نگاهي به فيلم «بر دروازه ابديت» ساخته جوليان اشنابل
روايتي بكر از زندگي و مرگ ونگوگ
نازنين شاهبنده
فيلم «بر دروازه ابديت» به كارگرداني «جوليان اشنابل» و نويسندگي «ژان كلود كرير» در ژانر زندگينامهاي و درام، روايتي غيرخطي و زيبا با بازي هنرمندانه «ويلم دفو» است. داستان روزهاي پاياني زندگي «ونسان ونگوگ» نقاش هلندي است كه با نگاه سينمايي متفاوت اشنابل روايت شده است.
ابتدا بهتر است، اشاره كنيم به نقاشي رنگ روغني كه ونگوگ دو ماه قبل از درگذشتش در جنوب فرانسه كشيد. اين نقاشي پيرمردي را نشان ميدهد كه روي صندلي نشسته بازوانش را روي دو زانوي خود قرار داده و صورتش را در ميان دستانش پنهان كرده است. نام اين اثر «نشسته بر دروازه ابديت» است؛ اما فيلم چه ارتباطي به خصوص با اين اثر نقاش دارد؟
جوليان اشنابل با ساخت اين فيلم به سالهاي آخر زندگي ونسان ميپردازد و جهان را از نگاه ونگوگ بيمار به بيننده نشان ميدهد. ونگوگ در آن زمان سخت درگير بيماري اختلال دوقطبي (افسردگي- شيدايي) بود. درست در همان زمان چندين نقاشي به نام «نشسته بر دروازه ابديت»، پيرمردي كه صورت خود را پنهان كرده و افسرده و نااميد ديده ميشود، ميكشد. در ابتدا ما از نگاه ونسان شيدايي دنيا را ميبينيم كه ميان علفها ميدود مانند يك كودك از طبيعت لذت ميبرد و نور گرم و داغ آفتاب را حس ميكند. صداي موسيقي گوشمان را مينوازد و به ناگهان، طوري كه انگار آن شور زندگي از اول وجود نداشته، غمگين و افسرده ميشود. اين بازي با رنگهاي گرم، صداي موسيقي گوشنواز و ناگهان فضاي دلگير و آبي، صداي گوشخراش علفهاي هرز كه به دور پاهاي ونسان تنيدهاند، بيننده را به دو قطب جهان ونگوگ ميبرد. اشنابل كه خود نقاش است، توانسته است پرده سينما را به مثابه بوم نقاشي در نظر آورد.
در پايانبندي فيلم، ونسان بيجان آرميده در تابوت بين نقاشيهايش ديده ميشود كه هيچگاه زيبا ديده نميشدند و حالا انگار مرگ او به آنها جلوهاي ديگر داده و ابعادي تازه بخشيده است. چه تصويري نمايي از اين نماي از بالا ميتوانست زندگي را – به قول اشنابل- با واژههاي مرگ توضيح بدهد؟
مساله ديگري كه «بر دروازه ابديت» را از ديگر فيلمهاي ساخته شده درباره ونگوگ متمايز ميكند، روايت آن از مرگ اين نقاش است. مرگ بر اثر شليك دو جوان؛ در حالي كه همواره دليل مرگ او خودكشي عنوان شده بود.
گروهي از تاريخدانان و دانشمندان پس از سالها با نگاهي عميقتر به مرگ ونگوگ به اين نتيجه رسيدهاند كه او بدون ترديد به قتل رسيده است و داستان زندگياش بايد از نو نوشته شود. دكتر «وينسنت دي مائو» ميگويد: هيچ اثري از باروت روي دستان ونسان ديده نشده بود؛ زيرا تفنگهاي آن زمان با باروت پر ميشد. همچنين يك آدم چپ دست (ونسان) نميتواند با آن زاويه به شكم خود شليك كند و قطعا گلوله از فاصلهاي دستكم نيممتري به او اصابت كرده است. حالا پس از گذشت 125 سال با اثر جوليان اشنابل، روايت دقيقتري در مديوم سينمايي از زندگي و مرگ اين هنرمند رقم خورده است.