برخيز و اول بكش (320)
فصل بيست و نهم
«تعداد بمبگذاران انتحاري بيشتر از جليقههاي انفجاري است»
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
عملياتهايي كه از اتاق مشترك جنگ بيرون آمد سبب شد كه 24 نفر در سال 2000، 84 نفر در سال 2001، 100 نفر در سال 2002 و 135 نفر در سال 2003 كشته شوند. برخلاف كشتنهاي مقطعي موساد در خارج از اسراييل، ديگر اين براي اسراييل امكانپذير نبود كه منكر آن بشود كه پشت ترورها نيست.
سپهبد يوسي كوپروارز، سرپرست بخش تحقيقات آمان گفت، «ما نميتوانستيم مدعي شويم كه اين عمليات توسط دولت فنلاند انجام ميشود.» همچنين شواهد فيزيكي وجود داشت: فلسطينيها تعدادي موشك نگه داشته بودند كه به خاطر نقص فني منفجر نشده بودند و روي آنها مهرهاي عبري با لغت ميخوليت («تكه لاشه») درج شده بود، موشك ضدتانكي كه به ضدنفر تبديل شده بود.
از سوي ديگر انتقادات از كشتنهاي هدفمند در داخل و خارج از اسراييل ايجاب كرده بود كه براي هر كدام از آنها توجيهي فراهم شود، جزييات گناهان قرباني را كه براي اسراييل دلايل كافي را محرز كرده بود تا به آن جواب دهد، افشا كند. بهتدريج آنچه كه زماني بهشدت مخرب در نظر گرفته ميشد -اذعان به مسووليت يك ترور- درنهايت به سياست رسمي تبديل شد.
داو وايزگلاس توضيح داد: «تداوم عدم قبول مسووليت خيلي مسخره به نظر ميرسيد. دقايقي بعد از ضربه، فلسطينيها تكههايي از يك موشك را كه روي آن نام يك بنگاه اسراييلي درج شده بود را برميداشتند. بيشتر از اين؛ ما يك تاثير مهاركننده ميخواستيم. هر صدايي كه در آسمان غزه ميپيچيد، ميديد كه صدها نفر به هر طرف فرار ميكنند. آنها يك دقيقه در آرامش نبودند. جمعيت غزه به وضعيتي رسيده بود كه براي آنها هر چيزي را كه حاوي اشعه الكترونيكي بود از تلفن همراه گرفته تا يك توستر، به نظر شبيه چيزي بود كه ميتوانست موشكهاي اسراييلي را جذب كند. يك ترس مطلق.»
آيدياف پس از هر ضربه شروع به صدور بيانيه ميكرد. بهطور همزمان هم شين بت كه تا زمان شروع انتفاضه بهشدت از تماس با رسانهها خودداري ميكرد، بخشهايي از برگه قرمز را كه خلاصهاي از محتوي آن درباره فعاليتهاي مرد ترور شده بود را بر خروجيهاي رسانههاي مختلف قرار ميداد. اسراييل حالا بهطور كامل سياست ارتباطاتي خود را دوباره از نو تنظيم ميكرد؛ درواقع يك جنگ تبليغاتي راه انداخته بود.
آنچه تا پيش از اين محرمانه بود اكنون نيازمند زبان جديد و حسن نيت تازه بود. مثلا، «انتفاضه» كه بيانگر قيام مردمي بود با «جنگ بمبگذاران انتحاري» جايگزين شده بود. مرگ شهروندان بيگناه در دوران يك عمليات ترور به «آسيب تصادفي» معروف شده بود كه در طول زمان مخفف آن نازا (NAZA) -عبري آسيب تصادفي- شد.
يك افسر ارشد در دفتر نخستوزيري گفت: «ترور يا حذف يا كشتن يا قتل، همه آنها براي استفاده ما قابلقبول نبود... بنابراين ما به دنبال واژههايي بوديم كه يك قدم جلوتر باشد، خالي از احساس، پاك و پاكيزه باشد كه بيان شري نباشد كه ما انجام دادهايم.» در وهله اول آنها از لغت «پامون» استفاده كردند كه معني «زنگ» را ميداد و مخفف «كنش پيشگيرانه» بود اما به اندازه كافي گيرا نبود. بعد از آن چندين پيشنهاد از جمله لغتهاي رمزي كه مدتها توسط جامعه اطلاعاتي مانند «درمان منفي» استفاده ميشد هم رد شد. در آخر آنها يك واژهاي را انتخاب كردند، سيكول مموكاد كه معني آن «كنشهاي پيشگيرانه هدفمند» بود. اين واژه كه بيان عبري آن فن بالايي داشت، صداي آن هم خوب به نظر ميرسيد و هر چيزي را كه نهاد دفاعي ميخواست تا به جهان خارج پيام بدهد را مرتبط ميكرد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه