• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4580 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ بهمن

مروري بر روز چهارم جشنواره

مگر فيلم مي‌تواند رياكار باشد؟

علي وراميني

تهي شدن تاريخ ما از انديشه و تبديل شدن به يك مصرف‌كننده مطلق، ما را در انديشه‌ورزي تنبل كرده است. تبعا جايي كه انديشه‌ورزي نباشد، خلاقيت هم پديد نمي‌آيد؛ يا كاري را با درجاتي از كيفيت كپي مي‌كنيم يا به كل آن را حذف. سال قبل در جريان برگزاري جشنواره مراسم فوتوكال و فرش قرمز فيلم‌ها خيلي حاشيه‌ساز شد. شيوه برگزاري اين مراسم و حضور عوامل فيلم كاملا نعل ‌به ‌نعل مراسم‌هاي مشابه جهاني بود، حتي نامش هم فارسي نشده بود. وقتي شما در فيلمي بازي مي‌كنيد كه سازماني عريض و طويل با بودجه نامحدودي آن را ساخته كه ارزش‌هاي حداقل ظاهري كاملا متضاد با شما را بسط دهد اما با آوانگاردترين تيپ ممكن در فوتوكال حضور پيدا مي‌كنيد آن‌قدر وضعيت متناقض مي‌شود كه صداي همه را در مي‌آورد. در اين وضعيت اولين راه حذف از اساس اين برنامه‌هاست. جهان فاقد انديشه‌ورزي و خلاقيت ما هم كه توانايي ارايه بديل‌هايي با شكل و شمايلي كه مي‌پسنديم از يك‌سو و جذاب از سوي ديگر ندارد، براي همين است كه يا بايد حذف كنيم يا كارتوني از آن‌طرف باشيم. در ادامه همين نقشه نداشته راه است كه مامور امنيتي‌‌مان هم در فيلم پرخرجي كه قرار است مردم ايران را با تلاش‌هاي ماموران فرامرزي همدل كند، كاريكاتوري از جيسون بورن امريكايي آن مي‌شود. اما روز چهارم و فيلم‌هايش.

 

درخت گردو/ محمدحسين مهدويان

تا اينجاي كار مي‌توان گفت كه مهدويان وراي آنچه در «ايستاده در غبار» رو كرد و در «ماجراي نيمروز» كاملش كرد، چيزي در چنته ندارد و وقتي هم مي‌خواهد چيزي جز اين باشد، «لاتاري» مانندي از آستين خود بيرون مي‌آورد. درخت گردو داستان شيميايي شدن مردم سردشت است و قرار است اين فاجعه انساني به ميانجي بازنمايي يك داستان واقعي از خانواده‌اي كه شيميايي مي‌شوند پيش رود اما فيلم مهدويان جز كاسبي احساسات از مخاطب كار ديگري از دستش برنمي‌آيد و يك مساله انساني را تنها به لحظاتي سانتي‌مانتال تقليل مي‌دهد. نتيجه اين تقليل اين مي‌شود كه اگرچه مخاطب در سالن سينما با استمداد از كمانچه «اردشير كامكار» و نواي حزن‌انگيز كردي (كه اين دو را در هر بزم شادي هم گوش كنيد غم عالم بر سرتان آوار مي‌شود) شايد اشك هم بريزد اما همه اين برانگيختن احساسات محدود به بازه حضورش در سينما مي‌شود و فيلم هيچ‌وقت توانايي مساله‌سازي ندارد، چراكه خود فيلم علاوه بر ضعف‌هاي فني بي‌شمارش، از ضعف در ساختن يك رابطه پدر-فرزندي و دوربين هميشه تكراري مهدويان تا تلاش مذبوحانه مهران مديري براي بازي در يك نقش جدي، فيلم رياكاري است. فيلم كه با نمايي از كولبري كولبران در برف شروع مي‌شود و با اين شعار كه همه دختران امروز ايران جز دختران روستاي سردشت شاد و موفقند آدم را ياد مصاحبه‌هاي اخبار بيست و سي مي‌اندازد.

 

آن شب/ كوروش آهاري

آن شب از قرار معلوم اولين محصول موسسه فيلمسازي شهاب حسيني در امريكاست. فيلمي جمع‌وجور كه عمده آن در يك لوكيشن با تعداد انگشت‌شماري بازيگر ايراني و خارجي فيلمبرداري شده است. ژانر فيلم، ژانر مغفولي در سينماي ايران است و كمتر در سينماي ايران شاهد فيلم‌هاي ترسناك به‌خصوص با زمينه روانشناسي بوده‌ايم. با اين سابقه مي‌توان تلاش آن شب را قابل تقدير دانست و مجموع كار را مورد قبول اما به صورت مستقل با يك فيلم خوب طرف نيستيم. در ژانر وحشت ترس هرقدر بومي‌تر شود بيشتر مي‌تواند مخاطب را همراه خودش كند و در واقع مخاطب را بيشتر بترساند. براي اين بومي كردن ابتدا بايد شناخت عميقي از ناخودآگاه جمعي بستري داشته باشيد كه قرار است با قلقلك عناصر دلهره‌آور در اين ناخودآگاه مخاطب را بترسانيد و اگر هم اين كار را با ادعاي روانشناسانه قرار است انجام دهيد بايد سويه رواني‌اي كه به واسطه آن به جهان وحشت قدم مي‌گذاريد، عميقا بررسي كرده باشيد. فيلمساز در اين دو مورد ضعف بنيادين دارد و اگرچه با موسيقي و جامپ دوربين و كات‌هاي سريع در بعضي جاها مخاطب را مي‌ترساند، اما كاشت‌هاي نادرست و سمبل‌هاي غيرقابل استفاده مخاطب را درگير نمي‌كند و مورد روانشناسانه آن هم جز از سطح بالاتر نمي‌رود.

 

دوزيست/ بروز نيك‌نژاد

دوزيست نه چيزي براي گفتن دارد و البته نه ادعايي. يك فيلمفارسي‌ دهه نودي، دهه‌اي كه ديگر از رفاقت به سبك «كوچه مردها» خبري نيست و يك زن بنيان رابطه سه رفيق را بر هم مي‌زند. اصلي‌ترين ضعف فيلم كه درنهايت آن‌هم ذيل ضعف فيلمنامه است، نداشتن شخصيت و حتي تيپ است. با موجوداتي طرف هستيم كه هيچ شناختي از آنان نداريم، هيچ هويتي ندارند و طبيعي است كه هر كدام از آنان هر كاري در دنيا بتوانند انجام دهند. براي همين است كه سر آخر فيلمساز دست در كلاه شعبده خود مي‌كند و هرچه مي‌خواهد از آن بيرون مي‌كشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون