• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4542 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۱ دي

كوتاه درمعرفي مجموعه داستان«تب‌خواب»

دغدغه‌هاي اجتماعي و ديگر قضايا

نيكو حسيني

 

 

تب خواب مجموعه داستاني است مشتمل بر پانزده داستان كوتاه واقع‌گرا با رويكرد اجتماعي و درونما‌يه‌هاي مختلف مثل: عشق، جنگ، تنهايي، خرافات، خيانت، انتقام، حسرت، طنز و....كه البته در همه اين داستان‌ها مضمون‌ مشترك تقريبا تمام داستان‌ها فرو پاشي خانواده و مناسبات اجتماعي و فردي است.نويسنده با نثري روان ودر عين حال پخته و شسته و رفته در تمامي داستان‌ها از مسائلي كه انسان امروز درگير آن است قلم زده. و خواننده با فراز و فرودها، نقاط عطف و بزنگاه‌ها با قهرمان داستان‌ها هم‌زادپنداري مي‌كند. مثل داستان طنز خال كه چند خواهر با خال صورت‌شان در‌گير هستند و فكر مي‌كنند با خرافاتي كه مادر در مغزشان فرو كرده مي‌توانند از اثراتش خلاص شوند. يا در داستان لباس مردانه براي تازه رفته كه نويسنده به تنهايي دردناك زني پرداخته كه براي فرار از تنهايي درآغوش لباس مردانه مي‌خوابد. قسمتي از اين داستان كه پشت جلد كتاب آمده است: «كيسه را زمين مي‌گذارم و گره‌اش را باز مي‌كنم. پاچه شلوار و لنگه جوراب و آستين پيراهن ازش مي‌زنند بيرون. درهم پيچيده و چروك خورده‌اند! حتمي جمع كردن يك زندگي لباس با چشم‌هاي داغ‌ديده دست‌هاي كفن‌مال شده بهتر از اين نمي‌شود! لابد همين كه از سر خاك بر گشته‌اند. رفته‌اند سراغ كشو و كمدهايش. لباس‌هايش را كشيده‌اند بيرون. به عكسش توي قاب سياه نگاه كرده‌اند يك دل سير توي هر كدام زار زده‌اند و بعد همه را چپانده‌اند توي كيسه .شايد هم دل‌شان نيامده ‌و بعد هفتش جمع و جور كرده‌اند. ناهيد خانم گفت كي مرده؟ نگفت. كاش مي‌پرسيدم» نويسنده در داستان گردن برنجي چنان حس دلسوزي خواننده را برمي‌انگيزد كه حاضر است كنار اين راوي نامطمئن بنشيند و بارها وبارها سيندرلا را تماشا كند يا در داستان چشم آبي كه خواننده همراه طفل چشم آبي زنده به گور شده تنگي نفس مي‌گيرد. گويا نويسنده، غير از دغدغه‌هاي اجتماعي و فردي دغدغه نوع روايت و چگونه گفتن را هم داشته است. وتقريبا به تعداد داستان‌ها ازفرم و تكنيك داستاني استفاده كرده است. و در اين مجموعه نمي‌توان داستان خطي ساده كه در آن تكنيكي به كار نرفته باشد را پيدا كرد.مثل، داستان ياشيكاي لنزدار مشكي كه از يك ايده ساده و حتي تكراري با استفاده ازتكنيك جذاب فتو فيكشن (استفاده از تصوير) جهان داستاني خلق كرده است كه خواننده در تمام سطرهايش به دنبال شخصيت‌ها و نوع رابطه‌شان بدون چشم بر هم زدن تقريبا مي‌دود و داستان اپيزوديك سحر- مريم- بهار كه در هر اپيزود راوي سوم شخص ازنگاه يكي از شخصيت راز‌هايي را براي خواننده بر‌ملا مي‌كند. در داستان صداي اذان مي‌آيد، در رفت و برگشت‌ها و تك‌گويي‌هاي دروني هذيان‌گونه اطلاعات داستان را كم‌كم و قطره چكاني به مخاطب مي‌دهد و پيرنگ داستان آنقدر محكم وقرص است كه خواننده، شخصيت داستان را قضاوت نمي‌كند، و داستان را با همان ابهام آخر كه آيا عيني به راستي دچار فراموشي شده يا نه مي‌پذيرد. بيشتر داستان‌ها از جايي شروع مي‌شود كه خواننده با تعليق از پشت روبه‌روست وعلاوه بر اينكه چه خواهد شد ؛ سوال ديگري هم برايش پيش مي‌آيد كه چه شده است؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون