• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4648 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۷ ارديبهشت

جديت و هدف؛ شبيه شازده كوچولو

فرهاد مهندس‌پور

سه سال پيش نمايشي ديدم به‌نام «نقل شبيه‌خواني زن» كه برداشتي بود از الهي‌نامه عطار با ريخت و نشانه‌هاي اجرايي تعزيه. گرچه مي‌دانستم ولي فراموش كرده بودم كه اين نمايش را چه كسي كار كرده است تا اينكه سال پيش «مجلس شبيه‌خواني شازده كوچولو» را  ديدم. آنگاه بود كه به ياد آوردم گويي من يك‌بار پيش از اين تجربه‌اي به همين جديت و هدف ديده‌ام. 
اين علي‌اصغر دشتي است يا بهتر بگويم به نظر من علي‌اصغر دشتي يعني همين «جديت» و «هدف» است. در هر دو تجربه، علي‌اصغر دشتي در جهان تعزيه ايستاده اما يك‌بار براي ما قصه‌اي و قهرماني از عطار را نمايش مي‌دهد و بار ديگر قصه و قهرماني بسيار دوردست.  باز اين نظري شخصي است و مي‌تواند نادرست انگاشته شود كه در وضع امروز ما كه راه‌هاي نرفته بسيارند، حتي تجربه‌هايي كه پشتوانه تئوريك فربهي ندارند، حداقل تا آنجا كه بتوانند درجه‌اي يا حدودي از آنچه را كه نبايد رفت مشخص كنند، حدودي از آنچه را بايد به‌كار گيريم و بپيماييم به ما نمايانده‌اند. هرچند اطمينان دارم علي‌اصغر دشتي با دست تهي به اين دو نمايش اهتمام نورزيده است، اما چه كنيم كه در اين روزگار قحط، «جديت» و «هدف» او غنيمت است. 
هميشه تجربه همچنان كه تاحدودي متكي به تئوري است، تاحدودي نيز تئوري‌هاي خود را خلع و تئوري‌ها ديگري بنا مي‌كند و البته بديهي است كه تجربه‌گرايي كاري است كه هميشه به نگاه و نظارت اپوزيسيون خود احتياج دارد و به آن احترام مي‌گذارد. 
مي‌خواهم به عنوان يك همكار يا دوست، علي‌اصغر دشتي را تحسين كنم و بترسانم، زيرا مي‌بينم كه وقتي او را از اقدام جسورانه‌اش و راه سختي كه انتخاب كرده مي‌ترسانم، تحسينش كرده‌ام. 
در اين تجربه دوم، علي‌اصغر دشتي دو چيز را گرد هم آورده كه در تئوري به سختي كنار هم مي‌نشينند. «شبيه‌خواني» و «شازده كوچولو» در اينجا جدل كلامي يا شايد كنائي روشني وجود دارد كه بايد آن را در اجرا و متن هم جست‌وجو كرد؛ نسبت جمع‌ناشدني «شازده كوچولو» و «شبيه.» در «شبيه‌خواني شازده كوچولو»، شازده كوچولو «شبيه» مجلس نيست، بلكه چيزي گمشده و ناپيدا؛ چيزي كه همه درباره آن حرف مي‌زنند، آن را مي‌خواهند و در اكنون‌شان حاضر نيست؛ همان مطلوبيتي است كه هيچ‌يك از حاضران در مجلس «شبيه» آن نيستند. اين خود مي‌تواند نگاهي انتقادي باشد و به دو پاره‌اي كه برگزيده شده‌اند؛ «شبيه‌خواني» و «شازده كوچولو.» دعواي بين آدم بزرگ‌ها و كوچولو، مست و هوشيار، روباه و آدم‌، همه مشكل‌هايي معقول از اين جدل و جست‌وجو هستند. جدل و جست‌وجو بين چيزهايي كه مي‌توانند بسيار نزديك به آدمي يا از آن دور باشند. 
«شبيه‌خواني شازده كوچولو» تركيب و تعبيري دور و تاحدي ناممكن را به ذهن متبادر مي‌كند. ما تاكنون خيلي با هم درباره گفتمان تعزيه حرف نزده‌ايم، درباره صورتي نامعقول و فراانساني از مرگ كه امام تعزيه را به قهرماني دست‌نيافتني بدل مي‌كند و همان‌قدر غريب است كه مفهوم عقلاني شده سفر مرگ در شازده كوچولوي سنت‌اگزوپري. خلبان‌ها هميشه مي‌توانند طياره‌هاي خراب خود را تعمير كنند و به خانه‌هاي‌شان بازگردند و بعضي‌ها هستند كه هرگز بازنمي‌گردند. اين آخرين سطرهاي شازده كوچولوي سنت اگزوپري است: «اينجا معماي بسيار بزرگي هست. هم براي من و هم براي شما كه مثل من شازده كوچولو را دوست داريد، اگر در جايي كه نمي‌دانيم كجاست گوسفندي كه نمي‌شناسيم گلي را خورده باشد يا نخورده باشد ديگر هيچ چيز جهان چنان‌كه هست نخواهد بود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون