فلسفه با گفتوگو آغاز ميشود
نشست هفتگي شهر كتاب به بحث و گفتوگو درباره «عرفان و هنر در دوره مدرن» اختصاص داشت. در اين نشست دكتر محمدرضا ريختهگران، دكتر سيدمسعود زماني و دكتر شهرام پازوكي حضور داشتند. پازوكي در ابتداي مباحث خود برخي مختصات كتاب محل بحث را برشمرد. وي گفت: اين اثر را نميتوان كتاب خواند، كتابك يا كتابچه مطلوبتر است، چراكه مجموعه گفتوگوهاي من در 15يا 20سال اخير را در بر دارد. براي افراد كمكار در حوزه تاليف، گفتوگو راه مناسبي براي بيان ديدگاههاست؛ حال آنكه اگر طرف مقابل بتواند فرد مخاطب خود را ترغيب كند، اين اتفاق در شكلي مطلوبتر صورت ميگيرد. گفتوگو شأن خاصي دارد چراكه فلسفه با گفتوگو آغاز ميشود؛ گفتوگو در ذات فلسفه است و سقراط و افلاطون معلمان آن هستند. من در مقدمه نيز به اين نكته اشاره كردهام؛ همچنين از خود پرسيدهام: از آنجاكه ماهيتا در عرفان گفتوگو وجود ندارد، چگونه ميتوان درباره آن گفتوگو كرد؟ وي ادامه داد: در مقدمه اشاره كردهام كه آنچه ميگويم، همان «ماجراها»يي است كه در اين بيت آمده است: گفتوگو آيين درويشي نبود/ ورنه با تو ماجراها داشتيم. من سعي كردهام اين «ماجراها» را در اين اثر تبيين كنم اما عنوان اين كتاب همواره مساله اصلي من بوده است؛ اينكه: اساسا تفكر عرفاني چيست؟ چه نسبتي با دين دارد؟ جنبهها و شوون مختلف تفكر عرفاني در عالم اسلام و هم در اديان ديگر چيست؟ و سوال ديگر اينكه در عالم مدرن بايد چگونه با تفكر عرفاني رويارو شويم؟ به نظر ميرسد اين سوال براي همه كساني كه دغدغه تفكر ديني دارند، مهم است چراكه ما در عالمي هستيم كه خواه ناخواه اقتضائاتي دارد؛ اگر به اين اقتضائات و لوازم دقت و توجه نكنيم، ممكن است به نفي سادهانگارانه عالم دچار شويم، بيآنكه از جوانب اين عالم مطلع باشيم. همچنين اگر بخواهيم بسيار مدرنيستي با اين سوال رويارو شويم، پرسشهاي ديگري طرح خواهيم كرد كه اساسا ناموجه هستند يا ممكن است تفسيرهايي را بينسبت به عرفان صورت دهيم. ريختهگران عرفان را موضوع اصلي كتاب عرفان و هنر در تفكر مدرن دانست و درباره آن تصريح كرد: اگر بسياري از مشكلات وجود نميداشت، مولف به كاربرد واژه تصوف بيشتر متمايل بود؛ اما در دهههاي اخير از واژه تصوف استفاده نميشود. از سويي جنس برخي معارف عرفاني است و نه كلامي و فقهي و فلسفي؛ از ديگرسو در استفاده از واژه تصوف تحاشي وجود دارد و براي پيشگيري از تبعات اجتماعي و سياسي كاربرد اين واژه، عرفان جايگزين آن شده است. اين رويكرد خطرناك است و سابقه ندارد، ما را از يك تاريخ محروم ميكند چراكه از قرن ششم به اينسوي تاريخ تصوف وجود دارد و نه عرفان. عرفان مخصوص تنها اهل تصوف نيست، هركس در كار و زندگي خود ممكن است به معرفت دست يابد؛ حال آنكه تصوف محل بحث و مصداق است. زماني، كتاب عرفان و هنر در تفكر مدرن را مهم ارزيابي كرد و در اين باره اظهار داشت: مولف از سويي دستي در فلسفه مدرن دارد چنانچه رسالهاي مفصل و خواندني درباره هايدگر نوشته است و از سويي ديگر متخصص اديان است، در حوزه عرفان شرق و هنرهاي ديني نيز صاحبنظر است، همچنين به عرفان تعلق خاطر دارد. پازوكي در ميانه بلبشوي فكري سده بيست و يكم، از منظري عرفاني كوشش كرده است، مسائلي اعم از شكل رويارويي عرفان با مدرنيته، هويت ما و عرفان و چون آنها را پاسخ دهد. در حوزه رسمي فرهنگ ما مباحثي درباره روشنفكر ديني، غيرديني و چون آن مطرح است؛ عدهاي نيز تعلق خاطر عرفاني دارند؛ مولف با در نظر داشتن هر دوي اين حوزهها طرح مساله كرده است و سعي در پاسخ به آنها دارد. از تمامي اين جهات اين كتاب اهميت دارد.