• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4703 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۶ مرداد

نماد اراده و انرژي

محمد داوري

وقتي كسي مي‌ميرد ناخودآگاه اين پرسش به ذهن تداعي مي‌شود كه او «چگونه زيست؟»
البته پرسش ديگري هم در ذهن شكل مي‌گيرد كه «دستاوردهاي زندگي او چيست؟»
اگر هر مرگي ما را با تامل پيرامون اين دو پرسش وا دارد شايد به زندگي ما جهت و معنا و مفهوم بيشتري ببخشد.
مرگ شادروان فريبرز رييس‌دانا كه چند ماهي از آن مي‌گذرد بهانه اين نوشته است، مرگ كسي كه مانند مردم عادي زندگي نكرد و يك فرد عادي نبود.
او دانش‌آموخته اقتصاد بود و متمركز بر اقتصاد سياسي، اما خود را محدود به خواندن و نوشتن و كتاب و دانشگاه نكرد هر چند نزديك به 50 كتاب از او به جاي مانده است و هزاران شاگرد پاي درس او نشستند اما او به گونه‌اي زيست كه فقط صفت نويسندگي و استادي براي توصيف او كافي نيست.
هرچند مدت كوتاهي از نزديك با او زيستم اما تنگاتنگي زيست شبانه‌روزي با او در زندان اوين فرصتي را پيش آورده بود تا او را از نزديك و در جزييات به نسبت بشناسم و دريابم، هرچند اين شناخت و دريافت من بي‌ترديد ناقص است و اين نوشته هم مجال بيان همه ابعاد و زوايا را نمي‌دهد اما مي‌خواهم بر اين نكته تاكيد كنم كه استاد رييس‌دانا با نوع زندگي‌اش و منش و رفتارش تصويري از خودش را در ذهن من ماندگار كرده است كه بيش از همه با دو واژه «اراده» و «انرژي» نقش بسته و برجسته شده است.
اين استاد اقتصاد و اين كنشگر مدني اكثر اوقات سرشار از انرژي بود. در آن شرايط كلاس‌هايي برگزار مي‌كرد كه ما شركت مي‌كرديم. از نخستين لحظه تا آخرين دقايق با انرژي فراوان و در اوج سخن مي‌گفت كلمات و جملات چنان از دهان او پرتاب مي‌شد كه گويي هيچگاه سقوط نخواهند كرد و چنان مخاطب را هوشيار و متوجه نگه مي‌داشت كه اجازه غفلت نمي‌يافت.
اين انرژي و توان محدود به كلاس درس و مختص مباحث اختصاصي نبود. او هميشه و در همه جا و در هرزمينه‌اي پر از حرارت و انرژي بود حتي در يك گفت‌وگوي دو نفره معمولي يا در يك مهماني خانوادگي يا نشست دوستانه.
فريبرز رييس‌دانا مسيري را انتخاب كرده بود كه صرف‌نظر از موافقت، يا مخالفت ما او هيچگاه در آن مسير ترديدي به خود راه نداد و با اراده هم در نظر و هم در عمل بر اين مسير پاي فشرد. او خود را در جغرافياي تفكر چپ غيرمذهبي تعريف مي‌كرد و در مسير مبارزات عدالت‌خواهانه و حمايت از طبقه كارگر بر نظرات و عمل خود اصرار مي‌ورزيد.
شايد گفته شود اين اراده و استمرار و پافشاري در هر تفكري قابل ستايش نيست چون به مطلق‌گرايي و تقابل و تضاد مي‌انجامد اما مي‌خواهم به نكته‌اي توجه دهم كه او به جهت اينكه شفاف و صادق بود و از طرفي اگر حامي طبقه كارگر بود بر چهره كارفرما چنگ نمي‌انداخت و اگر منتقد سرمايه‌دار بود او را دشمن خطاب نمي‌كرد و اگر عدالت آرمانش بود آزادي را به پاي آن قرباني نمي‌نمود قابل ستايش است.
شادروان رييس‌دانا نماد اراده‌اي بود كه به ما مي‌گويد اگر باوري داري بدان به چه باور داري يعني «باورآگاهانه» و اگر بر آن آگاهي داري از آن با علم و منطق دفاع كن نه با زور و شمشير و آن را ارايه كن نه تحميل. شايد با اين برداشت و توصيف من برخي موافق نباشند اما آنچه حاصل تجربه تعامل من با ايشان بود اين توصيف است كه ارايه كردم. در فرصتي كه به همراه همكار و دوست روزنامه‌نگارم آقاي محسن آزموده از طرف روزنامه اعتماد براي مصاحبه در منزل‌شان خدمت استاد رييس‌دانا رسيديم، در حالي كه هم چنان با بيماري دست و پنجه نرم مي‌كرد و حال چندان خوشي در ماه‌هاي آخر عمرش نداشت اما باز هم او را پس از 7سال از آن تجربه هم‌زيستي نزديك سرشار از انرژي ديدم و مصمم و با اراده.
آنان كه مرا مي‌شناسند مي‌دانند كه من با مرام فكري و نوع كنشكري ايشان فاصله زيادي دارم لذا توصيف و ستايش من نه از منظر فكري و وابستگي جرياني بلكه صرفا از منظر انصاف و اخلاق است كه در حد توان و برداشت و شناختم تقديم كردم و بر اين باورم كه ايران ما بيش از هر زماني نيازمند نگرش و منش و كنشگري تعامل‌گرا است و اگر اراده‌ها و انرژي‌ها در اين مسير به‌ كار گرفته شود مي‌توان به آينده اميدوار بود آينده‌اي كه چگونگي و چرايي زندگي امثال شادروان رييس دانا هم مي‌تواند در آن تاثير بگذارد و شاگران او نيز مي‌توانند استمرار بخش سبكي باشند كه اگر رييس دانا را ماندگار مي‌كند و اراده و انرژي او را استمرار مي‌بخشد، عدالت و آزادي و كار و كارگر و كارآفرين و كارفرما و طبقات و اصناف را در تعامل با يكديگر و براي تحقق توسعه همه‌جانبه و متوازن متبلور سازد.
روانش شاد، يادش گرامي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها