• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4599 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۱۱ اسفند

گفت ‌و گوي «اعتماد» با علي صوفي، عضو شوراي عالي سياست‌گذاري اصلاح‌طلبان:

مجلس يازدهم دست‌كم 3 فراكسيون اصولگرا اما مقابل يكديگر خواهد داشت

هليا برزويي

به باور بسياري ناظران و تحليلگران، اصلاح‌طلبان در انتخابات اسفند 98 غايبي بزرگ بودند و اصولگرايان با استفاده از اين فرصت، پيروز انتخابات شدند. علت چه بود؟

نمي‌توان اسم اين را كه با حذف رقيب از ميدان پيروز شويم، پيروزي بگذاريم. در واقع در اين انتخابات، رقابت بين طيف‌هاي مختلف اصولگرا بود نه رقابتي واقعي ميان جناح‌هاي مختلف. به بيان ديگر رقابت تنها ميان كانديداهاي پرتعداد منتسب به يك جناح بود كه با حذف جناح مقابل اين نتيجه حاصل شد.

به گفته برخي از تحليلگران اصولگرا، اصلاح‌طلبان در اين دوره تلاش كمي براي انتخابات كرده و چنانكه انتظار مي‌رفت در مرحله نام‌نويسي ورود نداشتند. آنها مي‌گويند، ادعا‌ي رد صلاحيت گسترده كانديداهاي اصلاح‌طلب كذب است. واكنش شما به اين ادعا چيست؟

اصلاح‌طلبان براي نام‌نويسي در انتخابات فراخوان دادند و از تمام چهره‌هاي اصلاح‌طلب خواستند كه براي نام‌نويسي به ميدان بيايند. بنابراين اگر اين ادعاي اصولگرايان درست باشد قاعدتا اصلا نبايد فراخوان و دعوتي براي نام‌نويسي انجام مي‌شد. البته شرايط به گونه‌اي بود كه اصلاح‌طلبان تمايلي براي نام‌نويسي در انتخابات نداشتند اما در عمل چنين نكردند. از طرف ديگر تعدادي كه براي كانديداتوري انتخابات مجلس يازدهم نام‌نويسي كردند توسط شوراي نگهبان رد ‌صلاحيت شدند. آن هم رد صلاحيتي كه بيشتر گفتماني و جرياني بود نه موردي. رد صلاحيت‌ها در هيات‌هاي اجرايي بيشتر موردي صورت گرفت اما زماني كه به هيات‌هاي نظارت و شوراي نگهبان رسيد يك جريان سياسي به ‌طور كامل پاك‌سازي و حذف شد و اجازه حضور در انتخابات به اصلاح‌طلبان داده نشد. هر چند اصلاح‌طلبان تلاش‌هايي براي رايزني با شوراي ‌نگهبان انجام دادند تا دست‌كم تعداد كانديداهاي تاييد صلاحيت شده‌شان به حدي برسد كه بتوانند ليستي را ارائه دهند اما بيشتر چهره‌هاي شاخص منتسب به جناح چپ حذف شدند.

گفتيد اصلاح‌طلبان فارغ از بحث رد صلاحيت‌ها چندان تمايلي به نام‌نويسي در انتخابات نداشتند؛ علت اين عدم تمايل اصلاح‌طلبان چه بود؟

تحليل اصلاح‌طلبان از شرايط جامعه با توجه به نارضايتي‌ها و اعتراضات دي ‌ماه 96 و آبان‌ ماه 98 اين بود كه اين انتخابات با مشاركت و استقبال مردم مواجه نخواهد شد. از طرفي ديگر نمي‌توان اين واقعيت را كتمان كرد كه دست‌كم بخشي از مردم راي ندادن را به عنوان اعتراض مدني انتخاب كرده بودند. آن هم پس از آنكه ديدند در دو اعتراض خياباني در دي‌ ماه 96 و آبان ‌ماه 98 نظرات‌شان شنيده نشد. در نتيجه از آنجا كه مردم ديدند حاكميت هيچ وقعي به مطالبات‌شان نمي‌نهد و در معيشت مردم هم مشكلات جدي به وجود آمده اين روش جديد را امتحان كردند. در چنين شرايطي پيش‌بيني مي‌شد كه انتخابات بسيار سردي در راه خواهد بود. كما اينكه آمار‌ مشاركت هم اين موضوع را تاييد مي‌كند كه پايين‌ترين ميزان مشاركت در انتخابات را در دوره اخير شاهد بوديم. هر چند اين مشاركت پايين، ربطي به اصلاح‌طلبان نداشت بلكه مردم اصلاح‌طلبان و اصولگرايان را كه به نوعي دست‌اندر‌كار حكومت هستند، مقصر مي‌دانند. به هر حال با اين پيش‌بيني‌اي كه از فضا‌ي سرد انتخابات وجود داشت، بسياري از اصلاح‌طلبان به ‌رغم فراخواني كه داده شد و خواهش آقاي خاتمي، متاسفانه حاضر به نام‌نويسي و اعلام كانديداتوري نشده و آن تعدادي هم كه آمدند به لطف شوراي نگهبان رد صلاحيت شدند.

تاثير غيبت اصلا‌ح‌طلبان در پيروزي جناح راست و در شرايطي نسبتا غير‌رقابتي چگونه بود؟

به نوعي مي‌توان گفت كه اصلاح‌طلبان در اين وضعيت نقشي نداشته‌اند؛ به اين دليل كه فضاي رقابتي اصلا حاصل نشد كه اصلاح‌طلبان هم بتوانند در صحنه انتخابات حضور داشته باشند. اين شرايطي كه در انتخابات به وجود آمد در واقع مانند يك ميدان بازي بود كه پيشاپيش رقيب را حذف كرده و از سوي ديگر داور هم از خود‌شان بود . اصلاح‌طلبان مي‌خواستند با حضور و نام‌نويسي براي كانديداتوري در انتخابات مجلس از مردم براي مشاركت دعوت كنند و دست‌كم مشاركت را ميزاني افزايش دهند اما اين مجال به آنها داده نشد. اگر اين رد‌ صلاحيت‌ها به شكلي كه شاهد بوديم، انجام نمي‌شد، ممكن بود سهم اصلاح‌طلبان از اين مجلس بيشتر باشد.

فارغ از اين مباحث اما همواره شاهد نوعي چند‌دستگي در جناح راست هستيم. تا حدي كه در زمان انتخابات 17 ليست انتخاباتي از سوي اين جناح منتشر شد و در نهايت در روز آخر درحالي به وحدت ليست رسيدند كه هيچ فهرستي به ‌نفع ليست اصلي انصراف نداد. به نظر شما با اين شرايط مشكل اصلي اصولگرايان چه خواهد بود؟

پيش از اين هم اصولگرايان در دوره‌هاي هفتم، هشتم و نهم مجلس را در دست داشتند؛ همزمان دولت نهم و دهم هم در دست اصولگرايان بود و به نوعي حاكميت يكدستي را به وجود آورده بودند. اما از اين حاكميت يكدست نه مجلسي كارآمد حاصل شد، نه دولتي كارآمد و نه حتي گامي در مسير حل مشكلات مردم برداشته شد بلكه اين حاكميت يكدست منجر به وخامت دوچندان اوضاع شد. به‌ طوري كه ما در عرصه بين‌المللي شاهد بروز تنش‌هاي عظيم و صدور قطعنامه‌هاي گاه و بيگاه عليه ايران و قرار گرفتن كشور در مسير خطر جنگ بوديم. در عرصه داخلي هم شاهد گراني، بيكاري و تورم بوديم و در مجموع اين اتفاقات باعث شد كه كارنامه‌اي قابل ‌قبول از اصولگرايان نداشته باشيم. تعبيرم اين است كه اصولگرايان رويكرد مردمي ندارند و مردم براي آنان صرفا زينتي انتخاباتي و ابزار هستند. اساسا در تفكر كلي‌شان هم دست‌كم طيفي از جناح راست، حكومت اسلامي را به ‌جاي جمهوري اسلامي مي‌پسندد. در واقع جمهوريت را نيز به اجبار و از سر ناچاري تحمل مي‌كنند. در نتيجه اگر مجلس را در دست بگيرند طبيعتا بر سر تسلط قدرت درون پارلمان با يكديگر رقابت خواهند كرد. اما اينكه در اين رقابت‌ها چه كسي پيروز شود و در نتيجه آن تغييري در وضع مردم ايجاد خواهد شد، نامعلوم است. از طرفي اگر اصولگرايان در انتخابات 1400 دولت را هم در اختيار بگيرند بايد شاهد وخامت اوضاع باشيم و متاسفانه بايد بگوييم كه وضع مردم بدتر نيز خواهد شد.

با وجود حضور طيف‌هاي مختلف اصولگرايان ازجمله پايداري‌ها، قاليبافي‌ها، عدالتخواهان، اصولگرايان سنتي و... آيا آنها مي‌توانند به تشكيل فراكسيوني منسجم اميدوار باشند؟

بايد بگويم خير! بنده بعيد مي‌دانم كه اين امر محقق شود. تمام صندلي‌هاي مجلس در اختيار اصولگرايان است اما قطعا فراكسيون پايداري‌ها يا انقلابيون، جدا و مستقل خواهند بود. كما اينكه هر‌ كدام از آنها از هم‌اكنون سعي مي‌كنند هر كاري را انجام دهند تا در انتخابات رياست‌جمهوري سال 1400 با كانديداي خود وارد رقابت شوند. با اين وجود من فكر مي‌كنم دست‌كم شاهد 3 فراكسيون در مجلس خواهيم بود كه هر كدام به ‌نحوي مقابل يكديگر قرار مي‌گيرند.

هر يك از طيف‌هاي مختلف اصولگرايان كانديدايي دارند كه مدعي رياست مجلس است. با وجود اختلافات درون‌جناحي اصولگرايان به نظر شما تكليف رياست مجلس چه مي‌شود؟

آقاي قاليباف كه مدعي اصلي رياست است و قطعا در زمينه يا‌ر‌گيري تلاش‌هايي را هم انجام مي‌دهد. ولي پايداري‌ها با قاليباف ميانه چندان خوبي ندارند و به هر روي آنها به دنبال يك نوع عدالت‌خواهي هم هستند؛ بنابراين با قاليباف مشكل دارند. از طرف ديگر، براي اينكه بتوانند شعارهاي پوپوليستي‌شان را كه هر زمان كه حاكميت در دست‌شان بوده است، بر آن متكي بوده‌اند، ادامه دهند، احتمالا پشت قاليباف نمي‌ايستند و خود كانديداي مستقلي را معرفي مي‌كنند. حال اين امر بستگي دارد كه بتوانند نمايندگان مستقل و بقيه را همراه خود كنند يا خير. در اين مرحله است كه كار‌شان پيچيده مي‌شود.

ميزان تاثير‌گذاري اصلاح‌طلبان در مجلسي كه در آن اقليت هستند را تا چه حد پيش‌بيني مي‌كنيد؟

به نظر مي‌آيد كه اين اقليت، اقليتي قدرتمند نباشد. ما در ادوار گذشته شاهد مجالسي بوده‌ايم كه اصلاح‌طلبان در اقليت بوده‌اند ولي قوي ظاهر شده‌اند؛ مانند مجلس پنجم يا در مجلس دهم كه تعداد اصلاح‌طلبان زياد بود ولي اكثريت نداشتند. ولي در مجلس يازدهم كه اصلاح‌طلب شاخصي ‌جز آقاي پزشكيان نيست، اساسا بعيد است كه بتوانند فراكسيوني تشكيل دهند كه ديگران بتوانند روي آنها حساب كنند يا بتوانند با ديگران وارد معامله و رايزني شده و تاثير‌گذار باشند؛ به اين اعتبار مي‌توان گفت كه باتوجه به اين تعداد بسيار كم اصلاح‌طلبان، در مجلس آينده چندان تاثير‌گذار نخواهد بود.

نا‌رضايتي مردم و رد‌صلاحيت اصلاح‌طلبان را شايد بتوان 2 عامل اصلي كاهش مشاركت مردم در اين انتخابات دانست. با اين حال چالش اصلي اصولگرايان در پيگيري مطالبات مردم در چيست؟

اساسا اصولگرايان نگاه‌شان به مردم نگاهي ابزاري است و مطالبات مردم براي‌شان اهميتي ندارد، بلكه آنچه معمولا اصولگرايان پيگيرش هستند، يك نوع حاكميت سياسي است و سعي‌شان همواره بر اين است كه بتوانند قدرت را در دست و نگاه خاص‌شان نگه دارند. غالبا اصولگرايان رويكرد مردمي ندارند؛ بلكه اين اصلاح‌طلبان هستند كه به مردم احتياج دارند و متكي به مردم هستند. در واقع اصلاح‌طلبان ناگزيرند كه به مطالبات مردم توجه كنند. كما اينكه هر جا كه توجهي به مردم نكردند، آسيب ديده‌اند. همان‌طور كه در اين دوره از انتخابات شاهد ريزش پايگاه اجتماعي‌شان بوديم، به اين دليل كه مجلس دهم كه از اصلاح‌طلبان تشكيل شده بود، چندان موفق به پيگيري مطالبات مردم نشد؛ همچنين دولتي كه در سال 96 روي كار آمد، به اصلاح‌طلبان پشت كرد و بي‌اعتنا بود. اما اصولگرايان اين ادعا را ندارند.

اساسا اصولگرايان به اين نكته توجهي ندارند كه مجلس صداي ملت است، نه صداي حاكميت. به اين دليل كه حاكميت خودشان جايگاه و تريبون دارند كه صداي خود را به ملت برسانند. در حالي كه اين مردم هستند كه احتياج به تريبون دارند و تنها تريبوني كه در اختيار مردم است، همين مجلس است. اما اصولگرايان به اين امر كه مجلس بايد صداي مردم باشد، اعتقادي ندارند. بنابراين مردم در اين صحنه غايب و اولين و مهم‌ترين بازنده خواهند بود.

اينكه مجلس اصولگرا در مقابل دولت اعتدالگراي مورد حمايت اصلاح‌طلبان قرار بگيرد، چه تبعات و مشكلاتي را به دنبال خواهد داشت؟

قطعا ما ديگر شاهد همراهي و همدلي بين مجلس دهم و دولت نخواهيم بود. شعار انتخاباتي اصلي اصولگرايان حذف رييس‌جمهوري يا دست‌كم حذف تعدادي از وزرا بوده و آنچه مبرهن است، سال آينده ما احتمالا شاهد بركناري تعدادي از وزرا خواهيم بود. حتي اگر فضا براي‌شان آزاد باشد، بعيد نيست تهديدي براي رييس‌جمهوري نيز باشند. البته تنها مانعي كه ممكن است در اين زمينه داشته باشند، شخص رهبري خواهد بود كه ظاهرا رييس‌جمهوري هم از قول ايشان عنوان كردند كه دولت تا پايان به كار خود ادامه مي‌دهد. هرچند اين بدان معني نيست كه وزراي دولت حتما ثابت خواهند ماند. بنابراين اصولگرايان براي اينكه تهديد‌هاي‌شان را عملي كنند، تعدادي از وزرا را حذف مي‌كنند.

ادامه مسير كشور را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

كمي نگران‌كننده است. به اين صورت كه نا‌رضايتي‌ها روزبه‌روز افزايش پيدا مي‌كند. اگر اصلاح‌طلبان كنار گذاشته نمي‌شدند، شايد مي‌توانستند اوضاع را تا حدي تعديل كنند و صداي مردم باشند. اما با حذف اصلاح‌طلبان ديگر مردم اميدي به بهبود وضع خود ندارند؛ همچنين يأس و نااميدي هم بيشتر مي‌شود. اين نا‌اميدي زمينه خطرناكي را به وجود مي‌آورد كه معلوم نيست به چه شكلي درخواهد آمد. همچنين شكاف دولت و ملت عميق‌تر مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون