• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4705 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۸ مرداد

رفاقت با تو؛ آغاز وسوسه زندگي

پريرخ هاشمي

من رفيقي دارم كه زيستن در زيج كلام را بلد است. با خودم عهد كرده بودم كه چون هر سال به ديدارش بروم ولي كرونا اجازه نداد. در اين دنياي لاكردار جايي امن‌تر از آغوش رفيق پيدا مي‌كنيد؟
مي‌خواهم از او بپرسم در اين سال‌هاي ظلماني كه انگار پاياني ندارند، تو چگونه عاشق مانده‌اي؟
 به من بگو در اين جهان هيستريك و بي‌بنياد كه همه شبيه هم شده‌اند از كجا آموخته‌اي با پوزخندي جدي، باران و اميد را وعده دهي و سرود پيروزي بباري؟
پرسش، پرسش‌هاي زيادي دارم ولي كرونا نمي‌گذارد، بپرسم. تو به دنيا نيامده‌اي كه تن به روزمره‌گي بدهي و تا دنيا، دنياست اسير تكرار شوي. بعضي‌ها به دنيا مي‌آيند كه تن به قاعده ندهند و تا چرخ زندگي‌شان مي‌چرخد، عاشقي پيشه كنند. پس من هرگز نمي‌توانم بگويم زادروز امسال تو مانند سال‌هاي پيشين است. تو هيچگاه تن به تكرار نداده‌اي و من حق ندارم كه تولدت را به امري تكراري تبديل كنم.
رفيق من، تابستان‌هاي زيادي را با ما بمان مثل تمام تابستان‌هاي گذشته زندگي‌ات كه هيچ كدامش شبيه هم نبوده است و هر سال آمدنت را تكرار كن و بگذار كنار آن نگاهي كه هرگز سر به زير نخواهد شد. تا طعم خوش رفاقت را در كنار هم بيشتر و بيشتر تجربه كنيم با خاطره تمام فقدان‌ها و تمام آن كساني كه ديگر نيستند. خوش آمدي به اين دنياي تكراري كه با تو هر روزش نو و تازه است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون