جنوب، جشن بيپايان!
سامان موحديراد
براي ما آدمهاي احساسي علاقهمند به ايران چه جايي بهتر و زيباتر از سرحدات جنوبي ايران و پاگذاشتن روي خاك قشم و هنگام و هرمز. جايي كه آب و هوا و خاك احساساتمان را نسبت به وطنمان بيشتر از پيش تحريك ميكند و پيوندمان را مستحكمتر. در سالهايي كه ايران را گشتهام حضور در ميان كردها و اهالي جنوب ايران متفاوتترين تجربههايم است. متفاوت از اين جهت كه اين هر دو در مهرباني و مهماننوازي معني واقعي اين كلمات هستند و از تعاريف و كليشههاي رايج در اين باره به دور هستند. هربار كه به اين مناطق رفتهام از مردمش چيزهاي جديدي آموختهام و اين سفر هم پر بود از تجربههاي جديد و جالب. اهالي جزيرههاي خليجفارس براي صبحانه ناني ميپزند كه آن را تمشي مينامند. ناني كه پختنش مهارت خاصي ميخواهد و يكي از تركيباتش سس است كه به «سوراغ» مشهور است و در تركيباتش علاوه بر ماهي خشك شده ذرهاي از خاك سرخ هرمز را هم دارد. سسي قرمز كه روي نان ميريزند و طعم و بوي خاصي به آن ميدهد كه با بوي خاك در هم آميخته است. قبول كنيد كه خيلي استعارهاي است كه در نزديكي سرحدات ايران در خليجفارس حضور داشته باشي و ناني بخوري كه به خاك هرمز آغشته است. به نظر در اينجاي ايران ارتباط با خاك و سرزمين با زندگي مردم بسيار در هم آميخته است. يكي از تركيبات جالبي كه اهالي قشم در حرفهاي روزمرهشان از آن استفاده ميكنند، تركيب «سرزمين اصلي» است. در واقع اهالي جزيره قشم، آنهايي كه روي آب زندگي ميكنند به نزديكترين خاكي كه به خاك ايران متصل است «سرزمين اصلي» ميگويند و در اينجا هم قشميها به بندرعباس «سرزمين اصلي» ميگويند و بدينترتيب هم خودشان را از ساكنان روي خشكي جدا ميكنند و همه ارتباط مهم و مستحكم خودشان با وطنشان را نشان ميدهند. بامزهتر اينكه حتي برخي قديميهاي اين جزيره به ساير ساكنان ايران «سرحدي» ميگويند. انگار كه ايران اينجاست و ساير مناطق سرحداتي است كه آن را حفظ و حراست ميكند. مفهومي كه بيشك رگههايي از واقعيت هم دارد و همه ما محافظان اين خاك هستيم. ما سرحديهاي سرزمين اصلي هستيم.