• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4688 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۹ تير

به ياد البرز و بلوط‌هاي گريان

جواد ناركي|طبيعي است، آن كه شبانه و در طبيعت بكر آتشي به پا كند به راحتي شناخته و ديده نشود. طبيعي است كه با نديدن يك نفر ندانيم كه آتش عمد بوده است يا خير، اما وقتي آتش‌هايي در فاصله‌هاي كوتاه و در جاي‌جاي زاگرس ارتفاع بگيرند، ترديدي به ذهن راه پيدا مي‌كند كه آيا اين آتش‌ها عمدي هستند يا خير. حتي آنهايي كه اطلاعات چنداني از ساير تخريب‌هايي ندارند كه در طبيعت صورت مي‌گيرد، اين ترديد را به دل راه مي‌دهند كه مگر مي‌شود اين حجم از آتش‌سوزي در جاي‌جاي زاگرس طبيعي باشد، جوان‌هاي ما را پرپر كند و خاموش هم نشود. 
پاسداشت، نگهداري و پايش يك سرزمين به وجود برخي از مولفه‌ها نيازمند است، اين ابزارها و امكانات بايد باشند تا شاهد از بين رفتن منابع ارزشمند طبيعي‌مان نباشيم اما نيستند، گشت معمولي شبانه و روزانه، پايش كنار جاده‌ها، پايش منابع و نگاهباني از آنها، اينها همان مولفه‌هايي هستند كه امكان وجود آنها هست اما انجام نمي‌شوند. در چنين شرايطي با دست‌هاي خالي و نيروهاي اندك نمي‌توان به مهار آتش‌هايي رفت كه پشت آنها باد است و تا هفت و هشت متر ارتفاع دارند. در چنين صورتي حتي اگر موفق شويم كه آتش را كاملا خاموش كنيم، باز هم خسارات آن بر جان جنگل‌ها باقي خواهد ماند. نمي‌شود كه من منتظر آتش گرفتن خانه‌ام باشم و بعد با يك دمنده يا كپسول تلاش كنم تا آتش خانه را خاموش كنم. حتي اگر موفق به مهار آتش هم بشويم، خانه آسيب خود را مي‌بيند. جنگل‌هاي ما نيز فرقي با خانه‌هايمان ندارند، اما چالش‌هاي ما براي اطفاي حريق جنگل‌ها بسيار پردردسرتر از خاموش‌ كردن خانه‌هاست. اين چالش‌ها فاجعه‌آميز هستند، زاگرس در حال از بين رفتن است و امكانات و تمهيدات ما براي جلوگيري از شكل‌گيري آتش و گسترش آن كافي نيست، در اين ميان اما جوانان و نيروهاي داوطلب ما هستند كه از بين مي‌روند. البرز زارعي يكي از آن جواناني بود كه جان خود را نثار زندگي بلوط‌هاي زاگرس كرد. او خودجوش در برنامه‌هاي مختلف مي‌درخشيد، در انجمن‌هاي شاهنامه‌خواني و ادبي حضور داشت، نيرويي فعال اجتماعي بود. او در برنامه‌هاي اطفاي آتش ما شركت مي‌كرد و هر جا كه بود، نقش پررنگ‌تري نسبت به ديگران داشت. آن روزي كه لابرز در كام آتش گرفتار شد از گوشه و كنار مي‌شنيديم كه مي‌گفتند، چنين اتفاقي براي البرز رخ داده است، شايد چون توانايي كافي در مقابله با آتش را نداشت و به همين دليل دچار حادثه شد اما دليل اصلي، فداكاري البرز بود. آنجايي كه البرز گرفتار آتش شد، محدوده‌اي سبز بود با درختان بلوط و بوته‌ها، كمي آن ‌سوتر نيز صخره بود و خبري از سبزي نبود. ما البرز را جايي يافتيم كه او از بلوط‌ها در مقابل آتش حفاظت كرده بود. در آن لحظه، دوستان او به پايين رفته و محل را ترك كرده بودند اما او تا آخرين لحظه مي‌ايستد و مقاومت مي‌كند تا جايي كه آن مجموعه سبز نسوزد. وقتي پشت آتش به باد باشد، آتش با سرعت باد جلو مي‌رود به همين دليل البرز نتوانسته بود خود را در برابر آتش نجات دهد، آتش صورت و ريه‌هاي او را سوزاند و گرما، خفگي و حرارت دست به دست هم دادند تا پزشك او در روزهاي آخر بستري متوجه شود كه آتش و دود، ريه‌هاي البرز را از بين برده است. البرز در فداكاري همانندي نداشت، گام آخر زندگي او نيز در همين راه گذاشته شد، البرز سرمايه بسيار ارزنده‌اي بود، مرگ او نيز بزرگ و تاثيرگذار شد، مرگ او هم توانست همشهري‌هايش و ديگران را نسبت به حال زاگرس و بلوط‌هاي آن حساس كند، البرز با مرگ خود نيز به دوستان و ديگر افرادي كه پيگير حال او بودند از زاگرس و بلوط‌هايش گفت. حالا جاي او بسيار خالي است، چه در زاگرس و چه در ميان خانواده‌اش. البرز پسر بزرگ خانه و نان‌آور خانه بود. روزها در حراست شركت نفت كار مي‌كرد و تمام زمان غيركاري خود را صرف برنامه‌هاي عام‌المنفعه و مشاركتي در كمپين‌ها، نشست‌ها و انجمن‌هاي فرهنگي و محيط‌زيستي يا كوهنوردي مي‌گذراند، حالا مي‌توان جاي خالي او را در تك‌تك اين انجمن‌ها و بيش از همه در خانواده‌اش ديد. حالا كه البرز رفته است، زاگرس هنوز مي‌سوزد، آن گستره‌اي كه ما با چشم ديده‌ايم بسيار بيش از آن آماري است كه منتشر مي‌شود. تا زماني كه دستگاه يا نهادي مستقيما مسوول آتش ‌گرفتن جنگل‌ها نباشد، عرصه‌هاي سوخته يا با حدس يا با تامل منتشر مي‌شوند. با وجود جان‌هاي عزيزي چون البرز، حضور و مشاركت‌ آنها در ان‌جي‌اوها و كمپين‌هاي مختلف مي‌توان اميدوار بود كه جامعه با حساسيت به اين مساله آشنا شود همان طور كه در دو ماه گذشته مردم حتي مردم كوچه و بازار با تغييرت اقليمي و خطر نابودي جنگل‌ها آشنا شده‌اند. در شكل‌گيري اين آگاهي اما نبايد خون البرزها را فراموش كرد، البرزهايي كه زاگرس براي آنها اشك مي‌ريزد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون