• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4618 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۳ فروردين

تكمله‌اي بر جستار اسلاوي ‌ژيژك

قهوه تلخ كرونا

نويد گرگين

ژيژك نوشتن مطلب پيرامون كرونا را ادامه مي‌دهد؛ اين‌بار بر وجوه روانكاوانه و شخصي‌تر پيامد‌هاي زيست كرونايي و وضعيت قرنطينه تمركز مي‌كند. او جوك هميشگي خود را درباره قهوه بدون خامه و نفي هگلي نقل مي‌كند. نكته قابل توجه در مورد وضعيت كرونايي اين است كه ما را با جنبه سرد و سخت خود مفهوم «نفي» مواجه مي‌كند؛ آزادي ما در خروج از خانه‌ها و مثلا پرسه‌ زدن در شهر مدرن همواره بدين بهانه محدود مي‌شد كه اتلاف وقت بدين ترتيب به‌صرفه! نيست و بهتر است وقت خود را در جوار خانواده، محل كار يا اداره بگذرانيم. اما وقتي كه متوجه مي‌شويم كه «ماندن در خانه!» نه يك انتخاب كه تنها دستور اجباري زيست جمعي امروز است (يكي از برنامه‌هاي محبوب زنان خانه‌دار به نام «به خانه‌ برمي‌گرديم!» سال‌هاست كه اين اجبار را نه در ظاهر يك «دستور» بلكه در كسوت يك «توصيه» ترويج مي‌كند). بدين ترتيب وقتي مي‌بينيم كه فروشنده قهوه حتي خامه‌اي ندارد كه به واسطه آن خود «نفي» را به ما بفروشد، پي مي‌بريم كه اين «نفي» در واقع هرگز وجود نداشته يا هرگز براي ما مجاز نبوده است. اين روزها هر چه تسلط دولت‌ها بر امور متنوعي به بهانه كنترل و نظارت بر شيوع بيماري افزايش مي‌يابد، با اين سوال مواجه مي‌شويم كه آيا آزادي و استقلال سوژه‌هاي انساني موعود در دولت‌هاي ليبرال در واقع همان خامه‌اي نيست كه مجازيم از آن به عنوان وجه سلبي قهوه استفاده كنيم و تنها در مواقع بحران است كه متوجه مي‌شويم كه كماكان مشغول خوردن همان قهوه ساده بوده‌ايم. در واقع اگر بخواهيم از اسلوب داستان‌هاي ديستوپيايي و ويران‌شهري پيروي كنيم (مثلا ۱۹۸۴ كه يك دولت توتاليتر را به تصوير مي‌كشد كه سوژه‌ها در همه‌ جا نظارت مي‌شوند) بايد قدردان «بحران» باشيم كه همچون يك دوره بازجويي و شكنجه عمومي سوژه‌ها را از آن معصوميت اوليه رها مي‌كند (البته بايد به نظرگاه بدبينانه رمان جورج اورول بدبين بود كه گمان مي‌كند اين شيوه اعمال ايدئولوژي موفق است و سوژه‌ها پس از آنكه كاملا له و لورده شدند به زيست نباتي خود بازمي‌گردند). بنابراين اين روزها نوشيدن «قهوه تلخ» بحران كرونا هم تيز‌بيني ما را فزوني بخشيده و هم حافظه ما را چابك‌تر كرده است. اما اين آگاهي ضد ايدئولوژيك به شكرانه كرونا را نبايد به معناي تسليم كامل سوژه‌هاي انساني در مقابل اصول دولتي يا حتي قرنطينه دانست. اين اصول در نهايت در راستاي ويران ‌كردن سوژه‌ها هستند. توجه ژيژك در ادامه يادداشت مختصر خود با توسل به روانكاوي در تلاش است تا بزرگ‌ترين خطري كه مي‌توان منجر به شكست اين بصيرت جهاني شود را شناسايي كند:  پارانويا. در واقع مشكل تمام تئوري‌هاي توطئه در شناسايي دست‌هاي پنهاني كه ما را كنترل مي‌كنند، اين نيست كه اسناد كافي براي اثبات مدعاي خود ندارند، بلكه مساله آنجاست كه اين تئوري‌ها بيش از خطري كه ما را نسبت به آن هشدار مي‌دهند، با نامرئي كردن «دشمن» دست ما را از مواجهه يا تعامل با آن كوتاه مي‌كنند. نتيجه اين ديدگاه چيزي جز در خود فرورفتگي و فروپاشي ذهني هر يك از سوژه‌ها‌ي قرباني نيست. در انتها ژيژك «توصيه‌هايي»! جمعي و شخصي براي گذراندن روزهاي كرونايي مطرح مي‌كند. به‌رغم اينكه پيشنهاد فعاليت‌هاي گروهي در قالب نهاد‌هاي مردمي براي مواجهه با هر بحراني (از بيماري تا سيل و زلزله) مي‌تواند عناصر جامعه مدني را تقويت كند ولي بايد پرسيد كه آيا «توصيه» به چنين مواردي را مي‌توان از جمله وظايف فلسفه در نظر گرفت يا خير؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون