در كاهش تعهدات هسته‌اي‌اش در چارچوب برجام با اين حد از واكنش‌ها مواجه شد؟

تاسيسات فردو يك سايتي است كه بيشترين حساسيت را در بين كشورهاي غربي و دولت‌هايي كه سر خصومت با جمهوري اسلامي ايران دارند، بر مي‌انگيزد. چند انگيزه مختلف براي اين تمركز و حساسيت وجود دارد. نخستين مساله، مساله ايمني و استقامت اين تاسيسات است. به دليل ويژگي‌هاي محل‌يابي و طراحي اين تاسيسات، به سادگي امكان تخريب آن از طريق ابزارهاي متعارف نظامي از جمله موشك‌ها و بمباران نقطه‌اي وجود ندارد. در نتيجه اگر يكي از دولت‌هاي متخاصم به هر دليلي تصميم حمله به تاسيسات هسته‌اي ايران داشته‌باشد، اين سايت با كمترين آسيب‌ها مواجه خواهد شد. انگيزه دومي كه وجود دارد اين است كه طرف‌هاي غربي اعتقاد دارند كه ايران تاسيسات نطنز را براي غني‌سازي در اختيار دارد و نياز بيشتري به تاسيسات غني‌سازي ندارد. در نتيجه مخالفان برنامه هسته‌اي ايران مي‌گويند كه وجود سايت فردو به عنوان تاسيسات غني‌سازي اورانيوم يك مكان اضافي و زايد است و ايران نيازي به اين تاسيسات ندارد، چرا كه نطنز براي هر مقدار غني‌سازي كفايت مي‌كند و ايران مي‌تواند چه 3.67 درصد سقف غني‌سازي تعريف‌شده در برجام و چه فراتر از آن را در نطنز انجام دهد. انگيزه سوم براي حساسيت نسبت به فردو اين است كه در زمان رونمايي از موجوديت تاسيسات فردو، حتي ديميتري مدودف، رييس‌جمهور وقت و نخست‌وزير كنوني روسيه هم گفت كه ما از ابعاد برنامه هسته‌اي ايران، غافل‌گير شديم. اين مقام ارشد روسيه كه به هر حال از جمله شركاي ايران محسوب مي‌شود و حتي به صورت مستقيم كشورش در توسعه برنامه هسته‌اي ايران مشاركت دارد، اعلام كرد كه نگاه روسيه به برنامه هسته‌اي ايران پس از آگاهي از وجود فردو، تغيير كرد و وضعيت برنامه هسته‌اي ايران براي روسيه اهميت راهبردي پيدا كرد. اين اظهارنظر از سوي يك شريك ايران، نشان مي‌دهد كه چنين تاسيساتي تا چه اندازه مي‌تواند براي دولت‌هايي كه مخالف حقوقي هسته‌اي ايران هستند مهم است. نكته چهارم اين است كه هر اندازه توانايي‌هاي غني‌سازي اورانيوم كشور، متنوع‌تر، متكثرتر و متعددتر شود، هم ظرفيت براي غني‌سازي در سطح بالاتر ايجاد مي‌كند و هم امكان افزايش ذخاير در سطح بيشتر را ايجاد مي‌كند. با از سرگيري غني‌سازي در تاسيسات فردو، بار ديگر تاسيسات غني‌سازي ايران متنوع‌تر و متكثرتر شده است. چهار انگيزه‌اي كه عرض كردم، نشان‌دهنده دليل حساسيت سياستگذاران غربي نسبت به از سرگيري غني‌سازي در تاسيسات هسته‌اي فردو است.

تصوري كه در ميان تحليلگران غربي وجود داشت، به ويژه بعد از اعلام گام‌هاي پيشين ايران از ارديبهشت ماه سال جاري تاكنون، اين بود كه ايران محتاطانه گام‌هايي را اعلام مي‌كند كه باعث يك تحول راهبردي در شرايط هسته‌اي‌اش نخواهد شد. اينكه سطح غني‌سازي ايران از 3.67 به 4.2 درصد افزايش پيدا كند، يا مثلا ميزان ذخاير اورانيوم غني‌شده ايران از 300 كيلوگرم به 520 كيلوگرم يا حتي 1000 كيلوگرم آنچنان تحول راهبردي نيست، اما گام چهارم در واقع يك گام بلند محسوب مي‌شد كه اگر قرار بود آن را با شتاب سه گام پيشين بسنجيم، اين اقدام ممكن بود گام هفتم يا هشتم ايران باشد.

آيا اين گام مي‌تواند 1+4 را مطابق خواست ايران به اجراي كامل تعهدات‌شان بر اساس برجام برگرداند؟

اساس برجام يك برنامه اقدام مشترك است، برنا‌مه‌اي كه ستون‌هاي اصلي اجراي آن ايران و امريكا بودند. در 18 ماهي كه از خروج كامل امريكا از برجام مي‌گذرد، مشخص شده است كه كشورهاي ديگر شريك برجام، نقش بسزايي در اجراي آن ندارند. برجام بدون اراده ايران و حضور امريكا، شكل نمي‌گرفت. باقي ماندن اين برنامه هم بدون حضور امريكا بسيار نامحتمل است. ماراتن گفت‌وگوهاي 18 روزه جان كري، وزير خارجه پيشين امريكا با محمد جواد ظريف، وزير خارجه كشورمان در وين اتريش، كليد رسيدن به برجام بود، جايي كه وزراي خارجه 5 كشور ديگر، حضور چنداني نداشتند. اثرات حضور پنج كشور ديگر در برجام، آنچنان هم كه از جريان دو ساله برجام پس از خروج امريكا ديده‌ايم، خيلي نمايشي و كليشه‌اي بود. با اين احوال، ايران شرط خود را مطرح كرده است. اگر كشورهاي باقي مانده در برجام بخواهند يا بتوانند كه تعهدات خودشان را مطابق برجام يا دست كم بخشي از آن را اجرايي كنند، ايران هم اعلام كرده است كه گام‌هاي خود را به عقب برمي‌گرداند، اما اگر اين 5 كشوري كه تحت عنوان 1+4 شريك ايران در برجام هستند، نتوانند به هر دليلي تعهدات خودشان را اجرا كنند، اين روند به تدريج به يك روند غيرقابل بازگشت يا Irreversible تبديل خواهد شد.

در چه حالتي اين روند بازگشت ناپذير مي‌شود؟

برجام اكنون در كما است، يعني عملا بخش عمده‌اي از نشانه‌هاي حيات عادي خود را از دست داده است. اما در شرايطي كه اين برنامه بين‌المللي به اصطلاح قبض روح بشود، آنگاه تازه به شرايط پيش از برجام باز مي‌گرديم. شرايطي كه در آن كشورهاي اروپايي كنار امريكا قرار مي‌گيرند و روسيه و چين هم منافع خودشان را در بين دو طرف دنبال مي‌كنند. همان شرايطي كه پيش از توافق هسته‌اي وجود داشت عملا دوباره تكرار مي‌شود.

ممكن است اين اقدامات ايران امريكا را وادار به بازگشت به برجام كند؟

تحولات سياسي را نمي‌توان تك‌ساحتي ارزيابي كرد، تصميم‌هاي سياسي از عوامل متعدد و در شرايطي پيچيده اتخاذ مي‌شوند. مادامي كه دونالد ترامپ در مقام رييس‌جمهور ايالات متحده امريكا قرار دارد، بعيد است كه از ابزارهاي فشار كنوني عليه ايران دست بكشد، انگيزه‌اش هم اين است كه قصد استفاده از ابزارهاي جايگزين را ندارد. باراك اوباما، رييس‌جمهور پيشين ايالات متحده امريكا زماني كه مذاكرات هسته‌اي را با ايران آغاز كرد، گفت كه اين گزينه را از ميان سه گزينه رويارويي با ايران انتخاب كرده است. اين سه گزينه شامل اعمال نامحدود تحريم‌ها، درگيري نظامي و مذاكره بودند. بر اساس اين تحليل گزينه اول، نهايتا ناگزير به گزينه دوم منجر مي‌شد، در نتيجه مذاكره را از ميان اين گزينه‌ها انتخاب كرديم. اوباما، معتقد بود كه هر چند برجام توافق ناقصي است، اما توافق‌هاي ديپلماتيك ناقص در جهان بسيار هستند. توجيه دولت پيشين اين بود كه توافق بد، بهتر از فقدان توافق است. روش اوباما اين بود كه به تدريج به جايي برسد كه امروز همه آن را ترامپ يكجا تقاضا مي‌كند. دولت پيشين معتقد بود كه مثلا براي يك بند با تاريخ انقضاي 8 سال بعد، دوباره بعد از هشت سال از نو مذاكره مي‌كند تا به شكلي عملا آن را به توافقي ابدي تبديل كند.

در دوران اوباما سياست اروپايي‌ها و چين و روسيه در درجات پايين‌تر با امريكا مشابه بود و درنتيجه اجماع براي توافق با ايران پيش آمد. الان امريكا تغيير راهبرد داده و معتقد است كه همه‌چيز يكجا بايد اتفاق بيفتد و با رويكرد گام به گام مخالف است. اگر برجام متلاشي شود، اروپايي‌ها
خواه ناخواه يك رويكرد واحد با امريكا پيدا مي‌كنند. تاكنون هيچ مقام اروپايي نگفته است كه با مفاد برجام مخالف است، اما به لحاظ رويكرد راهبردي نسبت به ايران، تفاوت عمده‌اي ميان امريكا و اروپا وجود ندارد، در نتيجه اگر برجام نباشد، اروپايي‌ها دوباره با امريكا در يك جبهه قرار مي‌گيرند.

آيا از بين رفتن برجام نگراني‌هاي امنيتي در ميان اروپايي‌ها ايجاد نمي‌كند؟

جمهوري اسلامي ايران وقتي مذاكره با 1+5 را آغاز كرد، تاكيد كرد كه اين مذاكرات فقط با هدف حل و فصل پرونده هسته‌اي انجام مي‌شود و هيچ يك از مسائل ديگر در دستور كار مذاكرات قرار ندارند. مسائل ديگر براي ايران اگر هم قابل گفت‌وگو باشند، در چارچوب ديگر و در شرايطي ديگر مذاكره مي‌شوند. از نظر امريكا و مجموع طرف‌هاي غربي، مسائل مرتبط با ايران بايد به صورت يك بسته مورد مذاكره قرار گيرد. به همين دليل هم بود كه از ابتداي اعلام توافق برجام، احساس سستي در بنيان‌هاي آن وجود داشت، چرا كه طرف‌هاي غربي آن را ناكافي مي‌دانستند.

چرا برجام را ناكافي مي‌دانستند؟

خيلي از مسائلي كه از سوي غربي‌ها مطرح مي‌شود، مستقيما ارتباطي با برجام ندارد. مسائلي مانند ادعاهاي مربوط به تروريسم، مسائل منطقه‌اي و امثال اينها، اصولا ارتباطي با برجام ندارد، مساله‌اي مانند برنامه موشكي ايران، هر چند برخي از ابعاد آن در بندهاي قطعنامه 2231 با برجام پيوند خورده است، اما اين مساله هم در مجموع از نظر ايران يك مساله غيربرجامي است. از نظر منتقدان برجام در غرب، اصولا برجام توان و ظرفيت ايران براي برنامه ادعايي توليد سلاح هسته‌اي را از بين نبرده است، بلكه آن را به تاخير انداخته است. مهم‌ترين ادعاي آنها اين است كه بعد از 15 سال كه برنامه هسته‌اي ايران از نظر آژانس به وضعيت عادي در بيايد، ديگر امكان انجام هيچ اقدامي از سوي كشورهاي غربي وجود ندارد. جمهوري اسلامي ايران مي‌گويد كه دنبال سلاح هسته‌اي نيستم. در پرونده‌هاي هسته‌اي جاري در جهان، شاهديم كه كره شمالي تاكيد مي‌كرد دنبال سلاح هسته‌اي است و آن را توليد هم كرد، اما تهران اصولا اين گمانه را رد كرده است. اما جمهوري اسلامي مي‌گويد كه سلاح هسته‌اي نمي‌خواهد و معتقد است طرف‌هاي مقابل اگر به وعده ايران اعتماد ندارند، جز ابزار بازرسي و نظارت راه ديگري براي ايجاد اين اعتماد وجود ندارد. در نتيجه بر اساس برجام ايران پذيرفت كه بازرسي و نظارت را تسهيل كند. ايران حتي مي‌گويد كه نه تنها حاضر است در اين چارچوب پروتكل‌هاي الحاقي را اجرايي كند، بلكه حاضر است آن را به عنوان قانون داخلي هم به تصويب برساند. نظارت از معادن تا توليد نهايي محصولات مرتبط با برنامه هسته‌اي است، پذيرش محدوديت ورود كالاها با كاربري دوگانه به كشور وجود دارد، بر اساس پروتكل‌هاي الحاقي، بازديد سرزده در هر مكان و هر زمان، ممكن شده است، مقام‌هاي آژانس‌بين‌المللي انرژي اتمي و دولت پيشين امريكا تاكيد كرده‌اند كه قدرتمندترين ساز و كار بازرسي و نظارت هسته‌اي جهان در ايران اعمال مي‌شود. اگر چنين چيزي اعتمادساز نيست، پس چه چيز اعتمادساز است؟ تنها راهي كه وجود دارد اين است كه كل برنامه هسته‌اي ايران تعطيل شود، آنچه از آن با عنوان Roll Back يا Dismantle ياد مي‌شود. استدلالي كه گروهي از اصلي‌ترين مخالفان برجام مطرح مي‌كنند اين است كه «ممكن است تاسيسات پنهاني وجود داشته‌باشد كه ما نديده‌ايم و دسترسي براي بازرسي و نظارت ندارد»، مي‌گويد «نيافتن دليل نبودن نيست». طرف ايراني هم مي‌گويد نيافتن دليل بودن هم نيست.

در شرايط كنوني هر دو بنيان برجام در حال شكستن است. خواست ايران دو چيز بود؛ رفع تحريم‌ها و پذيرش حق غني‌سازي در خاك ايران. در شرايط كنوني مخالفان امريكايي برجام، همزمان هر دو بنيان را هدف قرار داده‌اند. اگر اجراي اين اصل متوقف شود يا اينكه دست و پاشكسته و با مانع‌هاي متعدد اجرا شود عملا، توافق از بين مي‌رود و بقايي براي آن قابل تصور نيست. ايران الان از مزاياي برجام استفاده نمي‌كند و تا همين چند ماه پيش كليه تعهدات آن را اجرا مي‌كرد. طبيعي است كه چنين روشي ناهمگن و نامتوازن است.

آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در 15 گزارش فصلي خود بعد از برجام، اجراي تمام تعهدات برجامي از سوي ايران را تاييد كرده‌بود، حالا شش ماه است كه ايران گام‌هاي كاهش تعهدات خود در چارچوب برجام را اعلام كرده است و همزمان مديركل جديدي هم در آژانس منصوب مي‌شود. فكر مي‌كنيد رويكرد آژانس نسبت به برنامه هسته‌اي ايران چگونه خواهد بود؟

رافائل گروسي، مديركل منتخب آژانس، به لحاظ شخصيت و سياست، تندتر از مديركل فقيد آژانس يوكيو آمانو است. رويكرد او راديكال‌تر است. مواضع قبلي او نشان مي‌دهد كه سياست‌هاي او به دولت‌هاي غربي نزديك‌تر است. تعامل با مديركل بعدي آژانس براي ايران به نظر سخت‌تر مي‌رسد. او زماني كه براي انتخاب به اين مقام تلاش مي‌كرد، تاكيد كرده بود كه فقط با نظارت بازرسي كاري ندارد، بلكه به تصورات و گمانه‌ها هم كار دارد. اين يعني اينكه ايشان ممكن است به جاي يافته‌هاي فني به دنبال نيت‌خواني برود.

اما واقعيت اين است كه آژانس يك نهاد تخصصي است و آژانس هر چه را ببيند منعكس خواهد كرد. با گام چهارم ايران، به نظر مي‌رسد كه گزارش بعدي آژانس، گزارشي تند باشد. اگر اين رويكرد كنترل و مديريت نشود، آنگاه اين احتمال وجود دارد كه بار ديگر پرونده ايران به شوراي امنيت ارجاع شود كه ايران ديگر در آنجا ابزاري براي دفاع از خود ندارد، در نتيجه بايد تلاش كند كه از طريق تعامل با آژانس جلوي ارجاع پرونده به سازمان را بگيرد. در چارچوب برجام، ايران حتي اگر خودش هم به عنوان شاكي به شوراي امنيت مراجعه كند، به شكل خودكار قطعنامه‌هاي پيشين عليه ايران احيا مي‌شود و شرايط قبل از برجام دوباره شكل مي‌گيرد. در هر صورت من تصور مي‌كنم كه شرايط سختي فراروي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران قرار دارد.

گفتيد برجام در شرايط كما است، روند جاري را به سمت مرگ آن پيش‌بيني مي‌كنيد؟

اگر امريكا به برجام برگردد، شرايط متفاوت خواهد شد. اگر امريكا به تعهداتش برگردد، جمهوري اسلامي هم تمايل پيدا مي‌كند كه اگر ابهامي براي طرف‌هاي غربي در برجام وجود دارد، به نوعي برطرف كند و احتمالا اين بازگشت مي‌تواند مسير را براي مذاكرات ديگر هم تسهيل كند. اما احتمال بازگشت امريكا به برجام بسيار ضعيف است، حتي امريكا حاضر نيست در مسير ايجاد حسن نيت گام بردارد. امريكايي‌ها نمي‌خواهند به آساني از اهرم استراتژيك اعمال فشارشان عليه ايران، يعني تحريم‌ها، كوتاه بيايند. برجام با خروج امريكا و اقدامات تقابلي ايران، كم‌كم ظرفيت‌ها براي حفظ خود را از دست مي‌دهد. اروپايي‌ها نخواستند يا نتوانستند، تعهدات خودشان را اجرا كنند كه به اعتقاد من نتوانستند، چين و روسيه هم ظرفيت كافي را براي جبران ناتواني اروپا و خروج امريكا ندارند. فضاي تحولات برجام بسيار تاريك و كدر است و اميد چنداني به احياي آن وجود ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون