به بهانه زادروز حميد مصدق
شاعر عاشقانههاي خيالانگيز
احسان آجورلو
و تو رفتي و هنوز
سالهاست كه در گوش من آرامآرام
خشخش گام تو تكراركنان
ميدهد آزارم
از شعر «سيب» حميد مصدق
حميد مصدق را اكثرا با همين شعر مشهور «سيب» به ياد داريم. حتي همان زمان كه شعر را شنيديم شايد نام شاعر را هم نميدانستيم. اما با همان شعر و اتمسفر روان، سيال و دلنشين با او آشنا شديم. سپس كه منظومه آبي، خاكستري، سياه را گشوديم و مسافر شبان غم تنهايي او شديم، جايگاه ويژهاي در قلبمان براي خود ساخت. شايد همان بود كه هر چه شيشه پنجره خانه را باران شست، نام او را از قلب ما كسي نتوانست بشويد.
شعرهاي حميد مصدق را ميتوان مصداق عيني و بارز «آنچه از دل بر آيد، لاجرم بر دل نشيند» دانست. آنچه در نگاه نخست از شعرهاي مصدق برميآيد، وجه رمانتيك اشعار اوست اما آنچه عشق موجود در اشعار او را از عشق اشعار ديگر معاصران تفكيك ميدهد، روح خيالانگيزي است كه در اين عشق پرواز ميكند.
عشق در اشعار حميد مصدق مانند حباب نازك خيالي است كه ظرافت و روحانگيزي موشكافانهاي دارد. اشعار حميد مصدق و توصيف او از اتمسفر عشق مانند تكلحظاتي ناب و استثنايي است كه در امتداد ملال زندگي ميدرخشند. اين درخشش و تلالو مفهوم ملال زندگي را بيش از پيش نمايان ميسازد، به همين دليل است كه در لحظه بودن و لحظهباوري در اشعار او متبلور است. از اين نظر معشوق در اشعار او اندكي نزديك به معشوق اشعار كلاسيك است. معشوقي كه بتوارهاي بينقص است و دايما مورد ستايش و هيچگاه آماج حملات تند و تيز شاعر قرار نميگيرد. از سوي ديگر آنچه وجه تمايز معشوق اشعار حميد مصدق با معشوق اشعار كلاسيك است يادواره يا خاطرهاي است كه همواره در اشعار او جاري و ساري است. اتمسفر اشعار او هرچند يك خيالانگيزي عاشقانه را داراست اما اندكي جوهر تلخي فراق در آن ديده ميشود، اين فراق از وصالي نشأت ميگيرد كه پيشتر بين شاعر و معشوق بوده و اكنون تنها احضار آن گذشته يك اتمسفر عاشقانه مازوخيستي و اتوپيايي را ميسازد. حال اگر بيشتر در اين اتمسفر دقيق شويم به يك تلخكامي شيرين ميرسيم. در اين لحظه نوستالژي عشق خود را نمايان ميكند. اتمسفري كه سوگوار تكرار گذشته است؛ گذشته شيريني كه اكنون نيست و اين نتيجه تلخي را داراست اما احضار آن گذشته يك حلاوت آرماني را نيز همراه دارد. از اين رو شعر حميد مصدق واجد جايگاه ويژهاي ميشود. زماني كه از اتوپيا عاشقانه صحبت ميكنيم همزمان از يك ديستوپيا نيز سخن ميگوييم كه در همان اتمسفر متولد ميشود. شايد به همين علت است كه شعر حميد مصدق اغلب در محتوا داراي قدرت و در فرم قدري ضعيف جلوه ميكند. به نوعي اين دوگانگي درون مضمون اجازه نميدهد فرم شعر قوام بيابد و ساختار مدوني به خود بگيرد. البته در كنار مضمون اغلب عاشقانه اشعار او بايد به نظرگاه سياسي او نيز اشاره داشت. مجموعه «درفش كاويان» از اين نظر پيشرو است، فضاي خفقانآور و سياهي كه در اشعار اين مجموعه حضور دارد ناشي از يك گستره و جغرافياي تحت سلطه است كه به نقل از خود شاعر حتي باد اجازه نميدهد كولي به كاشانه خود بازگردد و هر آنچه هست در تاريكي مفقود شده است. به همين دليل نيز در موعد چاپ نخست در سال 1340 توقيف شد. شايد به همين علت است كه حميد مصدق در ميان جوانان از اقبال بسياري برخوردار است. به نوعي جهان اشعار او هر آنچه سوداي جواني در سر دارد اعم از عشق، شور و انقلابي بودن را با دست و دلي باز به وسعت دريا در اختيار ميگذارد. شايد حضور حميد مصدق در شعر معاصر آنچنان كه بايد در چشم نبوده و سايه سنگين بزرگاني را بر سر خود احساس كرده است اما بايد اقرار كنيم شعر معاصر فارسي بدون حميد مصدق كميتش لنگ خواهد بود. يادش گرامي.